یورش نیروهای دولت سرمایه داری فاشیست ترکیه به روژآوا و وظایف اساسی پرولتاریای آگاه!

حمید قربانی
October 10, 2019

یورش نیروهای دولت سرمایه داری فاشیست ترکیه به روژآوا و وظایف اساسی پرولتاریای آگاه!

سیاره زمین بوسیله طبقه سرمایه دار و دولتهای فاشیستی اش در حال نابودی است، فقط انقلاب قهری کمونیستی کارگران و زحمتکشان راه نجات است! نباید چشم به بالا چه در ماورای آسمان و چه طبقه ی حاکمه دوخت! باید همه توجه و تلاش انسان دوستان معطوف به پائین یعنی طبقه کارگر و سازمان یافتن آن در حزب سیاسی اش یا بطور کلی پرولتارها معطوف گردد، باید این طبقه به نیروی خود باورمند شود و آگاهانه، متحدانه، حزبیت یافته و مسلحانه وارد یک جنگ همه جانبه کشوری، منطقه ای، قاره ای و جهانی با طبقه سرمایه داری امپریالیست و فاشیست شده گردد، اگر نه نابودی گریزناپذیر است!

روژآوا که همین لحظه ای که من دارم، این را می نویسم، زیر حملات هوائی و توپخانه ای دومین کشور پیمان نظامی ناتو از نظر نیروی انسانی - ارتش - است، قرار دارد و آخرین نفس ها را می کشد، نشانه ای دیگر از چشم دوختن به بالا و چشم بر تافتن از پائین است.

روژآوائی که دنیائی را در سال 2013 - 2014 که مورد حمله جانیان تروریست دست پروده همین دولت های آمریکا،اروپای واحد، مرتجعین منطقه از قبیل خود همین ترکیه، عربستان سعودی و قطر و... یعنی داعش قرار گرفت، به پشتیبانی برحق خود کشاند و موفق شد که نه تنها خود را رهائی بخشد، بلکه به مهمترین سنگر مقاومت و حمله متقابل برای نابودی داعش تبدیل شد، با زیر سلطه ی سربازان بزرگترین دولت نظامی جهان یعنی ایالات متحده آمریکا، فرانسه و ... رفتن، تقریباهمه آن حمایت ها که گردانهای داوطلب از اقصی نقاط جهان بودند را از دست داد و امروزه با صلاحدید همه مدعیان حقوق بشر و حامیان دموکراسی، زیر یورش یکی از فاشیست ترین دولت های عضو سازمان ملل متحد و دوست 5 دولت عضو شورای امنیت سازمان ملل متحد، خونچکان است. این میتواند، و باید درس بزرگی برای همه دوستداران رهائی انسان گردد! آیا چنین میشود؟ نمی دانم، ولی باید بشود تا بتوانیم، در پی راه و چاره نجات باشیم. روژآوا با همه اشتباهات و خیانت رهبری ناسیونالیست خویش، باز هم، شایسته پشتیبانی است!

ولی برای نجات کره ارض و انسان،باید 99% در صد از جمعیت جهان، یعنی زحمتکشان بعلاوه خود طبقه ی کارگر، گرد خواست هاو مطالبات سیاسی و اساسی طبقه ی کارگر گردهم آید! باید دانست آنچه که می بینیم بربریت سرمایه است و نه چیز دیگری! آلترناتیو آن نمی تواند به جز جامعه ی کمونیستی که استقرار آن جز با نابودی سرمایه داری مبنی بر مالکیت خصوصی و کارمزدوری، جامعه ی انسانهای رهاشده از از استثمار انسان از انسان می باشد، هست و نه چیز دیگری ، باید به کارل مارکسی برگشت که در سال 1846 به همراه انگلس نوشتند : «ایدئولوژی آلمانی – کارل مارکس- فردریک انگلس

