یمن در محاصرۀ جنگِ امپریالیستی

شباهنگ راد
July 27, 2019

بیش از نیم میلیون کودک یمنی در اثرِ ناامنی جانی ترک تحصیل کرده‏اند و دو میلیون نفر دیگر، از رفتن به سر کلاس‏ها باز مانده‏اند؛ روزانه صد و سی کودک در اثر گرسنگی جان می‏دهند و میلیون‏ها تن دیگر در اثر جنگ کَشته و آواره شده‏اند. در ادامه و بر اساس گزارش سازمان ملل، یونیسف و سازمان بهداشت جهانی، "هفتاد و پنج درصد مردم یمن - یعنی بیست و دو میلیون نفر -، به شدت نیازمندِ کمک‏های انسانی‏اند و قریب به هشت میلیون و چهارصد هزار نفر در معرض مرگ قرار گرفته و نیازمند کمک‏های فوری‏اند؛ شصت درصد - یعنی هفده میلیون نفر - از نظر امنیت غذائی در تهدید بسر می‏برند و شانزده میلیون نفر به آب آشامیدنی دسترسی ندارند..."

این اوضاعِ دهشتناکی‏ست که سازماندهندگان "نظم نوین جهانی" به بهانۀ "برقراری دمکراسی و آبادانی" جامعه، به میلیون‏ها کارگر و زحمت‏کش یمن، تکلیف کرده‏اند. به طور قطع ابعاد تخریبِ زیر ساخت‏های جامعه و هم‏چنین تعرضِ بی‏رحمانه به معیشت توده‏های دردمند یمن، به‏مراتب بالاتر از انتشار اخبار، از سوی دم و دستگاه‏های تبلیغاتی وابسته به جهانِ امپریالیستی‏ست. جانیان بشریت یمن را بمانند دیگر جوامع جنگ‏زده، به‏میدانِ جنگ امپریالیستی تبدیل کرده‏اند تا ثمرۀ بیشری از دست‏رنج توده‏های ستم‏دیده ببرند. متأسفانه جامعۀ یمن، در اثر سیاست‏های جنگ‏طلبانۀ قدرت‏مداران بین‏المللی و دار و دسته‏های ارتجاعی‏شان، از شباهت به جامعۀ آرام و دل‏بخواۀ انسانی بدر آمده و خیابان‏ها و خانه‏ها، به خرابه تبدیل شده است. لحظه‏ای خانه‏ها و امکان عمومی یمن، از صدای گلوله، تیر و تیراندازی ساکت و در امان نیست و مفهوم و واژۀ امنیت، برای کودکان و میلیون‏ها انسان دردمند، بی‏مسما شده است. به این سبب که، این‏نوع جنگ‏ها، خواست و در خدمت به مردم و جامعه نیست، بساکه تعرض و تسلط بیش از پیش به سفرۀ ناچیز مردم و غارتِ ثروت‏های جامعه است.

 

