ایران پس از خیزش آبانماه ٩٨- خطوط کلی
رضا مقدم
November 22, 2019ایران پس از خیزش آبانماه ٩٨- خطوط کلی
از سال 88 تا 98 و طی ده سال شعار مردم از "مجتبی بمیری، رهبری رو نبینی"، تبدیل شد به "خامنه ای نمیری انقلابو ببینی"
1 - خیزش دیماه 96 اولین و خیزش آبانماه 98 دومین حرکت تمرینی مردم برای انقلاب علیه رژیم اسلامی است. طی کمتر از دوسال حاکمیت گفتمان انقلابی و سرنگونی طلبی در سیاست ایران تثبیت شد. نا امیدی از بهبود اوضاع در حاکمیت رژیم اسلامی تبدیل شد به امید به امکان بهبود همه جانبه اوضاع سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ایران با سرنگونی رژیم اسلامی. بستر اصلی و محور سیاست در ایران مبارزه مردم علیه کلیت رژیم اسلامی و جدال آلترناتیوها برای کسب مقبولیت نزد مردم ایران است.
2 - خیزش دیماه 96 با شعار "اصلاح طلب اصولگرا دیگه تمام ماجرا"، مرگ سیاسی اصلاح طلبان را اعلام کرد و با خیزش آبانماه 98 تابوت سیاسی اصلاح طلبان دفن شد. شدت خشونت رژیم در سرکوب اعتراض مردم خسته، عاصی و گرسنه گور سیاسی اصلاح طلبان را گود تر کرد. سرکوبهای سال 88 به امید مردم در اتکا به صندوق رای برای دستیابی به خواستهایشان ضربه اساسی زد. ناتوانی مجلس حتی به انتقاد به گرانی بنزین کاه آخر مرگ جایگاه مجلس نزد میلیون ها توده مردم بود و یکبار دیگر نشان داد مجلس با و یا بدون نظارت استصوابی همواره تحت اراده ولی فقیه است و قدرتی در سلسله مراتب قدرت ندارد.
گران شدن بنزین جرقه ای به جامعه عاصی، خسته و آماده انفجار ایران بود تا ظرف کمتر از یک روز بسرعت کل ایران را فرا بگیرد بطوریکه اعتراض مردم حتی در شهر شیراز بسیار عظیم تر از کل اعتراضات ارتجاعی 15 خرداد 42 بود که از نظر امثال حسن روحانی "عددی" بودند و قدرت گیری اسلامی ها در سال 57 را کلید زدند. نسبتهای کثیف حسن روحانی به مردم معترض ایران و همراهی اصلاح طلبان با سرکوب بیسابقه اعتراض مردم به گرانی بنزین، ادبیات سیاسی اصلاح طلبان و از جمله "هسته سخت و نرم قدرت" و یا "بخش انتخابی و انتصابی" را بی معنا و بی اعتبار کرد. شکاف بین مردم و رژیم اسلامی پرناشدنی است و تا سرنگونی رژیم افزایش می یابد.
3 - رژیم اسلامی در گرانی بنزین و سرکوب وحشیانه آن یک اشتباه مرگبار مرتکب شد. اشتباهات نظامهای حاکم بخشی جدایی ناپذیر از فراهم آمدن شرایط پیروزی مردم است. معمولا بعد از هر انقلابی تحلیلگران خطاهای حاکمان را بررسی می کنند تا مشخص شود کدامیک نقش اساسی در شکست رژیم مورد نظر داشته است. منتها سئوال این است که چرا متفکران نظام سرنگون شده متوجه خطا بودن تصمیم خود نشدند تا از آن اجتناب کنند. رژیمها طی سالها و دهه ها فرصت ها را از دست می دهند و در موقعیتی قرار می گیرند که همه راههایی که برای رفع بحرانها برایشان باقی مانده به ضررشان است و فقط می توانند اشتباه کنند. بسر آمدن عمر رژیم ها با اجتناب ناپذیر شدن اشتباهات آنها توام است. رژیم اسلامی تمام فرصتها برای کاهش فاصله خود با مردم را از دست داده است و در موقعیتی قرار دارد که دائم مرتکب اشتباه و خطاهای مرگبار میشود تا سرنگون گردد.
