در فقدان آتنا
مصطفی اسدپور
July 25, 2019در فقدان آتنا (Athena):
طب سنتی، عفریت تندرستی بر فراز طبقه کارگر در ایران
هدف از این نوشته نگاهی به زمینه ها و دلایل عروج طب سنتی است. برای این کار وضعیت بهداشت و سلامتی عمومی از زاویه طرح نظام پزشکی جدید ایران و بعلاوه از زاویه آمارهای رسمی جهانی و کشوری مورد بررسی قرار میگیرد. خواهیم دید که اجزای این باصطلاح طب بر نفی و انکار نیازهای انسانهای کارکن در جامعه مدرن استوار است. نقش دولت و بعلاوه نقش ارگانهای بین المللی بورژوایی (سازمان جهانی بهداشت) را مرور کرده و چگونگی و اهمیت مبارزه کارگری برای در هم پیچیدن این بساط بررسی میشود.
مقدمه
الهه آتنا Athena نشانه ترکیب سه گانه خرد، تمدن و دانش جای ویژه در اسطوره های یونان باستان را بخود اختصاص میدهد. او نگهبان شهر آتن است و در انتخاب راه درست در جهت خوشبختی مردم نقش او تعیین کننده است. روح مشترک و زندگی اجتماعی ایران در فقدان الهه آتنا، کورمال و تلو خوران درد میکشد و با هر قدم ده گام به عقب میغلطد. مصداق این توصیف با مساله بهداشت و تندرستی در ایران، و مشخصا سیطره طب سنتی در آن جغرافیا حیرت آور است. بازگشت طب سنتی (طب اسلامی – ایرانی) یک واقعیت شوم جامعه ایران است.
مصاف دائمی با جنبل و جادو هرگز خرد مشترک آن جامعه را تنها نگذاشته است. آن جامعه، در دل یک شکاف طبقاتی عظیم و فزاینده، در دل یک شتاب نفس گیر در پی تولید یدک کش یک طبقه پنجاه شصت میلیونی کارگر است که غرق در بیماری، خون و چرک و کثافت راه به جلو باز میکند. سرمایه در ایران، خدای شکل دهی کار و خلاقیت در قالب انسانهایی از شجره طبقه کارگر؛ خدای فقر، خدای تباهی و خدای استیصال است. صد سال است، زیر بار خرد کننده فرسایش و استثمار و نامنی، آدمهای متعلق به این شجره از همدمی با دعا و خرافات، استخاره و نذر و زیارت گریزی نداشته اند. التماس به آسمانها کم و بیش راه میانبر خلاصی از درد و ناهنجاری در بدن به حساب آمده است. امروز طبقه کارگر بیمارتر، فرسوده تر و آسیب پذیر از همیشه در نیاز مفرط به سلامتی و تندرستی طب سنتی را در مقابل خود می یابد. طب سنتی با فشرده همه جوهره قرنها نادانی بشری نه در قالب خرافه، بلکه عفریتی است که خرد و تندرستی در جامعه، هر دو را با هم نشانه گرفته است. در سایه جبروت یک شبکه سوپر مدرن پزشکی، در عوض برای بخش اصلی آن جامعه، "تندرستی" فقط یک حسرت نیست، "تندرستی" فقط یک جهل رندانه انباشته در حجره عطاری محل نیست، "تندرستی" امروزمجموعه ای از روشها و ترکیبات دلبخواه است که در قالب طب سنتی، خود به بصورت یک عفریت علیه سلامتی انسانها قد علم کرده است. حجامت فقط یک نمونه است.
