جهانی شدن تروریسم و تکرار طنز تاریخ

ژوبين خضرى
October 31, 2019

جهانی شدن تروریسم و تکرار طنز تاریخ


[ به بهانه ی به هلاکت رسیدن بزرگترین تروریست اسلامگرای جهان (ابوبکر بغدادی)توسط مامورین نماد تروریسم بین المللی ‘ دولت ایالات متحده آمریکا”]


دقیقاً‌ یک سال و پنج ماه قبل از شروع انتخابات ریاست جمهوری آمریکا،‌باراک اوباما در دور اول ریاست جمهوری اش ناگهان پشت تریبون ظاهر شد و خبر کشته شدن اسامه بن لادن رهبر جریان تروریستی اسلامگرای القاعده را اعلام کرد. این بار هم شاهد بودیم که دونالد ترامپ فاشیست،‌خبر کشته شدن خلیفه ابوبکر بغدادی رهبر گروه تروریست اسلامگرای و رهبر سابق خلافت اسلامی موسوم به داعش را علنی کرد. ترامپ از ابوبکر بغدادی به عنوان ترسناکترین تروریست جهان یاد کرد. بعد از اعلام کشته شدن اسامه بن لادن از سوی باراک اوباما و یا کشته شدن ابومصب الزرقاوی در دوران بوش پسر،‌ شهروندان منطقه  خاورمیانه نه تنها از شر ویروس تروریسم اسلامی خلاص نشدند،‌بلکه بالعکس این بار شاهد جریانی بودند که میزان خشونت اش بمراتب وحشی تر و جنایتکارتر از هر جریان تروریستی دیگر در طول سال های اخیر بوده است. حالا بایستی مجدداً منتظر شکل گیری جریان تروریستی دیگر از نوع القاعده،‌داعش، ‌بوکوحرام و این قبیل ماند، تا زمانی که در نهایت خبر کشته شدن رهبران آن جریان از جانب روسای آتی دولت ایالات متحده آمریکا اعلام شود. 


بعد از اعلام خبر ترور خلیفه ابوبکر بغدادی – رهبر خلافت اسلامی موسوم به داعش- تمام رسانه های بورژوازی و امپریالیستی در سطح جهان، با چنان آب و تابی به این موضوع واکنش نشان دادند و از عملیات “قهرمانانه”ی نیروهای امریکایی که بیشتر به فیلم های اکشن و آنهم از نوع هالیوودی شباهت دارد، حرف بر زبان آوردند که انگار دولت آمریکا به عنوان مهره ای اصلی در پروسه ی به هلاکت رسیدن رهبر داعش و همچنین نابودی خلافت اسلامی موسوم به داعش نقش آفرینی کرده،‌ به گونه ای که این دولت جنایتکار هیچ نقشی در جریان پروسه ی شکل گیری و رشد چشمگیر این گروه اسلام گرای تروریستی نداشته است. رسانه هایی که بلافاصله بعد از اعلام خبر مرگ این تروریست جنایتکار و با تلقی کردن دولت امریکا و متحدینش به عنوان قهرمان جنگ علیه تروریسم و‌در همان حال با پخش اخبار حاوی پیام های تبریک روسای روسیه، آمريكا،فرانسه،انگليس،رژیم اسلامی فاشیستی ترکیه، رژیم آپارتاید و فاشیستی اسرائیل و غیره،بار دیگر سرسپردگی خود را به معنای کلمه نشان داده و ثابت کردند  که در دریدن وقاحت و گستاخی هیچ مرزی را برسمیت نمی شناسند. البته بیش از این نباید از این رسانه ها انتظار داشت،‌زیرا تمامی این رسانه ها- با بودجه های میلیارد دلاری و امکانات فراوانی که در اختیار دارند- مجبور به قرائت همان چرندیات و اباطیلی هستند که از جانب حاکمان سرمایه برایشان نسخه پیچی می شود . در پشت هر یک از این اخبار دروغین و پر زرق و برق رسانه های بورژوایی که مدام و بطور سیستماتیک با آنان درگیر هستیم،‌صدها و هزاران واقعیات دیگر نهفته است که ردپایشان را بایستی در جای دیگری جستجو و کشف کرد.