4 – عدم شرکت مردم مناطق آذربایجان و کردستان در اعتراضات سال 88 و خیزش دیماه 96 سئوالات بسیاری را نزد تحلیل گران اوضاع سیاسی ایران ایجاد کرده بود. احزاب فعال در این مناطق توجیهات بسیاری برای جدا کردن منافع مردم این مناطق با مردم مناطق دیگر ایران می تراشیدند. اما در خیزش آبانماه 98 مردم مناطق آذربایجان و کردستان، خود را هم منفعت و هم سرنوشت با مردم سراسر ایران دانستند و دوشادوش به میدان مبارزه علیه رژیم اسلامی آمدند و تلاشهای احزابی که سالها کوشیدند منافع مردم این مناطق را از منافع مردم سراسر ایران جدا کنند را شکست دادند. در کردستان حزب کومله زحمتکشان کردستان، حزب دموکرات کردستان ایران، حزب کومله انقلابی زحمتکشان و همچنین حزب دموکرات کردستان که همگی عضو مرکز همکاری احزاب کردستان هستند به واسطه یک نهاد وابسته به وزارت امور خارجه نروژ با رژیم وارد مذاکره مخفیانه شدند. کومه له و حزب کمونیست ایران نیز با پذیرش اصل مذاکره با رژیم اسلامی شروطی گذاشته بودند که به مذاکره دعوتشان نکردند. بعلاوه در راستای جدا کردن منافع مردم کردستان از منافع سایر نقاط ایران مسئولین کومه له از کردستان ایران بعنوان "روژه هلات" (کردستان شرقی) نام می بردند تا "خرج" مردم کردستان را در مبارزه با رژیم اسلامی از مردم بقیه ایران جدا کنند. مردم کردستان به مبارزات سراسری پیوستند و کلیه این احزاب را غافلگیر کردند. پیوستن مردم مناطق کردستان و آذربایجان به مبارزات سراسری مردم علیه رژیم اسلامی یک تحول مثبت و مهم حداقل در دهساله گذشته است.
5 – ادامه حیات رژیم اسلامی از جمله به فقدان یک آلترناتیو معتبر و مقبول مردم ایران هم گره خورده است. از خیزش دیماه 96 که مردم از رژیم اسلامی عبور کردند مسئله نظام جانشین به یک موضوع محوری در سیاست و برای مردم تبدیل شده است. در مجموع دو گروه بندی سوسیالیست و لیبرال که بر مبنای سیاستهای اقتصادیشان و ساختار حکومت مورد نظرشان از هم تفکیک میشوند، وجود دارد.
در گروه بندی آلترناتیوهای راست و لیبرال تا آنجا که به سیاستهای اقتصادی بر می گردد تفاوت چندانی با هم ندارند اما درباره نظام پادشاهی و جمهوری اختلاف شدید دارند. در چارچوب رقابتهای جانشینی در گروه بندی راست و لیبرال خامنه ای رضا پهلوی را بعنوان یکی از راه اندازان اعتراضات اخیر مطرح کرد و یک پاس گل به سلطنت طلبان داد. گویا شیخ قدرت را از شاه ناتوان از ادامه سرکوب به امانت گرفته تا در هنگامی که دوران ناتوانی خودش رسید آنرا به شاه برگرداند. گویا مردم ایران محکوم هستند که حکومتشان بین شاه و شیخ دست بدست شود.
سیاستهای اقتصادی در گروه بندی آلترناتیوهای راست و لیبرال تفاوت چندانی با رژیم اسلامی ندارند. در واقع اختلاف آنها با رژیم اسلامی اساسا سیاسی است تا اختلافات بر سر سیاستهای بنیادی اقتصادی. اینها همگی طرفدار خصوصی سازیهای گسترده و حذف هر نوع یارانه بر کالاهای اساسی مورد استفاده مردم هستند. از نظر اقتصاددانان اینها یکی از دلایل معضلات اقتصاد ایران ناپیگیری رژیم اسلامی در خصوصی سازی هاست. از نگاه اینها خصوصی سازی ها و حذف یارانه ها که فقر و فلاکت بزرگی برای مردم به ارمغان آورده است و کارگران هفت تپه، فولاد اهواز، هپکو و آذرآب را به خیابان آورده، باید بشدت ادامه یابد.
گروه بندی سوسیالیست ها همگی خواهان یک نظام سیاسی دموکراتیک هستند تا امکانات اعمال اراده مستقیم مردم را در تعیین سرنوشتشان فراهم بیاورد و همچنین خواهان یک سیستم اجتماعی اقتصادی هستند که آزادی و رفاه و آسایش مردم را تامین کند، از جمله از طریق سیستم بهداشت و تحصیل مجانی. با توجه به اوضاع ایران که حتی از نظر رژیم اسلامی 60 میلیون نفر برای ادامه زندگی نیاز به کمکهای دولتی دارند تنها سیاستهای اقتصادی سوسیالیستی قادر است خواستهای مردم ایران را تامین کند.