طب سنتی عموما بعنوان یک آلترناتیو در مقابل ناتوانی پزشکی رسمی و مدرن معرفی میگرد. این دروغ بزرگی بیش نیست. طب سنتی یک انتخاب نیست، برعکس یک آلترناتیو قابل دسترس، یک خس در سراشیب سقوط، برای طبقه کارگر در شرایطی است که تندرستی و سلامتی بسرعتی چشمگیر از سبد حیات او حذف میگردد. با همان سرعت که گوشت و ویتامین ها از سبد دستمزدها حذف شده است دیر یا زود میبایست نوبت استحکام اسکلت و سوسوی بینایی، نوبت نارسایی کلیه ها و تپش نابهنگام و دشمنانه قلب از راه برسد؛ با همان سرعتی که تخت بیمارستانها از سبد درمانی طبقه کارگر حذف شده است، قابل پیش بینی بود که بیماریهای مزمن، درد و معلولیت سالهای هر چه بیشتری از دوران انتظار مرگ برای پرکارترین اعضای شرافتمند و کارگری جامعه را پر کند. هر چه میگذرد، کمتر و کمتر اثری از خاطره والدین روی تخت بیمارستان را در صندوقچه کودکی شجره کارگری این جامعه میتوان سراغ گرفت. طب سنتی و "درمان" در گوشه خانه ها "انتخاب" طبقه حاکم در مقابل بخش فقیر جامعه است تا برود کپه مرگ خود را بگذارد و دست از سر نه فقط دولت بلکه آسمانها نیز بردارد، برای یک دوره است که نه فقط برای قبر کارگر بلکه برای خرافات او نیز دندان سود جویی تیز کرده است. مطابق این نسخه کودک این طبقه در دل خلاقیت و شگفتگی تکنیکی تنها آنجا از حاصل کار خود بهره ببرد که مصلحت و سودجویی سرمایه ایجاب میکند. مصلحت و سودجویی سرمایه در ایران وحشیانه است. طب سنتی یک پلاتفرم برای نسل دفرمه و زمینگیر طبقه کارگر در ایران است.
در اسطوره های یونان آتنا Athena خدای جنگ و نبرد عادلانه برای مردمان شهر خویش هم هست. طبقه کارگر ایران، نه در آسمانها بلکه در روی زمین و در نبردهای امروز خود به آتنا، در روح آگاهی فعالین و صفوف خود برای دوری جستن از هذیانهای طب اسلامی – ایرانی نیاز دارد اما بیش از آن باید جنگ خود بر سر حق بدون قید و شرط بهترین شرایط بهداشت و سلامتی کار و زندگی را جدی بگیرد. بازی یا تراژدی، طب سنتی زیادی نخ نما است و نباید مجال بیشتر پیدا کند.
طب سنتی چیست؟
جواب: هیج! یک حقه، یک هیاهو. آنتاگونیسم بغایت حیرت آمیز میان دو وجه یک پدیده واحد که میان دلقک بازی صرف و تراژدی مبرهن پاندول میزند. همانقدر اسلامی که ایرانی، با هم و در رقابت با هم؛ شجره خود را به ابوعلی سینا و ذکریا رازی، دانشمند شهیری میرساند که بدوا علم و خرد زمان خود را برای نفی سنت های زمان خود بکار گرفتند. مقام فلسفه رازی در نفی خدا و شارلاتانیسم پیامبران برجسته تر از تفکر او در طب است. رازی و سینا از ایران، همانقدر طبیب که ادیب و شاعر ، آثارشان اساسا به زبان عربی، شاخص طبی آنها نواندیشی زیر و رو کننده مکتب بالینی و تشخیص افتراقی بر مبنای روشهای بقراط یونان و پیشتر از آن در مصر باستان است. خدمت بزرگ آنها به تاریخ پزشکی بکارگیری خلاقانه دانش شیمی و ریاضی در خدمت تشخیص و راههای درمان بیماریها بر اساس تحولات قابل تشخیص ابژکتیو در بیمار بحساب میاید و هر دو مخالف سر سخت شیادان نالایق در امر درمان بیماران.
طب سنتی نه نبش قبر تواناییهای رازی و سینا در کنتکس عوضی، بلکه ادامه نادانسته های رازی و سینا در دست شارلاتانها است. رازی و سینا در فقدان میکروسکوپ از سلول، متابولیسم، از ساختار میکرو ارگانیسم های درون و فیمابین سلولی بدن، از ساختار و عملکرد میکرب تا چه برسد به ویروسها مطلع نبودند. دانش فیزیک زمان آنها به اشعه اکس و کاردیوگرافی و استتسکوپ قد نداد، در غیاب جدول مندلیف دانش شیمی آنها نمیتوانست به مرز میان حیات و ماتریا در ترکیب آنزیمها و هورمونها قد بدهد. طب سنتی مدعی پدیده موهوم "سنت" در مقابل تکنیک و دانش بشری است در حالیکه، جایگاه سینا و رازی دقیقا در هموار کردن و تسریع بکارگیری دانش در امر پزشکی میباشد.