در کنار حاکمان سیاسی نامبرده که از اعلام خبر مرگ ابوبکر بغدادی ابراز “شادمانی” کردند، نام رجب طیب اردوغان هم به چشم می خورد. ‌رجب طیب اردوغان فاشیست،از متحدین کلیدی خلافت اسلامی داعش ،که امروزه ارتش جنایتکار و تا بن دندان مسلح رژیم مطبوعش در روژآوا از هیچ جنایتی دریغ نمی کند نسبت به این خبر واکنش نشان داد و مرگ ابوبکر بغدادی را نقطه ی عطفی در مبارزه علیه تروریسم نامید. مصداق ضرب المثل ٬٬دیگ به دیگ میگه روت سیاه٬٬ را در چنین شرایطی باید با آب طلا بر روی تابلویی عظیمی نوشت به گونه ای که همگان شاهد و ناظرش باشند. بر زبان آوردن این قبیل واژه ها و ادعاهایی از جانب اردوغان جنایتکار و شرکایش،‌ نه تنها موضوعی نامبهم و دور از انتظار نبوده و نخواهد بود ، بلکه همه  ی ما به این قبیل ادعاهای پوچ و توخالی روتین عادت کرده و نسبت به آنها کاملاً آشنا هستیم.


« گفته می شود که جهان در روز ۱۱ سپتامبر عوض شد. این پیام فقط مربوط به هذیان گویی های تب آلود رسانه های جمعی نیست. همان گونه که بعضی مورخین سال های میان ۱۹۱۴ و ۱۹۹۱ را ٬٬ قرن بیستم کوتاه٬٬ خوانده اند، بسیاری نیز اکنون ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ را آغاز واقعی قرن بیست و یکم می خوانند. هنوز زود است بدانیم که آیا چنین ارزیابی درست از آب درخواهد آمد یا نه،‌اما نمیشود آن را به سادگی رد کرد»(1).‌


در جواب به رائول ماهاجان باید گفت، که امروزه برخلاف سال ۲۰۰۱ نه تنها ارزیابی در زمینه ی تروریسم و مبدل شدن آن به عنوان الگوی جهانی سیستم سرمایه داری زود نیست، بلکه با توجه  به کارنامه ی ٬٬ درخشان٬٬ آمریکا و دول امپریالیستی در زمینه ی پرورش و تقویت تروریسم، طرح این مساله کاملا دیر شده است . در شرایطی که شبه تروریسم بین المللی و تروریسم اسلامی بر فراز جهان در حال گشت و گذار است، درک این مساله ی حیاتی که امریکا و شرکایش در تقویت تروریسم اسلامی چه نقشی را ایفا کرده اند، برای اکثرا شهروندان جهان آشکارا و شناخته شده است.


بنا به گزارش ٬٬گلوبال سرچ٬٬ دول قطر، انگلیس، آمریکا، عربستان و رژیم های فاشیستی اسرائیل و ترکیه در شکل گیری جریان داعش نقش اصلی را ایفا کرده اند. گروه تروریستی داعش در سال های اخیر با حمایت های مالی و نظامی این کشورها بخش های وسیعی از خاک عراق و سوریه را تحت کنترل خود درآورد و از هیچ جنایتی در این مدت دریغ نکرد. در عالم واقعیت، به هلاکت رسیدن خلیفه ابوبکر بغدادی هیچ تاثیری بر توازن سیاسی تروریسم اسلامی و دولتی در منطقه نخواهد داشت. وی، تنها بمثابه ی بازیگر فیلم های اکشن هالیوودی تا زمانی که قادر به اجرای نقشش بود،عمل کرد. در سال های اخیر، اسامه بن لادن و ابومصعب الزرقاوی هم برای مدتی مسئولیت اجرای چنین ماموریتی را بر عهده داشتند. تا زمانی که ساختار سرمایه داری بر مناسبات تولیدی در سطح جهان و اندیشه های دینی و مذهبی بر جهان حاکم باشد، بدون شک هزاران ابوبکر بغدادی تولید و بازتولید خواهند شد.