در گروهبندی سوسیالیستها که احزاب متعددی دارد جنبش مستقل کارگری ایران با شعار "نان کار آزادی اداره شورایی" که متحدینی در جنبش دانشجویی، جنبش زنان و معلمان و بازنشستگان دارد بزرگترین نیروی اجتماعی قابل رویت است. "نان کار آزادی اداره شورایی" بعنوان شعار محوری اتحاد جنبشهای کارگری، زنان، دانشجویی، راه حل کارگری رفع ستم ملی، و همچنین معلمان و بازنشستگان ظرفیت بسیج و سازماندهی یک جنبش اجتماعی دهها میلیونی را برای مقابله با تمام آلترناتیوهای راست، لیبرالی و سلطنت طلبانه دارد. هیچ یک از جریانات سوسیالیستی امکان سازماندهی جنبشی در تقابل با جنبش "نان کار آزادی اداره شورایی" را ندارند و این تنها حرکتی است که می تواند کلیه جریانات سوسیالیست را به یک نیروی اجتماعی در صحنه رقابت آلترناتیوها تبدیل کند.
6 - قطع ارتباط مردم با هم از طریق قطع اینترنت جنبش های اجتماعی و طبقاتی مردم را بطرف سازمانیابی کلاسیک سوق خواهد داد تا در عین استفاده از فن آوری جدید ارتباطاتی بتوانند بگونه ای سازمان یابند تا قطع اینترنت نتواند لطمات جدی به تامین ارتباط آنها برای سازماندهی مبارزه بزند.
7- مطابق تحلیل اتاق فکر رژیم اسلامی معمولا داشتن امنیت در ردیف اول لیست خواستهای مردم است. به همین دلیل رژیم اسلامی تظاهرات و اعتراضات مردم و ایجاد راه بندانها را به خشونت کشید تا موضوع گرانی بنزین و خواستهای شورش گرسنگان را به موضوع خشونت، تخریب و نا امنی تبدیل کند. این رژیمی است که سربازان گمنام امام زمانش حرم امام هشتمشان را منفجر کردند و همچنین یک کشیش را کشتند و جسدش را تکه تکه کردند تا به گردن مخالفان رژیم بیاندازند. نه سرکوب وحشیانه به اعتراضات مردم عاصی، خسته و گرسنه پایان می دهد و نه گران کردن بنزین از معضلات کشنده اقتصادی رژیم اسلامی می کاهد. این کشاکش قطعا ادامه خواهد یافت.
8 – تحریمها درآمد رژیم اسلامی از فروش نفت را شدیدا کاهش داده است. دولت روحانی برای اداره کشور به ۴۵۰ هزار میلیارد تومان نیاز دارد که مجموعا 160 هزار میلیارد تومانش از طریق مالیات و گمرک تامین میشود. هدف اصلی رژیم اسلامی برای گران کردن بنزین کمک به کسر بودجه است نه کمک به 60 میلیون مردم ایران که توسط رژیم اسلامی به زندگی در قعر جهنم فقر رانده شده اند. رژیم اسلامی که محل تلاقی قدرت، مذهب شیعه و ثروت است نه تنها از آستان قدس یا امپراتوری مالی صد میلیارد دلاری خامنه ای مالیات نمی گیرد بلکه حتی کمک مالی میلیاردی به نهادهای مذهبی را هم قطع نمی کند. بعلاوه رژیم اسلامی از کمک مالی به حماس و جهاد اسلامی در فلسطین، حزب اله در لبنان و حشد الشعبی و دهها گروه مشابه در عراق و حوثی های یمن هم نمی کاهد و ساختن اماکن عظیم مذهبی در سوریه و عراق را هم قطع نمی کند. اما بجایش دست در جیب مردم ایران می کند تا آنها بازهم فقیر تر شوند. حمله به آخوندها و اماکن دین فروشی و همچنین اعتراض به "عمق استراتژیک" نفوذ فرا مرزی خامنه ای بخش جدایی ناپذیر مبارزه مردم علیه رژیم اسلامی است.
9- رفع تحریمها اگر چه به بحران عمیق بانکی و بحران اقتصادی ایران خاتمه نمی دهد اما روزنه ای تنفسی برای اقتصاد بوجود می آورد تا حداقل فاصله دخل و خرج دولت روحانی کاهش یابد. رفع تحریمها یا با تسلیم رژیم اسلامی به خواستهای آمریکا در زمینه موشکها، برنامه اتمی و دخالت در کشورهای منطقه و یا انتخاب نشدن مجدد ترامپ و انتخاب یک رئیس جمهور دمکرات پایان می یابد. سیاست رژیم اسلامی انتظار در خارج و سرکوب در داخل است. رژیم اسلامی هدفش حفظ قدرت تا انتحابات سال آینده آمریکا و عدم تحمل هر نوع نارضایتی و سرکوب خشن هر و مبارزه و اعتراض است. سوال بزرگ این است که اگر ترامپ مجددا انتخاب شود و تحریمها ادامه یابد سرنوشت رژیم اسلامی چه میشود؟ آیا تسلیم ترامپ در دور دوم خواهد شد؟ آیا تا آنزمان ما شاهد خیزش عظیم تری توسط مردم گرسنه و عاصی و خسته از رژیم اسلامی خواهیم بود؟