اعتراضات کارگری در دو دهه اخیر! (قسمت اول)
اسماعیل مولودی
October 08, 2019اعتراضات کارگری در دو دهه اخیر! (قسمت اول)
در طول حیات رژیم اسلامی در ایران سرکوب، تحت تعقیب گذاشتن و حمله به سطح معیشت کارگران و تشکلهای کارگری یکی از نرمهای مداوم سیاست جمهوری اسلامی در قبال زندگی کارگران، اعتراضات و حرکتهای کارگران بوده و هست. اولین حمله رژیم اسلامی له کارگران در اسفند ۱۳۵۷ در حمله به صف اعتراضات کارگران بیکار در اصفهان اتفاق افتاد و از آن تاریخ رژیم اسلامی ضد کارگری بودن خود را به جامعه نشان داد تا سرمایه مقبولیت رژیم اسلامی را تایید کند. در ابتدا تلاش کردند با فشار و تهدید ویا لغو شوراهای کارگری که بازمانده از قیام ۵۷ بود اعتراضات کارگری را پراکند و سرکوب کنند. اما چون متشکل بودند و سنتهای مبارزاتی دوران قیام را با خود داشتند رژیم نتوانست به سادگی آنهارا دور بزند و بهمین خاطر این شورا ها تا سالهای ۱۳۶۰ و ۱۳۶۱ وجود داشتند و در مصافهای کارگران با کارفرما نقش ایفا کردند. رژیم تلاش مینمود با ایجاد تضیقات و فشار بر تشکلهای کارگری، کارگران را به تمکین وادار کنند. همچنین آلترنایتو ایجاد شوراهای اسلامی و اشغال خانه کا رگر از طرف مزدوران فاشیست اسلامی رژیم باعث انشقاق و دو دستگی در مبارزات کارگران شد. اما هنوز رژیم و کارفرما دست به عصا بودند در برخورد به شوراهای کارگری در کارخانه ها و مرکز تولیدی.
با شروع جنگ (ایران و عراق) احزاب و سازمانهای مدافع کارگری را غیرقانونی و سندیکاها و اتحادیههای کارگری منحل شدند. نشریات کارگری توقیف، فعالین کارگری از کار اخراج و تحت پیگرد قرار گرفتند. شوراهای کارگری یکی پس از دیگر منحل و با تصویب لایحهای قانونی شوراهای اسلامی کار, که قانون مشتمل بر بیست و نه ماده و سی و یک تبصره در جلسه روز ۳۱ دی ماه ۱۳۶۳ در مجلس شورای اسلامی تصویب و در تاریخ .۴ بهمن ۱۳۶۳ به تأیید شورای نگهبان رسیده است. از ان تاریخ لایحه شوراهای اسلامی جایگزین شوراهای کارگری شدند. جنگ ایران و عراق بقول خمینی نعمتی شد برای رژیم و تحت نام جنگ و حالت جنگی تمامی شوراهای کارگری را لغو کردند (در اوایل سال ۱۳۶۲ خورشیدی) فعالین کارگری را تحت نام منافق یا ضد رژیم و کمونیست به زندان انداختند. با تصویب لایحهای قانونی شوراهای اسلامی کار, هر گونه اعتراضی را بشدت سرکوب میکردند و تحت لوای جنگ با عراق دست کارفرما در بوجود آوردن رعب و وحشت در محیط کار را باز گذاشتند. در همان حال تمامی مراکز تولیدی بصورت سیستماتیک زیر کنترل و برنامه بسیج مصتضعفین رفت و نیروی سپاه که فرماندهی و رهبری بسیج را داشت خودرا در مراکز صنعتی و تولیدی حاکم کرد. در بعضی جاها نیروی حفاظت کارخانه دقیقا به بازوی سپاه تبدیل شدند و تحت فرماندهی نیروی نظامی شدند. کم کم فضای محل کار و کارخانه ها زیر سایه مخوف نیروهای مزدور سپاه پاسداران رژیم قرار گرفت.