حقیقتاً چند دهه‏ای‏ست که سرمایه‏داران، به دلیل فقدان آلترناتیو مطلوب در درونِ جوامع متفاوت، جهان را به میدان تعرضات بی‏وقفۀ خویش تبدیل نموده‏اند و در این‏میان، تعدی به مردم و راه‏اندازی جنگِ از نوع یمن، از زمره تک‏نمونه‏ها نیست. همه‏جا را قدرت‏مداران بین‏المللی زیر و رو، و همه‏جا را به صحنۀ غارت‏گری‏هاشان تبدیل کرده‏اند و همه‏جا دارند، کودکان را مورد حملات وحشیانۀ خود قرار می‏دهند. بی تردید یکی از دلائل اصلی، آن است که چرخۀ مناسبات سرمایه‏داری، بدون هرج و مرج سیاسی، بدون ایجادِ ناامنی‏های هر چه بیشتر و بویژه بدون برپائی جنگ‏های ارتجاعیِ تازه‏تر، قادر به گردش نیست؛ جنگ‏های خانمانسوز را در اولویت سیاسی خود قرار داه‏اند تا از بارِ بُحرانِ دائم‏التزیدشان بکاهند؛ جنگ براه انداخته و می‏اندازند تا سلاح‏های مدرن و مرگ‏بارشانرا را بفروش برسانند؛ فروش و مسابقۀ تسلیحاتی براه انداخته‏اتد، تا دامنۀ قدرقدرتی خود را در عرصۀ جهانی گسترده و گسترده‏تر کنند. تولیدِ و بدنباله فروش جنگنده و سلاح‏های کُشنده‏ای که دهه‏هاست در رأس سیاست‏های اقتصادی‏شان قرار گرفته است و هر یک از آنان دارند از قبل آن‏ها میلیاردها دلار سرمایه به جیب می‏زنند. به طور مثال تعداد سلاح در کشورهایی هم‏چون عراق، افغانستان، سوریه، لیبی و غیره، بیش از جمعیت این‏کشورهاست و بنابه گزارش "انستیتوی تحقیقات بین‌المللی صلح استکهلم"، در چند سالۀ جنگِ یمن، میلیاردها دلار سلاح به کشورهای عربستان، قطر، بحرین، مصر و مراکش، امارات متحده عربی، اردن و سودان و دیگر دولت‏ها و نیروهای درگیر در جنگ فروخته شده است که در این‏میان امریکا، انگلستان، فرانسه در سر تیتر آن‏ها قرار دارند.

 

پس در چنین راستایی - و من‏حیث‏المجموع - می‏توان جنگ‏های از نوعِ یمن را، در دو حوزۀ اساسی توضیح داد؛ اوّل این‏که، این جنگ‏ها، در خدمت به تجارت و فروش سلاح‏های کُشنده بمنظور جلوگیری از بُحران جهان امپریالیستی‏ست، و دوّم این‏که، در جهت تقویتِ هرج و مرج‏های بیش از پیش، و بویژه پیش‏گیری از رشد جنبش‏های اعتراضیِ رادیکالِ کارگری و توده‏ای‏ست.

آشکار شده است که انتخابِ سیاستی، ربط مستقیمی به جهانِ اعتراضی‏ای که از چند دهۀ پیش، شیفت تازه‏ای کرده است، دارد. جامعۀ اعتراضی علی‏رغم یورش وحشیانۀ ارگان‏های حافظ بقای امپریالیستی به پیش است و روزبه‏روز دارد، بر میزانِ معترضان علیۀ بی‏عدالتی‏ها و نابرابری‏های حاکم بر جامعه افزوده می‏شود. گرانیِ ابتدائی‏ترین نیازهای زندگیِ میلیاردها انسان، بیحد و حساب و بی‏رویه، روزبه‏روز افزایش و قدرت خرید مردم پائین آمده است؛ فقر و دربدری بیداد می‏کند و میلیون‏ها جوانِ تحصیل‏کرده، به خیل بیکاران پیوسته‏اند؛ کودکان در اثر نداری والدین‏شان به نیروی کار تبدیل شده‏اند و در زیر ضرب، و سوءاستفادۀ باندهای قاچاق انسان‏اند؛ معلوم است که مردم نه تنها مدافع چنین اوضاع ناهنجار و زندگی تحمیلی سودجویان و استثمارگران نیستند، بلکه با تمام وجود خواهان زندگیِ بدون دغدغه و آرام‏اند؛ طالب فضای سیاسی - اجتماعی برابر و آن‏هم بدون تنش و رودررویی خشونت‏بارند. این دنیای حقیقی آنان است و بی‏گمان اوضاع کنونی با خواست میلیاردها انسان رنج‏دیده هم‏طراز نیست؛ این آن دنیایی نیست که بدنبال آنند. این خواست باطنی و سیاست مطلوبِ جانیانی‏ست که ار قبل آن دارند سودهای میلیاردی به جیب می‏زنند. مگر بی‏دلیل است که تمامی میادین صنفی - طبقاتی، به میادین تنش و رودررویی دو طبقۀ میرنده و بالنده تبدیل شده است؟ مگر بی‏دلیل است که اعتراضات و اعتصابات کارگری و توده‏ای فراگیر و جهانی شده است؟ مگر بی‏دلیل است که همه‏جا کارگران و زحمت‏کشان علیۀ سرمایه‏داران به صف شده‏اند و همه‏جا دارند حاکمان زورگو و مفت‏خور را به مصاف می‏طلبند؟