کارها به جائی رسیده است که افراد باید مجموعه ی نیروهای مولد موجود را تصاحب کنند که نه تنھا به خود کنشی دست يابند، که صرفا موجوديت شان را پاسداری کنند. اين تصاحب در مرحله ی اول مشروط است به چيزی که بايد تصاحب شود، نيروھای مولد، که مجموعه ای تکامل یافته است–فقط در چارچوب مراوده ای جھانروا موجود است بنابراين حتا فقط به اين لحاظ، اين تصاحب بايد خصلتی جھانروا مطابق با نيروھای مولد و مراوده داشته باشد. تصاحب اين نيروھا خود چيزی بيش از تکامل مطابق با ظرفيت ھای فردی وسایل مادی توليد نيست .تصاحب مجموعه ِای از وسايل توليد به ھمين دليل، عبارت از مجموعه ای از ظرفيت ھا در خود افراد است .اين تصاحب به اشخاص تصاحب کننده نيز بستگی دارد .تنھا پرولترھای کنونی که از ھر خود کنشی کاملا محروم اند ، در موقعيتی ھستند به يک خود کنشی کامل که ديگر محدود نباشد نايل شوند. اين خود – کنشی شان عبارت است از تصاحب نيروھای مولد و تکامل مجموعه ای از ظرفيت ھای متضمن آن. تمامی تصاحب ھای انقلابی پيشين محدود بوده اند؛ افراد، که خود کنشی شان به سبب وسيله ی مولدی ابتدايی و مراوده ای محدود مقید بود، اين وسيله ی ابتدايی توليد را تصاحب می کردند و از اين رو صرفا به وضع تازه ای از محدوديت می رسيدند. وسیله ی تولیدشان به تملک شان در می آمد اما خودشان تابع تقسیم کار و وسیله ی تولید خودشان باقی می ماندند. در تمامی تصاحب های تاکنون، توده ای از افراد در خدمت تنها یک وسیله ی تولید می ماند، در تصاحب به دست طبقه ی پرولتاریا، انبوهی از وسائل تولید باید زیر دست هر فرد، و مالکیت همگانی درآید- سررشته ی مراوده ای جهانروای امروزی نمی تواند به دست افراد باشد مگر زیر نظارت همگان. این تصاحب همچنین به روش اجرای آن بستگی دارد. اجرای آن فقط از طریق اتحادیه ای می تواند صورت گیرد که به سبب خصوصیت خود پرولتاریا می تواند اتحادیه ای جهانی باشد و از راه انقلابی که در آن، از یک سو، قدرت ناشی از شیوه ی تولید و مراوده و سازمان اجتماعی پیشین واژگون می شود و از سوی دیگر سرشتِ جهانروا و انرژی پرولتاریا را که برای حسن اجرای تصاحب لازم است تکامل می دهد و افزون بر این، پرولتاریا خود را از هر چیزی که هنوز از موقعیت پیشین اش در جامعه به او چسبیده است خلاص می کند و...» . «میرحسین موسوی» و «محمد قراگوزلو» رابطه ای به گستره ی چپِ خرده بورژوائی جهانی.

نقدی بر نظرات دکتر محمد قراگوزلو و چپ خرده بورژوائی - موتا

او درسال 1873 در نوشته ای بعنوان پیگفتار بر جلد اول سرمایه نوشت، باز به این نقش طبقه کارگر برگشت و چنین نوشت : « مانند دوران کلاسیک علم اقتصاد بورژوائی، آلمان ها در زمان انحطاط آن نیز، دانش آموزانی ساده، مقلد و دنبال رو باقی ماندند و هم چون خرده فروشانی حقیر آن چه بیگانه به طور عمده می ساخت آب کردند. بنابراین تحول تاریخی خاص جامعه ی آلمان هرگونه پیشرفت ابداعی را در زمینه ی اقتصاد بورژوائی نفی می نمود. لیکن انتقاد از آن را منع نمی کرد. تا آن جا که این انتقاد معرف یک طبقه است تنها می تواند طبقه ای را معرفی کند که مأموریت تاریخیش انهدام طرز تولید سرمایه داری و سر انجام الغاء طبقات است یعنی طبقه ی کارگر. پی گفتار کارل مارکس بر سرمایه - جلد اول – چاپ دوم ص

http://www.nashr.de/1/marx/kapitalBakhsh1.pdf

و نیز در یکی از آخرین جلسات انترناسیونال اول - انجمن بین المللی کارگران، در باره وسیله و سازمان کارگران برای پیروز شدن شان بر سرمایه داران و دولت های شان؛ چنین گفت و نوشت : « دو :

_ با توجه به این که پرولتاریا به عنوان طبقه، فقط در صورتى مى‌تواند علیه قهر دسته جمعى طبقات مالک وارد عمل شود که در حزب سیاسى مجزاى خویش‏، در تخالف با همه‌ى اشکال قدیمى احزاب طبقات مالک، متشکل گردد؛ _ با توجه به اینکه تشکل پرولتاریا در حزب سیاسى‌اش‏ براى تضمین پیروزى انقلاب اجتماعى و هدف نهایى آن، نابودى طبقات، ضرورى است؛ _ با توجه به این که باید وحدت نیروهاى طبقه‌ى کارگر، که از قبل در مبارزات اقتصادى تحقق یافته، به عنوان اهرم توده هاى این طبقه در مبارزه علیه اقتدار سیاسى استثمار کنندگانشان به کار آید؛ کنفرانس‏ به اعضاى انترناسیونال خاطرنشان مى‌سازد که در جریان مبارزه‌ى طبقه‌ى کارگر، فعالیت اقتصادى و فعالیت سیاسى این طبقه به طرزى ناگسستنى با هم پیوند دارند.

(تلخیص‏ از قطعنامه‌ى کنفرانس‏ لندن انجمن بین المللى کارگران _ انترناسیونال _ سپتامبر ۱۸۷۱، به نقل از همان ماخذ.)».

حالا به باور من، و با توجه به واقعیات اجتماعی موجود و موجودیت دولت های کاملا سازمان یافته ی مجهز با نیروهای چنان سرکوب گر که تاریخ بشر بخود تا کنون نه دیده است، ما کارگران و زحمتکشان اساسا چاره نداریم، مگر به رهنمودهای اساسی کارل مارکس گردیم و حزب مخفی خویش را موجودیت دهیم تا قادر به پیروزی و رهائی گردیم. این با پیروزی انقلاب قهری کمونیستی که با درهم شکستن دولت های بورژوائی تحت هر نام و شکلی و ایجاد دیکتاتوری پرولتاریای مسلح،قابل تحقق است.

حمید قربانی - انسان بیوطن - 9 اکتبر 2092 سال اسپارتاکوسی


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com