اگر شهامت حقیقت گوئی ندارید، سخن مگوئید!

حمید قربانی
September 30, 2019

اگر شهامت حقیقت گوئی ندارید، سخن مگوئید!

« بدون انقلاب قهرى، تعويض دولت بورژوايى با دولت پرولترى محال است. نابودى دولت پرولترى(دیکتاتوری پرولتاریا- من) و بعبارت ديگر نابودى هر گونه دولتى جز از راه "زوال" از راه ديگرى امکان پذير نيست.»، لنین- دولت و انقلاب.

لنین باز به نقل از فردزیش انگلس : نقش انقلابی قهر در تاریخ ❗️

« درباره این که قوه  قهريه  در تاریخ  نقش دیگری  نیز  ایفا می کند» (علاوه بر عامل شر بودن) «که همانا نقش انقلابی است، درباره این که قوه ی قهریه، بنا به گفته مارکس، برای هر جامعه کهنه‌ ای که آبستن جامعه نوین است، به منزله ماما است، درباره این که قوه قهريه آنچنان سلاحی است که جنبش اجتماعی بوسیله آن راه خود را هموار می سازد و شکلهای سیاسی  متحجر و مرده را در هم میشکند - درباره هیچیک از اینها آقای دورینگ سخنی نمیگوید. فقط با آه و ناله این احتمال را می دهد که برای  برانداختن سیادت استثمارگران، شاید قوه قهریه لازم آید - واقعا که جای تأسف است! زیرا هرگونه بکار بردن قوه قهریه بنا به گفته ایشان، موجب فساد اخلاقی کسانی است که آن را بکار می برند و این مطالب علیرغم آن اعتلای اخلاقی و مسلکی شگرفی گفته می شود که هر انقلاب پیروزمندانه‌ ای با خود به همراه می آورد!» منبع پیشین

بدون در هم شکستن دولت های کنونی، بدون  مرگ - زوال دولت، رهایی جامعه غیرممکن است و در نهایت نابودی و نیستی جامعه، امری اجتناب ناپذیر است.  کارگر و کسی که  ادامه مبارزه طبقاتی را تا جنگ طبقاتی  و پیروزی انقلاب قهری پرولتاریا و ایجاد دولت پرولتاریا – دیکتاتوری پرولتاریای مسلح، دولتی که اساسا بهیچ قانونی جز به قدرت کارگران مسلح پایبند نیست،  به عنوان آخرین دولت جوامع طبقاتی که به محو طبقات و خود کارگر به عنوان یک طبقه ی ویژه می شود را، قبول نداشته باشد، کارگر و انسان کمونیست، کارگر انقلابی، کسی که برای رهایی خود و جامعه ی انسانی می کوشد، نیست و محکوم به زندگی برده وار در جامعه ی استثمارگر و مرگزای کنونی است.

دوست عزیزمان عباس منصوران می دانم که از من یکی کتاب های کلاسیک از کارل مارکس و انگلس تا لنین و رزا لوگزامبورک و... بیشتر خوانده است و آگاهتر به مبانی تئوریک ماتریالیستی دیالکیتک - تاریخی است. می داند که قهر انقلابی چه تأثیری دارد و بدون آن پرولتاریا مخصوصا در عصر ما، هیهات هیهات که به پیروزی اصولا بتواند فکر نماید. همه اینها را ازبر است و بارها در برنامه هابی تلویزیونی همین کومه له از اینها حرف زده و دیگران را  به درستی، به نقد کشیده است. 

اما، چرا، در این نوشته حتی یک جا از انقلاب قهری کمونیستی کارگران مسلح به دفاع بر نخاسته که هیچ، حتی نامی از آن نبرده است؟ آیا دوست عزیزمان، نمی داند که اختلاف اصولی لنین و کائوتسکی و پلخانوف و شیدمانها و ابرت ها روی همین انقلاب قهری و دیکتاتوری مسلح کارگران و سربازان – کارگران و زحمتکشان  بود؟

دوم اینکه، دوست مان آیا  نامه کارل مارکس - نامه به وایدمایر را نخوانده است که کارل مارکس اساس چیزی که به مبارزه طبقاتی افزوده است، دیکتاتوری پرولتاریاست. بنا بر این،  چرا، هم حزب کمونیست ایران و هم برنامه کومه له و یا خود رفیق عباس منصوران، از این دیکتاتوری به دفاع بر نمی خیزند؟  به جای آن از یک شعار ارتجاعی مانند آزادی، برابری ، حکومت کارگری تا کنون دفاع کرده اند.  از همه این ها گذشته، آیا دوست عزیز عباس منصوران نمی داند که کمونیست ها ، هیچ کس و جریان و حزب سیاسی  را بر اساس گفته ها و برنامه نوشته شده قضاوت نمی کنند، بلکه بر اساس شعارها و موضع گیری های سیاسی و بویژه پراتیک روزمره به قضاوت می نشینند.