 

جهان غرق در کشاکش و رودرروی طبقاتی‏ست. اعتصابات و درگیری‏های روبه‏جلو محرومان، دمار از روزگار نهادها و ارگان‏های وابسته به دولت‏های امپریالیستی را در آورده است. این سیمای حقیقیِ سوی متضادِ طبقۀ سرمایه‏داریِ حاکم بر جهانِ کنونی‏ست و به عبارت صریح‏تر باید گفت که پائینی‏ها، علی‏رغم فقدان امکانات مبارزاتی، و هم‏چنین علی‏رغم فقدان حامیان عملی در برابر استثمارگران و سرکوب‏گران، چرخۀ سیاست و مناسبات سودده و تولیدی طبقۀ سرمایه‏داری را با مشکلات جدی مواجه ساخته‏اند. در مقابل هم دولت‏های امپریالیستی یک لحظه از سیاست‏های تعرضی‏شان پاپس نکشیده‏اند و با تمام قوا، با ریا و با دودوزه بازی، بر آنند تا جامعۀ اعتراضی را به عقب برانند؛ می‏خواهند با راه‏اندازی جنگ‏های ارتجاعی، از شفیت اعتراضات کارگری و توده‏ای بمراحل تازه‏تر و بالاتر، ممانعت بعمل آورند؛ فهمیده‏اند که کارخانجات و دیگر میادین استثمار و نابرابر، ناآرام و ناامن برای دم و دستگاه‏های سودده و سودآور شده است؛ پی بُرده‏اند که تاریخ مصرف سیاست‏های ارتجاعی‏شان به سر رسیده است و بر همین اساس می‏خواهند تا با شعله‏ورتر کردن جنگ‏های از نوع یمن، از پسِ جنبش‏های اعتراضیِ کارگری و توده‏ایِ رادیکال بر آیند.

پیداست که چنین وضعیتی - یعنی نضج‏گیری جنبش‏های اعتراضی کارگری و توده‏ای - باب دلِ طبقۀ سرمایه نیست؛ چرا که سیر اقتصادِ باب طبع‏اش، احتیاج به امنیت، احتیاج به تسلیمِ فرامین و قوانینِ بی‏چون و چرا از جانب کارگران، زحمت‏کشان و دیگر توده‏های ستم‏دیده دارد؛ می‏خواهد با آلوده کردن فضای جوامع متفاوت، به فضای پُر تلاطم سیاسی، و به خصوص به فضای جنگ‏های خانه خراب‏کنی از نوعِ یمن، بر عمر نکبت‏بارشان بی‏افزاید. دهه‏هاست که با چنین سیاستِ شومی به میدان آمده است و بدون شک جامعۀ انسانی هم با آگاهی از نتایج وخیم جنگ‏های امپریالیستی، عمیقاً بر این نظرست که هجوم و لشکرکشی دولت‏های بزرگ امپریالیستی بهمراه دار و دسته‏های مرتجع و مسلح‏شان به مناطق سرشار از ثروت طبیعی، جز بدبختی هر چه بیشتر و جز تخریب زیرساخت‏های آن نیست؛ آگاه‏ست که سوهای متفاوت جنگ‏های کنونی، سمت مردم نیستند و سازمان داده شده از جانب دولت‏های بزرگی هم‏چون امریکا، روسیه، آلمان، انگلستان، فرانسه و دیگر دولت‏های وابسته بدانان‏اند؛ به تجربه دریافته است که جنگِ طبقۀ بالائی‏ها، نه برای نابودی جنگ، بلکه در گستردگی آن است؛ پی بُرده است که جنگِ سرمایه‏داران و حامیان ریز و درشت‏شان، نه برای سازندگی و امنیت جامعه، بساکه ایجاد ناامنی‏های هر چه بیشتر و تلف شدن بیش از پیش محرومان است؛ دریافته است که قدرت‏مداران بزرگ یمن را بمانند دیگر مناطق جنگ‏زده، به میدانِ دیگرِ جنگ‏های ارتجاعی تبدیل کرده‏اند تا سازمانِ اقتصادی - سیاسی و نظامی خود را به مردم و هم‏چنین به دیگر رقبای‏شان حقنه کنند. به عبارت واضح‏تر باید گفت که جنگِ، جنگنده‏های مدرن، مسابقۀ فروش تسلیحاتی و بنمایش گذاشتن میرانِ کُشت و کُشتار، و تخریبِ خانه و کاشانۀ کارگران، زحمت‏کشان و دیگر توده‏های ستم‏دیده است.