با تهاجم مزدوران و چماق بدستان مافیای رژیم به خانه کارگر این نهاد کارگری از دست کارگران درآمده، در اختیار مزدوران رژیم قرار گرفت. از آن پس قوانین ضد کارگری بر محیط کار و زندگی کارگران حاکم شد و این دوران را باید جزو سیاه ترین دوران جنبش کارگری در ایران نامید زیرا بیش از ۵۰۰ نفر از فعالین و رهبران کارگری اعدام شدند. دهها هزار کارگر فعال زندانی شدند و صد ها هزرا از آنها مجبور به ترک ایران و در تبعید بسر میبرند. بستن تمامی روزنامه های آزاد و نشریات کارگری، تعقیب و آزار نویسندگانی که صدای کارگران را در جامعه پژواک میدادند و در نهایت جنایات و کشتار فعالین کمونیست، فعالین و رهبران کارگری و انسانهای مبارز و آزادیخواهی که برای آزادی و برابری مبارزه میکردند سرانجام دهه خونین ۱۳۶۰ را بوجود آوردند که پرونده زنده جنایات رژیم فاشیست اسلامی در تاریخ مدرن جامعه ایران است.
اما در تمام دوران حیات رژیم فاشیست اسلامی اعتراضات کارگری وجود داشته و بصورت پراکنده و در نهان شاهد اجرای مراسم اول ماه مه در این سالها هستیم. جنبش کارگری در ایران بدون وقفه علیه نظام فاسد سرمایه داری و حاکمیت اسلامیش در مبارزه بوده است. دهه هاست که جنبش کارگری ایران برای ایجاد تشکل مستقل و مبارزه علیه وضعیت معیشتی خود مبارزه کرده ومیکند. مبارزات کارگران در این چهار دهه اگر چه افت و خیز هایی داشته اما همیشه و بلا انقطاع در جریان بوده است و همیشه حاکمیت را به مبارزه طلبیده است. شاهدیم اواخر دهه ۱۳۶۰ و اوائل ۱۳۸۰
رهبران کارگری در جمع های خانوادگی و دوستان اول می را جشن میگرفتند و رهبرانی مثل جمال چراغ ویسی
• در سنندج در اول می در مراسم باشکوه اول مه سال ۱۳۶۸ در سالن تختی شهر سنندج بعد از سالها اختناق اسلامی علنا , سخنرانی کرد که بعدا اعدام شد اما جمال چراغ راه نسل آینده و رهبران آندوره جنبش کارگری گردید. در نتیجه در اوایل دهه ۱۳۸۰ خورشیدی و با توجه بی اعتبار شدن شورایهای اسلامی و خانه کارگر در بین کارگران و شکست مفتضحانه شوراهای اسلامی در کارخانه ها و مراکز تولیدی. ایجاد تشکل مستقل کارگران در دهه ۱۳۸۰ به یک امر جدی تبدیل شد واز اینجاست که میبینیم تشکلهایی مثل سندیکای شرکت واحد
،
هفت تپه، و تشکلهای دیگری مثل اتحادیه کارگران بیکار و اخراجی و کمیته هایی که تلاش میکنند اعتراضات کارگران را در جامعه پژواک دهند. کارگران همیشه بدنبال ایجاد تشکلهای مستقل خود بوده اند و در هر شرایطی تلاش کرده اند که ارگانهای خودرا سازمان دهند. در همین رابطه دولت بعد از به شکست کشیده شدن شوراهای اسلامی از طرف کارگران , طرح ایجاد اتحادیه های صنفی و سندیکا را بدست گرفت تا بدینوسیله کنترل خودرا بر مبارزات کارگری و نیز محیط کار بگستراند.اما کارگران برای ایجاد تشکل مستقل خود تلاش کردند و توانستند آنرا بر پا دارند که مورد حمله مزدوران رژیم قرار گرفت و با ایجاد رعب و وحشت و خریدن بعضی از رهبران کارگری با تهدید و ارعاب بعضی را ترغیب کردند که به عضویت در نهاد های دولتی در آیند تا بدینوسیله هدایت اعتراضات را به کانالهای قانونی بکشانند و بر مبارزات کاگران مهار بزنند. اما از آنجا که مبارزات کارگران گسترده و همه گیر شده کنترل از دست دولتی ها خارج میشود و همان ها هم به سخنگوی اعتراض کارگران تبدیل میشوند.