رفیق عباس عزیز می دانند که اگر این را مبنا می گرفتند، هیچگاه نمی توانست خود و حزب مطبوع خویش یعنی حزب کمونیست ایران را در صف کمونیست ها جای دهد، زیرا که موضع گیری های سیاسی که در بیانیه های رسمی، خود را بیان می کند، حزب کمونیست و شرکاء و بویژه با احزاب جدا شده از این مادر هرجائی - حزب کمونیست ایران - ، یعنی بیانیه های مشترک شان نه از مبارزه طبقاتی، نه از طبقات اجتماعی و نه از انقلاب قهری کمونیستی و نه از دیکتاتوری پرولتاریا حرفی نه زده اند، بلکه همین کومه له و حزب کمونیست ایران، مثلا از رفراندوم کردستان به دفاع برخاسته اند و رفیق همواره در کنار عباس منصوران یعنی فرهاد شعبانی آنرا تشبیه به "بگذارید گل مردم کردستان بشکفد" نامیده است که بوسیله یک ناسیونالیست کثیف و مزدور خانزاد سازمانهای جاسوسی مثل سیا و میت و موصاد و ساواک و ساواما یعنی مسعود بارزانی طراحی و اجراء گردید.

 و اما، حزب کمونیست ایران با احزاب کمونیست کارگری ایران و حزب کمونیست کارگری ایران - حکمتیست، بیانیه ای داده است که در آن از هیچ چیز یعنی از نظان غالب بر این جوامع، نه از امپریالیسم و جنگ های ادامه دار آن و نه از طبقات اجتماعی و تضاد و مبارزه طبقاتی و... صحبت نشده، جز دولت های اسلامی مذهبی - اسلام سیاسی و جنبش سکولاریسم که خودشان را در جبهه سکولارها و ضد اسلام سیاسی معرفی می کنند.

به این بیانیه این سه نیرو توجه کنید: بیانیه مشترک احزاب چپ و کمونیست علیه دولت ها و نیروهای اسلامی در منطقه https://wpiranfa.com/?p=3491

 این بیانیه در سال 25 سپتامیر 2015 به بیرون داده شده است.

از همه این ها گذشته، مگر شعار استراتژیک حزب کمونیست ایران : آزادی برابری حکومت کارگری نیست؟ این شعار با 5 اپیزود طرح شده در این نوشته بلند بالا جه فرقی دارد؟ آیا هپروتی تر از این چنین شعاری که برگرفته از تاریخ مذاهب و مخصوصا انقلاب بورژوائی فرانسه : آزادی، برابری، برادری" ، می باشد، چیزی پیدا می شود؟

آیا این  شعار، شعار استراتژیک همه جریانات حکمتیستی از حزب کمونیست ایران، حزب کمونیست کارگری ایران و دو تا حزب حکمتیستی تا گروه های کوچک تک نفره نیست؟ آخز تا کی کسانی مثل عباس منصوران می خواهند مانند کبکی باشند، سر زیر برف برده و آنجایش نمایان باشد و خیال میکنند که کسی آنها را نمی بیند؟

 آقای عباس منصوران شهامت کمونیستی داشته باش و نقد خودت را کمی و فقط کمی واقعی نما!

 به قول لنین : حقیقتگوئی همیشه به نفع طبقه کارگر است، نقادی که سر از نقد عمیق و رادیکال برتابد، به باور من یک خرده بورژوای ترسو و بی شهامت و بی جربزه  سیاسی بیش نیست!

حمید قربانی 29 سپتامبر 2092 سال اسپارتاکوسی!

لینک فس بوکی نوشته ی عباس منصوران

https://www.facebook.com/photo.php?fbid=2718036688229685&set=a.151625808204132&type=3&theater



 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com