نگاهی به نتایج انتخابات پارلمان سراسری کانادا
آرش کمانگر
October 23, 2019 نگاهی به نتایج انتخابات پارلمان سراسری کانادا
روز دوشنبه ۲۲ اکتبر ۲۰۱۹ انتخابات فدرال کانادا برگزار شد. این کشور با آنکه به لحاظ وسعت با حدود ۱۰ میلیون کیلومترمربع، بعد از روسیه وسیعترین کشور جهان است، اما فقط حدود ۳۸ میلیون نفر جمعیت دارد. این در حالیستکه سالانه بیش از ۲۰۰ هزار مهاجر جدید نیز می پذیرد. کانادا با آنکه در اول جولای سال ۱۸۶۱ به استعمار بریتانیا پایان داد و از نظر دولت، مستقل شد، اما هنوز اسما جزیی از مشروطه سلطنتی بریتانیا است و به همین خاطر ملکه انگلیس یک عده مقام تشریفاتی و مفتخور بنام فرماندار برای کل کانادا و نیز استانها تعیین میکند که کارهای تشریفاتی انجام میدهند و در اداره قدرت سیاسی نقشی ندارند.
بر خلاف تصور خیلی ها که اصل تفکیک قوا را جزیی لایتجزا از دمکراسی میدانند در دمکراسی لیبرالی کانادا قوه مقننه از قوه مجریه جدا نیست. یعنی همه اعضای کابینه وزراء از جمله نخست وزیر باید به عنوان نماینده پارلمان انتخاب شوند و همه اعضای کابینه باید در جلسات پارلمان حضور پیدا کنند. آن حزب یا جریانی که اکثریت کرسی های پارلمان را بدست بیاورد دولت را تشکیل میدهد . در کانادای مبتنی بر فدرالیسم سیاسی دو مجلس وجود دارد یکی مجلس انتخابی که اسمش است: خانه کمونها و دیگری مجلس انتصابی به اسم سنا که در صورت استعفا یا مرگ سناتور، جایگزین او توسط نخست وزیر وقت انتخاب میشود. ( نظیر چیزی که در مورد دیوان عالی کشور در امریکا رخ میدهد. با این همه مجلس سنا در امریکا بر خلاف کانادا انتخابی است و نه انتصابی). مجلس سنای کانادا بیشتر تشریفاتی است و محلی برای حضور سیاستمداران سالخورده و بازنشسته با حقوقهای کلان تا حدود 200 هزار دلار در سال. این مفتخور خانه شبیه محلس لردها یا اعیان در بریتانیا است.
بنابراین مرکز قدرت سیاسی در پارلمان فدرال کانادا قرار دارد که در حال حاضر ۳۳۸ عضو دارد که حزب پیروز در صورت کسب ۱۷۰ کرسی میتواند دولت اکثریت تشکیل دهد وگرنه کمتر از آن باید با یکی از احزاب کوچکتر به توافق برسد.
البته در ایالات یا استانهای کانادا نیز یک مجلس استانی و یک دولت ایالتی وجود دارد که در آنها نیز قوه مقننه و مجریه در هم ادغام شده اند.
در کانادا سه حزب سراسری مهم وجود دارد: حزب لیبرال – حزب محافظه کار و حزب دمکرات نو . اولی راست میانه، دومی راست راست و سومی سوسیال دمکرات هستند. البته حزب سبز و حزب مردم نیز سراسری میباشند که در مجلس قبلی اولی دو کرسی و دومی یک کرسی داشتند که در انتخابات 22 اکتبر حزب سبز توانست تعداد کرسی های خود را به عدد 3 برساند ولی حزب راست افراطی "مردم" تنها کرسی خود را از دست داد. غیر از اینها یک حزب قوی ناسیونالیست فرانسوی زبان بنام بلوک کبکی ها نیز وجود دارد که فقط در ایالت کبک که تنها ایالت کانادا با اکثریت فرانسوی زبان است فعال میباشد و توانسته در انتخابات اخیر تعداد کرسی های خود را از 10 عدد به 32 عدد برساند. نیروهای سوسیالیست و کمونیست نیز به صورت متشکل و یا مستقل وجود دارند که معمولا در اکثر انتخابات به حزب دمکرات نو رای میدهند اما در برخی حوزه های رای گیری دو حزب: کمونیست کانادا و حزب کمونیست مارکسیست لنینیست کاندید معرفی میکنند برای نمونه حزب م ل در حوزه انتخابی پورت مودی – کوکیتلام در حومه ونکوور بزرگ فقط ۵۶ عدد رای آورده است. چند گروه کوچک تروتسکیست و چپ رادیکال نیز در کانادا وجود دارند ( مثل لیگ تروتسکیستها – لیگ کمونیستها – سوشالیست چالنج و ...) که من ندیده ام جایی کاندیدی معرفی کنند. البته یک حزب چپ محلی بنام همبستگی در ایالت کبک فعال است و در مجلس استان نیز نماینده دارد اما جنبه فدرال و سراسری ندارد.