شفا و خلاصی از بیماری چه امروز، چه در دل تاریخ، و نیز در زمان معاصر رازی و سینا، نان دانی شعبده بازی و مدعیان پیامبری بوده است که بیماری را به اسرار و تله پاتی میان بیمار و پیکر خویش نزول داده است. در این چهارچوب پزشک یک منجی بود، دارو یک معجون پیچیده در افسون و جنبل، و تاثیر آن منوط به عمق تسلیم و باور کور میگردید. این سناریو، کپی برداری از نسخه "رستگاری" بندگان گنه کار توسط برگزیدگان الهی بود که بوی گند آن دنیا را فرا گرفت. پایان آن دوره مصادف با تمدن و شعور و دکان تخته " برگزیدگان" گردید. سینا و رازی، نه مجموعه اسرار آمیزی از گیاهان، بلکه گام های بزرگی از علم شیمی را به طب افزودند. طب از آسمانها به زمین آمد، بند ناف آن با دانش گره خورد، از قابلیت رشد برخوردار گردید و در دانش کاربردی در قرن نوزدهم، همزمان با علم فیزیک، بیولوژی، ژنتیک ... و صنعت چاپ و انفورماتیک شکوفا گردید.
رازی و سینا طب را از اسرار به کتابها منتقل کردند که هم منجی و هم بیمار میتوانستند بخوانند. این دو را باید علی الخصوص در شجره منتسکیو و فلسفه تمدن شمارد که حق حیات و حق سلامتی را بعنوان یک حق همگانی و قابل بازرسی در مقابل حاکمین جامعه معنا نمودند. چگونه میتوان رازی و سینا را از پدیده بیمارستان جدا کرد؟ جایی که بیمار در زیر نورافکن امکانات و مسئولیت عمومی جامعه تحت درمان قرار میگرفت.
طب سنتی، حتما بر اقیانوسی از سنت از اسلام و ایران متکی است. اما "طب" به معنای مدرن و شایسته انسان متمدن نیست. اشاعه آن نیز در دنیایی که بخش بزرگی از انسانها بیمارتر و درمانده تر شده و در نیاز به "طب" میسوزند، ربطی به "طب" مورد نیاز آن مردم ندارد. برای روشن کردن موقعیت این طب باید به زمینه های اجتماعی و طبقاتی آن پرداخت.
بهداشت، طبقات و تندرستی طبقاتی در ایران
ایران یک جامعه صنعتی با ظرفیت های علمی و تکنیکی عظیم است. قطب بندی طبقاتی از یک طرف دانش و تکنیک را در عالی ترین سطح استانداردهای مدرن جهانی در زندگی روزمره آن جامعه ترکیب ساخته است؛ و از طرف دیگر در شکافی عمیق دسترسی به دستاوردهای تکنیک و دانش را برای طبقه کارکن و بخش عظیم جامعه ایران عملا و رسما ناممکن و قدغن کرده است. دسترسی به بهداشت و سلامتی در ایران عمیقا طبقاتی است و طب سنتی آینه تمام قد بروز، کارکرد و تشدید آن است.