همین امر درباره ی سیاست های امریکا و انگلیس در قبال جریان القاعده و سایر گروه های اسلامی تروریستی حقیقت دارد. بر اساس همین گرایش و اهداف سیاسی-اقتصادی بود که در اواخر دهه هشتاد میلادی سازمان القاعده به رهبری اسامه بن لادن و با پشتیبانی های مالی و نظامی دول انگلیس و آمریکا بنیان نهاده شد. هیلاری کلینتون طی یک سخنرانی که به صورت کلیپ ویدئویی منتشر شد،‌اعتراف کرد که دولت آمریکا در تقابل با اتحاد جماهیر شوروی سابق،‌ القاعده را تاسیس کرد و پشتیبانی های لازمه را برای تقویت جریان نامبرده به عمل آورد. حتی زمانی که این جریانات در لیست سیاه تروریسم بین المللی قرار می گیرند و برای سر رهبران این جریانات جوایز چندین میلیون دلاری تعیین می کنند، حضور عینی و علنی و ‌تمام جنایتهایی که از سوی آنان صورت می گیرد به عنوان برگ برنده ی دولت های امپریالیستی عمل خواهد کرد. چهره ای همگی این بازیگران نسبت به دیگری متفاوت است،‌اما اهداف و وظایفی که از سوی آنان به اجرا درمی آید، کاملاً یکسان بوده و در یک راستا حرکت می کنند. در طول چند دهه ی گذشته، تروریسم پاسخ ضروری است به تاریخی مشخص که دولت های سرمایه داری جهت پیشبرد اهداف سیاسی-اقتصادی شان از آن بهره می گیرند. عملکرد تمام گروههای تروریستی اسلامی حاکی از این است که این گروهها تماماً در راستای منافع آمریکا حرکت می کنند. بر خلاف  ادعای شمار کثیری از آتئیست ها،‌تروریسم را صرفاً نمیتوان مختص به یک ایدئولوژی دینی یا مذهب خاصی تعریف کرد، زیرا بر خلاف ادعای این حضرات بایستی بهشان یادآوری کرد که دول غربی و دولت ایالات متحده ی آمریکا خود از بزرگترین تروریست ها و حامیان تروریسم دولتی و اسلامی به شمار میروند. با توجه به اسناد و مدارک موثقی که در رابطه با این تاریخ پرفراز نشیب و طولانی در دسترس عموم است،‌لزومی نمی بینم که سخن را بیش از این به درازا بکشانم.


داعش را میتوان نتیجه ی بحرانهای اقتصادی- سیاسی- اجتماعی نامید که در سالیان اخیر در منطقه شکل گرفته است. زمانی که در مورد تروریسم اسلامی صحبت بر زبان آورده می شود بدون شک بایستی ارتباط دول غربی و ایالات متحده آمریکا را با اسلام رادیکال در نظر گرفت. تروریسم اسلامی،‌ تصویر و یا انعکاس همان شعار پر زرق و برق “نظم نوین جهانی” است که ایالات متحده به عنوان مجری و آژیتاتور این برنامه، کلیه ی دول و رژیم های موجود در سطح جهان را به سوی آن تشویق می کند. نکته ای اصلی در همین جا نهفته است. نظم نوین جهانی که جنگ ها، قحطی،بحران ها و صدها مصیبت را به دنبال داشته و هم اکنون در حال جریان است. سمیرامین نظریه پرداز چپ گرا، صاحب نظراتی متفاوت در رابطه با  موضوع “جهانی شدن” است. سمیر امین چنین می نویسد، که : « جهانی شدن چیز جدیدی نیست. بلکه بُعدی کهن و مبهم از سرمایه داری است. این را هندی ها بهتر از هر کس دیگری می دانند. انگلستان در آغاز قرن هجدهم هند را فتح و مستعمره کرد که تا قرن بیستم پایید. این نیز جهانی شدن بود» (2).


از اوایل قرن بیست و یکم و با رادیکالیزه شدن مقوله ی جهانی شدن،‌کمتر مقوله ی وجود دارد که تحت تسلط جهانی شدن قرار نگرفته باشد و یا اینکه بطور مستقیم و غیرمستقیم با آن در ارتباط نباشد. در چهارچوب ساختاری چنین ایدئولوژی، تمام مولفه ها و پدیده های مزمنی چون خطر نابودی محیط زیست، جنگ،‌ گرسنگی و قحطی در سطح میلیونی، بحران های ساختاری و ادواری نظام سرمایه داری، نقض حقوق بشر،‌ رادیکالیزه شدن تروریسم بین المللی و اسلامی ووو پیوند عمیقی را با یکدیگر برقرار کرده اند. همگی این عبارتها با توجه به مقوله ی جهانی شدن،‌در سطوح کلی به مقوله و یا دقیق تر الگویی خاص و همه جانبه در سطح جهانی مبدل شده اند. با این شرایط، تروریسم هم به عنوان ضرورتی برای دولت های قدرتمند سرمایه داری و امپریالیستی نقش ایفا می کند.  بی دلیل نیست که ژان بودیار چنین می نویسد که: « تروریسم همه جا است. جریانی جهانی از تروریسم هر چند سیستم سلطه را هم چون سایه همراهی می کند و آماده است تا خود را مانند عاملی دوطرفه هرجا که باشد فعال کند. دیگر نمی توان تمایزی میان تروریسم و دنیای اطرافمان قائل شد»(3).