در انتخابات ۲۲ اکتبر حزب لیبرال به رهبری جاستین ترودو (نخست وزیر فعلی) توانست ۱۵۷ کرسی به دست آورد که ۲۹ کرسی کمتر از قبل است. حزب محافظه کار به رهبری اندرو شر ۱۲۱ کرسی به دست آورده که ۲۳ کرسی بیشتر از قبل است و حزب دمکرات نوین به رهبری جاگ میت سینگ ( یک هندی تبار) ۲۴ کرسی بدست آورده که ۱۸ کرسی کمتر از قبل است. یک منفرد ( وزیر پیشین دولت لیبرال) نیز از ونکوور (حوزه گرانویل) انتخاب شده است. در مورد حزب بلوک کبکی ها و حزب سبز نیز بالا توضیح داده ام.
بسیاری از تحلیلگران موفقیت حزب محافظه کار در افزایش چشمگیر آرای خود را دو نکته میدانند: نخست چند مورد رسوایی نخست وزیر ترودو نظیر درخواست از وزیر دادگستری برای اعمال نفوذ در یک پرونده قضایی و یا انتشار عکسهایی از دوران جوانی او با نمادهای راسیستی ضد سیاهپوستان و یا موافقت او با کشیدن لوله نفت از ایاالت آلبرتا به کناره های اقیانوس آرام در سواحل استان بی سی. دلیل دوم روندی است که از شش سال پیش حزب لیبرال به رهبری ترودو اتخاذ کرد و ان مال خود کردن برخی برنامه های حزب سوسیال دمکرات NDP است. به همین خاطر پایه توده ای دو حزب لیبرال و دمکرات نو در بسیاری از حوزه ها همدیگر را خنثی کردند و موجبات موفقیت کاندید حزب محافظه کار را فراهم کردند. بنابراین موفقیت کنونی حزب محافظه کار را بیشتر از انکه چرخش به راست در جامعه بدانیم باید محصول پخش شدن آرای توده های مخالف راست محافظه کار بدانیم که به لیبرالها و سوسیال دمکراتها و سبزها رای دادند.
از میان شهروندان ایرانی تبار یا افغان تبار نیز چهار نفر خود را از حزب لیبرال کاندید کرده بودند ( سه تا در حومه های تورنتو و یکی در حومه ونکوور) از این چهار نفر، دو ایرانی تبار بنامهای علی احساسی و مجید جوهری مجددا در تورنتو انتخاب شدند و یک افغان تبار نیز بنام مریم منصف مجددا در یکی از حوزه های رای گیری استان انتاریو انتخاب شد. سارا بدیععی کاندید دیگر بود که نتوانست علیرغم آرای زیادی که بدست اورد پیروز شود.