گزارش اول: سیطره "قاتل خاموش"
تازه ترین گزارش از تحقیقات معتبر جهانی مربوط به سال 2017 با مشارکت سه هزار محقق از 146 کشور از جمله بیست محقق ایرانی (غیر دولتی) است که نتایج آن در مجله لنست در سال 2018 منتشر شده است. ایران با 82 میلیون جمعیت همزمان با کاهش قابل توجه بیماری های واگیردار، با سرعت سرسام آور چند بیماری کشنده وزمینگیر کننده در دسته بندی بیماریهای مزمن روبرو است: بیماری های عروقی، سکته مغزی، دیابت و آلزایمر مهمتر از بقیه قابل ذکر میباشد. در این میان سهم بالای فشار خون در رتبه اول، 24 درصد، دلیل مرگ و ناتوانی قابل توجه است. به گفته معاون تحقیقات وزیر بهداشت 28 درصد جمعیت بالای 18 سال مبتلا به فشار خون هستند و همین بیماری پای نیمی از جمعیت بالای 55 سال را میگیرد. به گفته سرپرست مطالعات پزشکی استان گلستان :
فاجعه بزرگتر آن که 6.5 میلیون ایرانی مبتلا به فشار خون بالا از ابتلای خود به این عامل خطر بیماریهای کشنده و ناتوان کننده (سکتههای قلبی، سکتههای مغزی، نارساییهای مزمن کلیوی و...) بیاطلاع هستند. چنانچه مطالعه 50 هزار نفره کوهورت گلستان نیز نشان داده است که تنها 18 درصد افراد مبتلا به فشار خون بالا از بیماری خود آگاهی داشتند؛ تنها نیمی از مبتلایان آگاه، فشار خونشان تحت درمان بوده و از افراد تحت درمان نیز تنها 26 درصد فشارخونشان کنترل شده است. ("شایعترین عامل مرگ و بیماری در ایران"، خبرگزاری تسنیم، 29 آبان 1397)
باز هم در مورد فشار خون و از زبان معاون تحقیقات وزیر بهداشت: این مشکل بزرگ برای نظام سلامت ایران که عمدتاً ناشی از چاقی، اضافه وزن و مصرف بالای نمک است، در حالی است که با کنترل فشار خون بالا و درمان آن، شاهد کاهش 25 درصدی سکتههای قلبی و مغزی در ایران خواهیم بود.
و بلاخره در مورد سایر عوامل خطر محرک بیماری های مرگبار و ناتوان کنده در ایران:
پس از خطر فشار خون بالا به عنوان شایعترین عامل محرک مرگ و ناتوانی در ایران، پرخوری و رژیم غذایی نامناسب و پرخطر (21 درصد افزایش)، قند خون بالا (66 درصد افزایش)، شاخص توده بدنی بالا (41 درصد افزایش)، مصرف تنباکو (23 درصد افزایش)، چربی خون بالا (14 درصد افزایش)، مصرف مواد مخدر (4 درصد افزایش)، آلودگی هوا (18 درصد افزایش) و نارساییهای مزمن کلیوی (30 درصد افزایش) مهمترین محرکهای علل مرگ و میر کلی و مرگهای زودرس در ایران در طول 10 سال گذشته هستند.
گزارش دوم: عزرائیل مشغول کار است - بهداشت طبقه کارگر
اولین نکته در بررسی تندرستی جمعیت کارگری در ایران سهل انگاری در ثبت و پیگیری در آن است. این یک پدیده رسمی و قانونی است.
" نظام ثبت بیماریها و حوادث شغلی در ایران چندان دقیق و مستند نیست؛ مثلا وقتی یک کارگر ساختمان از داربست میافتد و دچار حادیه میشود، در بیشتر موارد، این اتفاق بعنوان یک حادثه شغلی ثبت نمیشود؛ مگر اینکه کار به شکایت بکشد یا این که کارگر به بیمه اجتماعی مراجعه کند و درخواست طول دوره درمان داشته باشد.
برای بیماری های شغلی هم همینطور است. فرض کنید کارگری که در محیطی خطرناک و آلوده به انواع و اقسام مواد شیمیایی کار میکند و بعد از سالها کار کردن به سرطان ریه مبتلا میشود، بیماری این کارگر بعنوان بیماری شغلی ثبت نمیشود. ( "مرگ سالانه هشت هزار ایرانی بر اثر بیماریهای شغلی"، سلامت نیوز، 16 آبان 1396)
آمار معاون بهداشت کار وزارت بهداشت حکایت از اشتغال به کار بیست میلیون ایرانی در دو میلیون و 800 هزار کارگاه دارد که توسط فقط سه هزار نفر بازرس کنترل میشود. (شفا آنلاین، 9 اردیبهشت 1398).