 

خلاصه این‏که سرمایه‏داری جهانی علی‏رغم بُحران روبه افزون دارد بر دامنۀ فقر و بدبختی میلیون‏ها کارگر و زحمت‏کش می‏افزاید؛ افسار گیسخته دارد به سازندگان اصلی آن تعرض می‏کند به این دلیل که جامعه، فاقد نیروی لازمه و باز دارنده در برابر آن است. به طور یقین توده‏های ستم‏دیده یمن بمانند دیگر توده‏های رنج‏دیده، ناتوان از شکستن محاصرۀ نظامی جانیان بشریت‏اند، به این دلیل که، محروم از سازمانِ رزمنده و مسلح کمونیستی‏اند. متأسفانه فقدان عکس‏العمل مناسب در برابر قدرت‏مداران بزرگ، دولت‏ها و دیگر دار و دسته‏های ارتجاعی‏شان - از جانب مدافعین حقیقی و عملی کارگران، زحمت‏کشان -، عمومی شده است و بر همین اساس است که جنبش‏های اعتراضی، از دستآوردهای لازمه و مکفی خود باز مانده است. یک راه و در حقیقت یک سیاست، پاسُخ‏گوی اوضاعِ فلاکت‏بار زندگی توده‏های ستم‏دیدۀ یمن، از زیر سلطۀ مناسبات امپریالیستی‏ست و آن‏هم، منوط به بالا آمدن سازمان کمونیستی و بویژه در دستور کار قرار دادن نیروی عمل، در برابر نیروی سازمانیافتۀ عملی دولت‏های سرمایه‏داری و دیگر دار و دسته‏های مسلح‏شان است. خوشبختانه توده‏ها در میدان‏اند و در مقابل همۀ تلاشِ طبقۀ سرمایه‏داری هم بر آن است تا میادین اعتراضی را، به میادین سکوت و تسلیم، و نیز به میادین بی‏تحرکی تبدل سازد. پس تشدید و سازمان دادن جوشش‏های اعتراضی روبه‏جلو، بر گردنِ سازمانِ کمونیستی و همۀ مدعیان راه رهائی از زیر مناسبات فرتوت و گندیدۀ سرمایه‏داری‏ست. تعلل و یا بی‏تفاوتی عملی نسبت به تعرضات بی‏وقفه و خونین جانیان بشریت، به معنای به هدر دادن انرژیِ جنبش‏های اعتراضی از یک‏سو، و افزودن بر طولِ عمرِ سازماندهندگان جنگ‏های امپریالیستی، دولت‏ها و دیگر دار و دسته‏های وابستۀشان از دیگرسوست.

 

 

27 جولای 2019

5 مرداد 1398

 


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com