اما در رابطه با سیاستهای احزاب در جریان انتخابات اخیر باید به موارد زیر اشاره نمود: ۱- حزب محافظه کار از تقویت اقتصاد بازار و کوچک کردن دولت و هزینه های اجتماعی آن و نیز از عدم تبعیت از توافقنامه پاریس برای کنترل تغییرات اقلیمی ... طرفداری میکرد. ۲- حزب لیبرال با تاکید بر اینکه در دوره قبلی توانسته یک میلیون شغل جدید ایجاد کند و نرخ بیکاری را در حد ۴ درصد و نرخ تورم را در زیر ۳ درصد نگه دارد روی حفظ همین روند مانوور میداد ۳- حزب دمکرات نو اما با اعتراض به رشد سرسام اور هزینه مسکن و زندگی در شهرهای بزرگ بر بهبود وضعیت مسکن - اموزش- بهداشت – مهد کودک و محیط زیست تاکید داشت ۴- حزب سبز نیز اگر چه به لحاظ مبارزه برای حفظ محیط زیست از دیگر احزاب پیشرو تر است اما به لحاظ برنامه های اقتصادی و رفاهی در سمت راست حزب دمکرات نو قرار میگیرد به همین خاطر برای جلب آرای زحمتکشان کانادا هنوز راه طولانی در پیش دارد و فعلا نمی تواند آرای پایه حمایتی حزب سوسیال دمکرات ان دی پی را به نحو گسترده ای به طرف خود جلب کند.
به هر رو ترودو موفق شده هر چند با تعداد کرسی های کمتری به نخست وزیری خود ادامه دهد و هفته های آینده مشخص خواهد کرد که ایا با حزب بلوک کبکی ها وارد گفتگو و همکاری خواهد شد و یا حزب دمکرات نو.
جمعبندی: انتخابات در سیستم دمکراسی لیبرالی کانادا با انواع دیگر پارلمانتاریسم نیابتی تفاوت چندانی ندارد. پول های تبلیغاتی کلان و نیز رسانه های عمده متعلق به کمپانیهای سرمایه داری حرف اول را در آن میزنند. هر کس پول بیشتری خرج کند و دسترسی بیشتری به مدیای عمده داشته باشد راحت تر میتواند خود را عرضه کند. مشارکت توده ای و حاکمیت بر سرنوشت خود در چنین شکلی از دمکراسی در حد کشاندن مردم به پای صندوقهای رای هر چهار یا پنج سال است. بدون حق فراخواندن و عزل نمایندگان چنانچه از شعارهای انتخاباتی خود و یا از خواستهای وعده داده شده سرپیچی کنند. در دمکراسی شورایی مبتنی بر مدیریت دمکراتیک حق عزل و فراخوانی نمایندگان اولا وجود دارد و ثانیا نمایندگان تام الختیار نیستند بلکه فرستادگان مشروط مردم هستند برای اجرایی کردن خواستهای اکثریت مردم. ضمن اینکه تصور باطلی خواهد بود هرگاه خیال کنیم در دمکراسیهای نیابتی – لیبرالی قرار است بخش اعظم سیاست گذاریهای اقتصادی و اجتماعی در " خانه ملت " صورت گیرد. در هیچ جای نظام سرمایه داری چنین نبوده و چنین نخواهد بود. این ابر کورپوریشن ها و ابر رسانه ها هستند که بخش عمده جامعه و افکار عمومی را کنترل میکنند و جهت گیریهای کشور را مشخص میکنند. مادام که این ابرشرکتها و سوپرسرمایه داران مقدرات کشور و جهان را تعیین میکنند، خام اندیشی خواهد بود از دمکراسی واقعی مبتنی بر مشارکت موثر مردم سخن بگوئیم. بیان این حقیقت البته نباید سبب شود که نیروهای چپ و مترقی، در جوامع غیراستبدادی از فرصت انتخابات برای بیان خواستهای کارگران و زحمتکشان استفاده نکنند و از تریبون بورژوازی برای افشای آن و یا ایجاد مانع برای پیشبرد سیاستهای ضدمردمی اش بهره نگیرند و یا حکم کلی صادر کنیم که باید این نوع انتخابات را بایکوت و تحریم کرد. تحلیل مشخص از شرایط مشخص میتواند راهکار مناسبی برای تنظیم رفتار سیاسی ما در چنین لحظاتی باشد. کلیشه ابدی وجود ندارد!
آرش کمانگر – ۲۳ اکتبر ۲۰۱۹