در حال حاضر 3000 خانه بهداشت کارگری، 1800 بهداشتکار، 800 بازرس برای 12 میلیون کارگر یا 2.5 میلیون کارگاه تحت پوشش قانون کار و 5400 معدن وجود دارد؛ یعنی هر 15 هزار نفر یک بازرس... مطابق گزارش پزشکی قانونی در ده ساله 1383 و 1393 حدود 12 هزار و 436 نفر در حوادث کار جان خود را از دست داده اند... بطور کلی کارگران آموزش دیده در زمینه ایمنی در کل کشور 4 درصد است و 90 درصد معادن فاقد بهداشت و ایمنی لازم هستند. ("بیماری های شغلی کارگران در هیاهوی آمار و ارقام"، خبرگزاری تسنیم نیوز، 19 اردیبهشت 1395)
مطابق آمار اداره کار در سال 1397 نه هزار و 966 هزار حادثه در محیطهای کار در ایران ثبت شده است و دومین عامل مرگ و میر در ایران پس از تصادفات، حوادث کار است. (خبرگزاری تسنیم، هشتم اردیبهشت 1398).
" بر اساس پیش بینی های وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی، سالانه حدود 1400 نفر در کشور بر اثر حوادث فیزیکی ناشی از کار از دنیا میروند که حدود نیمی از این حوادث در بخش صنعت ساختمان اتفاق می افتد. اغلب حوادث کار نیز در کارگاه های زیر 25 نفر ثبت شده است، زیرا در این کارگاه های کوچک، دایره نظارت بازرسان محیط کار، چندان دقیق نیست و موارد ایمنی در خیلی از این کارگاه ها، در رتبه آخر قرار دارد. همچنین حدود شش برابر آمار فوتی های حوادث شغلی نیز بر اثر ابتلا به بیماری های شغلی فوت میشوند. یعنی سالانه حدود 8000 ایرانی فقط بر اثر ابتلای مستقیم به بیماری های شغلی از دنیا میروند... دکتر رضا عزتیان رئیس اداره خدمات بهداشتی و مشاغل خاص وزارت بهداشت: بیماریر های اسکلتی و عضلانی شایع ترین بیماری های شغلی است که در بیشتر محیط های کار دیده میشود... بیماری های شغلی در ایران، بر خلاف حوادث شغلی، ثبت نمیشود. "(همانجا از سلامت نیوز)
گزارش سوم: سقوط آزاد نظام پزشکی جدید ایران
پانزدهم اردیبهشت سال 1393 در دولت یازدهم بعنوان یک روز تاریخی، بعد از سالها تبلیغ و مقدمه چینی کشتی طرح تحول نظام سلامت به آب انداخته شد. برای این طرح سه رویکرد هدف قرار داده شده بود: حفاظت مالی از مردم، ایجاد عدالت در دسترسی به خدمات سلامت و سوم، ارتقای کیفیت خدمات درمانی و پزشکی. این طرح پاسخی به بحران درمان و پزشکی عامه مردم زحمتکش و نارضایتی عمیق طبقات پایین پاسخ میداد ولی در عین حال مسایل گرهی از جمله اختلاس در بودجه بیمه های اجتماعی، تبعیض آشکار در سیستم بهداشتی و تحمیل مرگ تدریجی به کارکران را نیز در بر میگرفت. در ماهای جاری، پنج سال بعدتر در ارزیابی از چگونگی اجرای این طرح جز ناکامی کمتر چیز دیگری به چشم میخورد. تاریخ از زبان و زاویه طبقه کارگر در لابلای سطور ارزیابی از این طرح خون گریه میکند.