  البته باید اعتراف کرد که در قیاس با مقولاتی از قبیل اقتصاد،‌ ملی گرایی،‌دموکراسی، بحران های اقتصادی،‌مدرنیسم و پست مدرنیسم،‌کمتر شاهد برخورد به شکافتن مقوله ی تروریسم بین المللی و اسلامی در میان نظریه پردازان و متفکرین چپ و کمونیست بوده ایم . امید است که در آینده این موضوع بیش از پیش مورد توجه قرار گیرد و به تاریخ، عوامل شکل گیری و ریشه های آن پرداخته شود. اینکه جهانی شدن به چه معناست و چه تعاریف متفاوت و متعددی را دربر می گیرد،‌هدف من در این نوشته نیست. یقیناً‌ در آینده به تحلیل و ارزیابی خود در این زمینه خواهم پرداخت. 


بدون شک خبر مرگ ابوبکر بغدادی برای هر انسان شریفی که قلبش برای آزادی انسان و دنیایی عاری از جنگ و خونریزی می تپد،خبری کاملاً‌ خوشایند است. ولی سوال این است که آیا به هلاکت رسیدن ابوبکر بغدادی و امثالهم،به منزله ی پایان دادن به جنایت هایی که زندگی و جان و هستی مردم منطقه را به منجلاب تبدیل کرده است میباشد؟ آیا مرگ ابوبکر بغدادی تروریست به معنای برقراری امنیت در منطقه است؟ بدون شک تا زمانی که مناسبات تولیدی سرمایه داری بر جهان حاکم باشد و خاورمیانه دارای چنین اهمیتی استراتژیک و هژمونی قدرت از جانب حاکمان سرمایه باشد،‌ ظهور جریانات ایدئولوژیک مذهبی ‌سازمان یافته و جنایتکار و تا دندان مسلح به عنوان ضرورتی عمل می کند که تنها با قهر انقلابی پرولتاری سرخ میتوان ریشه اش را خشکانید و شرایط متناسب با ظهور مجدد این جریانات را به زباله دان تاریخ انداخت. با توجه به اینکه تروریسم به عنوان ابزاری استراتژیک سیاسی-اقتصادی- نظامی قدرتمند در سطح وسیع و در راستای منافع حاکمان سرمایه داری و کشورهای امپریالیستی عمل می کند، مبارزه با آن و ریشه کردنش امر بسیار دشوار و صعب العبور به نظر میرسد. تا زمانی که مناسبات تولیدی حاکم بر جهان توسط ارتش پرولتاریا در سطح سراسری جهان در هم شکسته شود،‌بشریت هرگز قادر نخواهد بود که از شر تروریسم رهایی یابد. شاید خواننده چنین سوالی را مقابل ما مطرح کند که آیا این بیانات ادعایی توخالی و بی ربط به واقعیات جامعه ی جهانی و تجارب تاریخی بشر است و یا اینکه میتوان حقانیت این جملات را به اثبات رساند. جوابش بی نهایت ساده است. تنها زمانی بشریت خواهد توانست که ریشه ی تروریسم را نابود کند که ریشه ی تروریسم یعنی همان منابع مالی عظیم را  که از جانب دولت های سرمایه داری به آنان تزریق می شود بخشکانیم. تحقق چنین امری مستلزم دیکتاتوری پرولتاریایی است که بواسطه ی آن اکثریت جامعه خواهد توانست که کلیه ی دام و دستگاه سرتاپا فاسد و مرتجع بورژوازی را درهم بشکند و مانع از شکل گیری و رشد هرگونه عمل تروریستی و یاعملی که موجب ترس،ضرر و زیان مالی که جامعه بشری را مورد تهدید قرار می دهد،بشود. تروتسکی در کتاب مارکسیسم و تروریسم با دقت و ظرافت خاصی می نویسد،که کل دستگاه دولتی سرمایه داری با همه ی قوانین،پلیس و ارتش اش چیزی نیست مگر دستگاهی برای پیشبرد شیوه ی ترور سرمایه داری (4). نابودی تروریسم بین المللی و تروریسم اسلامی به قدرت طبقه کارگر آگاه و سازمان یافته گره خورده است.


ژوبین خضری 2019. 10.30

هایدلبرگ، آلمان


۱: [ رائول ماهاجان. جهاد نوین: جنگ آمریکا علیه تروریسم. برگرفته از مانتلی ریویو، فوریه ۲۰۰۲. برگردان مرتضی محیط.]


۲: [ سمیر امین. این بحران سرمایه داری،ساختاری است. ترجمه: کمال اطهاری. منبع: نقد اقتصاد سیاسی .]


۳: [ ژان بودیار. رو ح تروریسم. چاپ، سال ۱۳۹۴. ترجمه: کامران برادران. صفحه ۱۷]


۴: [ تروتسکی. مارکسیسم و تروریسم. مترجم: مسعود صابری]


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com