مشکلی که وجود دارد هر جا کارگران در بیان خواستهای خودشان نا دقیق یا متشکل نباشند دولتی ها مبارزات را به انحراف می کشانند و ماهیت ضد کارگری خودرا نشان میدهند بهمین خاطر است حتی در بهترین حالت باید تلاش کنیم عوامل دولتی را رسوا و خواستهای خودرا تدقیق و متشکل کنیم تا مزدوران دولتی جرائت ابراز وجود نداشته باشند. از آنجا که کارگران ایران حق ایجاد تشکل مستقل و با انتخاب مستقیم خودرا ندارند عده ای مرعوب میشوند.این دلیل وجود دیکتاتوری حاکمیت است که هیچگونه صدای برحقی را نمیپذیرد. بار ها نمایندگان کارگران را تهدید کرده اند آنها را مورد شکنجه و آزار روحی و جسمی قرار میدهند اما جنبش کارگری توانسته است خودرا تحمیل کند در بعضی جاها، ولی ما با یک جامعه آزاد طرف نیستیم بلکه ترور و خفقان سایه اش بر جامعه گسترانده است، عده ای از کارگران را با رعب و تهدید پای صندوقهای انتخابات قلابی بنام کارگران میکشانند. در این فضاست که کارگران و فعالین کارگری برای ذره ذره معیشت و زندگی خود روزانه میجنگند. علیرغم همه فشار ها کارگران تسلیم نشده اند و برای بالا بردن سطح معیشت خود، برای بدست آوردن حقوقهای معوقه، برای بیمه محیط کار برای امنیت در محیط کار قدم بقدم میجنگند. این فضای غیر انسانی حتی باعث نشده که جنبش کارگری را خاموش کنند.
در این رابطه باید به این اشاره کنم که استفاده از تجربیات اعتراضات کارگری در همن دو دهه اخیر و بخصوص در دوسال اخیر (از دیماه ۱۳۹۶) تاکنون دهها رهبر کارگری را زیر شکنجه به هلاکت رسانده اند صد نفر دیگر از فعالین و سخنگویان کارگری را در تمام ایران در زندانها نگهداشته اند. همین انرژی و توان زیادی از مارا میگیرد
اینها گذری است بر آنچه بر کارگران گذشته و میگذرد. اما از دهه ۱۳۸۰ باوجود تشکلهایی مثل
سندیکای کارگران شرکت واحد ،سندیکای کارگران فلزکار و مکانیک ،سندیکای کارگران فلزکارمکانیک ،سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه ، سندیکای نقاشان البرزو دهها تشکل کوچک و بزرگ در این دوره توانستند نیمه علنی و نیمه مخفی به مبارزات خود جهت دهند. اما این مبارزات هر دفعه بلا انقطاع به خون کشیده شده و یا رژیم به کمک مزدورانش مبارزات کارگران را سد کرده و رهبران را تحت تعقیب و آزار قرار داده اند. اینها در حالی است که کارگران هیچگونه امکان ایجاد روزنامه و یا نشریات و یا ایجاد تشکل رسمی و علنی خودرا ندارند. اگر روزانه هزاران مبلغ مذهبی از تمام امکانات برای به تحمیق کشاندن مردم و فرهنگ جامعه در ایران از همه راهها استفاده میکنند و سرمایه داری حاکم هر دوره بنحویترور و وحشت خودرا بر جامعه میگستراند. اما از تمام این امکانات هیچ محرومند حتی نمیتوانند هویت طبقاتی خودرا بنام کارگر و مزدبگیر و استثمار شونده به گوش جامعه برسانند.
دز این فضا جسارت و اعتراضات کارگری حیات دیگری را به جامعه داده می بینیم که بعد اعتراضات کارگران هفت تپه و فولاد اهواز در ۱۳۹۶ در دیماه اعتراضات عمومی اوج میگیرد. هوشیاری جامعه به درجات زیادی مدیون مبارزات مداوم کارگران در مراکز صنعتی و محلات کارگری است. اگر چه اعتراضات زنان علیه حجاب اجباری، اعتراضات دانشجویان و معلمان و دیگر اقشار آزادیخواه جامعه وجود داشته اما مبارزات و تداوم مبارزات کارگری حیات دیگری و نیرویی دیگر به این مبارزات داده است.