" طرح تحول نظام سلامت، نه تنها در هیچ کدام از شاخصهای ارزیابی موفق نبوده است؛ بلکه آسیب بسیار شدیدی به دولت، صندوقهای بیمهای و مردم زده است؛ در واقع با اجرای این طرح، هزینههای مردم و بیمهگرها، چند برابر شد؛ عدالت در پرداختهای نظام سلامت، بهبود نیافت (تعرفههای پزشکان چندبرابر شد اما به دلیل کمبود بودجه و از آنجایی که همه بودجه نظام سلامت را طرح تحول بلعید، تعرفههای خدمات پرستاری بعد از گذشت ۱۳ سال از تصویب هنوز اجرایی نشده!)، دسترسی مردم به خدمات تسهیل نشد و در نهایت، کیفیت خدمات درمانی، نه تنها بالا نرفت بلکه به دلیل افزایش تعرفههای پزشکی و سودجویی برخی پزشکان، «هزینههای االقائی درمان» افزایش یافت." ( "گزارش نا امید کننده از طرح تحول سلامت"، خبرگزاری کارگر آنلاین، 2 تیرماه 1398)
" پس چه کسانی از طرح تحول سلامت سود بردند؟ به نظر میرسد منتفعان طرح تحول، نه مردم و نه بیمهها، بلکه صرفاً پزشکان هستند: آمارهای تحقیق انجام شده توسط مرکز پژوهشهای مجلس نشان میدهد دستمزد پزشکان در سال ۱۳۹۲ حدود ۵۸۷ میلیارد تومان بوده است که این رقم در سال ۱۳۹۵ به ۲ هزار و ۵۲۸ میلیارد تومان رسیده است! در واقع، دو سال بعد از اجرای طرح تحول، دستمزد پزشکان حدود ۳۳۰ درصد افزایش داشته است! " (همانجا از خبرگزاری کارگر آنلاین)
در ادامه این گزارش و از زاویه بیمه های اجتماعی کارگری فقط رذالت و گانگستریسم دولت و کارفرمایان را میتوان به خروار سراغ گرفت. مطابق مصوبه بیست سال قبل تر دولت کارگران شاغل در کارگاههای کمتر از ده شاغل از شمول قانون کار خارج شده و علی الاصول از حق سلامتی ودرمان محروم ماندند. پرونده چگونگی بیمه کارگران ساختمانی و قالی بافی ها نیز موضوع نشخوار مجلس و دولت ، بجز بالا کشیدن حق بیمه کارگران، هرگز به سرانجام نرسید. بخش مهم کارگران بدلیل عدم واریز سهم کارفرما، عملا دستشان از خدمات بیمه کوتاه ماند و دست آخر، خوشبخت ترین بخش کارگران مجبور شدند وسایل جراحی و داروهای اصلی و مهمتر از هر چیز، مسکن و آنتیبیوتیک مورد نیاز را از بازار سیه با خود همراه ببرند.
گزارش چهارم: عروج پزشکی طبقاتی مدرن ایران،از نسیه معذوریم!
با شروع دوره ای که دیگر "اقتصاد مال خر نیست"، از زمان شروع دوران سازندگی رفسنجانی و اوج خصوصی سازی ها پایه های یک امپراطوری پزشکی در ایران شکل گرفت. با سرعت برق و باد و در پاسخ به نیازهای یک طبقه شکوفای بورژوایی بیمارستانها، مطب ها و شرکت های خدماتی بهداشتی و پزشکی سوپر مدرن همه جا را فراگرفت. پزشکان و متخصصین از گوشه و کنار دنیا راه وطن در پیش گرفتند و تحقق رویاهای ثروت را در تهران و تبریز و مشهد جستجو نمودند. مشخصه این امپراطوری پول است و آنهم بطرز بیرحمانه ای "فقط نقد"!
برای تصویر طب خصوصی و لوکس در ایران هیچ چیز بهتر از مراجعه به لیست قیمت خدمات آن نمیتواند باشد؛ لیست قیمت هایی که تعداد کافی از مشتریان برای پرداخت را در صف دارد، لیست قیمت هایی که باندازه کافی عامه را از آهن بدور نگه میدارد، دقیقا همانقدر لوکس که باید باشد.
مخارج ویزیت پزشک عمومی: 41000 تومان
مخارج ویزیت پزشک متخصص: 52000 تومان
مخارج هتلینگ، فقط بستری در یک تخت اتاق دو تخته در بیمارستان درجه دو، هر شب 598000
مخارج هتلینگ، فقط بستری در در بیمارستان درجه دو، در بخش کودکان هر شب یک میلیون و 150 هزار تومان
به این لیست باید مخارج ملاقات و اقدامات پزشکان، پرستاران از تزریق آمپول تا عمل جراحی، مخارج تجهیزات بهداشتی از سرنگ تا گچ و مهمتر از همه مخارج دارو را نیز اضافه کرد.
برای تصویر روشن تر از فاصله میان زندگی طبقه کارگر و دسترسی به این درجه از بهداشت کافی است به آمار دستمزد کارگری در ایران مراجعه کنیم.
گزارش پنجم: درمان توام با تبعیض: ورود کارگران ممنوع!
طبق گزارش بانک مرکزی در سال 96 دستمزد کارگران 37 درصد از حداقل هزینههای سبد معیشتی آنها را پوشش میداد که این فاصله در سال 97 به 41 درصد رسید و در سال جاری بار دیگر بیشتر شد و روی عدد 40 درصد قرار گرفت. ("حقایقی از حقوق کارگران در سال 98 اعلام شد"، خبرگزاری کارگر آنلاین، اول مرداد 1398)
جدول دستمزد گویای کسری پنج میلیونی سبد حداقل معیشت یک خانواده پنج نفره است. این رقم شامل دست کم پنج میلیون خانواده بیکار کارگری نمیشود. هنوز لازم است به توضیحات فرامرز توفیقی، رئیس کمیته دستمزد کانون شوراهای اسلامی کار کشور توجه نمود:
" توفیقی با اشاره به افزایش 73درصدی هزینههای زندگی کارگران نسبت به اسفند ماه 97 اظهار داشت: میزان سبد حداقلی در اسفند ماه 97 حدود 3میلیون و 759هزار و 262 تومان بود. اما این سبد در حال حاضر به 6میلیون و 482هزار و 215 تومان تا انتهای اردیبهشت ماه رسیده است. تا پایان اردیبهشت ماه جهشهایی در لبنیات، حبوبات و سیبزمینی داریم که این جهش تأثیر مستقیم را در هزینه سبد میگذارد. " (همانجا، خبرگزاری کارگر آنلاین)
آقای توفیقی بدرستی تاکید میکند که با جبران پنج میلیون تومان دستمزد ذکر شده تازه اکر با تورم بلعیده نشود، میتواند پاسخ گوی نیازهای پایه به لبنیات و سیب زمینی برسد. رئیس کانون شورای عالی دستمزدها طبعا در مورد کارگران در ایام و در ظرفیت کار صحبت میکند و مخارج بیمارستان و ایام بیماری به ایشان و شورای مربوطه و تعیین دستمزدها ندارد. صد البته کسی از طب سنتی پیدا نمیشود که خود بفهمد و به این جماعت متخصص و کاربدست بفهماند که بهداشت، ورزش و اشتراحت و مرخصی نیز جزو نیازهای پایه زندگی است !
طب سنتی، یک "بیزینس" کثیف در همدستی با وزارت بهداشت
در ادامه نوشته، برای وفاداری به حقیقت هم که شده باید به درجات قابل توجهی از گسترش بازار طب سنتی اعتراف نمود. طب سنتی اکنون دارای طیفی از مدعیان و سخنگویان است، شبکه ای از تولید و توزیع دست اندر کار کسترش آن هستند. اما بلافاصله باید اضافه کرد که یک سر سوزن از این پیشروی ها حاصل خواص و کارکرد این طب نیست. طب سنتی پدیده حاصل نو اندیشی و تفکرات انتقادی وبازگشت به اصالت سانتیمانتال دوستی انسان و طبیعت، و یا چاره جویی در مقابل ناتوانی های پزشکی مدرن نیست. طب سنتی حیاط خلوت نظام حاکم است که پیکر کارگر و زحمتکش جامعه را چند صباح دیگر و به ارزانترین قیمت ممکن در خدمت خود سر پا نگه دارد. طبقه کارگر در راس مهارت و کارآیی خالق یکی از مدرنترین شبکه های پزشکی جهان معاصر، از بیمارستانها تا تولید دارو و تجهیزات، خود و خانواده او در دردناک ترین شکل ممکن از این نعمات دور و بی بهره است. طب سنتی تاسیسات "زباله " نظام سرمایه است. طب سنتی "موسسه نگهداری" ارزان سالمندان طبقه کارگر و مروم زحمتکش است که بنا به مصالح بورژوازی نه در جوانی و نه در پیری شایسته برخورداری از یک سیستم پزشکی مسئول نگشتند.
طب سنتی را باید، بدون هیچ اغراقی یک بیزینس افسانه ای سود آور نامید. نه کنترل، نه آموزش، نه تولید، نه انبار و نگهداری، نه حسابرسی، نه قانون و نه پیگیری. نیازی به جلب مشتری و بازاریابی نیست. این بیزینسی است که دولت و وزارت بهداشت در راس گله کارفرمایان و مجلسیان به خروار "مشتریان" وامانده و محروم از پزشکی رسمی را در اوج ناچاری و درماندگی تقدیم میدارد.
دلالان سازمان جهانی بهداشت
اما در جلوه های ناهنجار طب سنتی نباید نقش ارگانهای بین المللی بورژوایی را از قلم انداخت. سازمان جهانی بهداشت در همراهی با سازمان جهانی کار توصیه های اکید و سخاوتمندانه ای در مورد کارآیی و مطلوبیت و ضرورت بکارگیری "روشهای سنتی و تاریخی و ملی" کشورها از خود نشان داده است. معلوم نیست شیفتگی این نهادها به تاریخ و فرهنگ و سنن کشورهای تحت سلطه سرمایه داری از کجا ناشی میشود! معلوم نیست چه زمانی قرار است با این افاضات و زبان دراز و رندی سراغ کارگر فرانسوی و انگلیسی بروند، و فخرفرهیختگی در فضولات عالیه درباره قاروره و تنقیه و حجامت را بر کارگر ایرانی و هندی و مصری نفروشند!
کافی است بخاطر بیاریم با ارجاع به "سنت ها و ویژگی های تاریخی" سازمان جهانی کار راسا یک موتور محرک و مرجع جهانی برای کار کودکان و از جمله در ایران و پاکستان است. نمودارهای رسمی شمارش نیروی کار از سن ده سال تحفه این سازمان به کارگران جهان است. کار کشنده دختران و زنان در دخمه های فرش و جاجیم بافی تحت عنوان "صنایع" سنتی یک بهره کشی وحشیانه بود که زیر پر و بال و توجیه سازمان ملل و با پرچم "سعادت ملتها" ممکن گردید!
بساط طب اسلامی – ایرانی در پزشکی رسمی و قانونی باید فورا جمع شود!
نظام کار مزدی در آخرین رمق های باقی مانده از بهره کشی، کارگر را به نوانخانه و دوایر خیریه میفرستد، اما با طب سنتی بورژوازی در ایران به تیغ زدن جیب او به بهانه فریب تندرستی دندان تیز کرده است. برای نظام کار مزدی پیری و بیماری ایستگاه و توقفی بر بهره کشی از کارگر نیست. دقیقا بنا به خصلت اسلامی و ایرانی میخواهند از درد و فرسودگی او "صنعت" دیگری برای کندن پوست کارگر برپا شود.
درمان و بهداشت وظیفه دولت است، و در چهارچوبه استانداردهای معین و تحت نظارت دولت باید اعمال شود. دولت باید نظارت ویژه ای برای حفاظت کودکان و سایر بخش های ضربه پذیر جامعه را فعالانه و راسا تعقیب نماید.
طب اسلامی – ایرانی بجای تن فرسوده کارگران از تن های فربه نمایندگان مجلس و وزیر کار برای هوسهای برخاسته از گور استفاده کند. کارگران و مردم زحمتکش باید از بهداشت و مراقبت و پیشگیری دقیقا مطابق استانداردها و عقل پزشکی پیشرفته برخوردار گردند، همان استاندارد که عزیز دردانه های بورژوازی در سراسر جهان، در پی آن هستند.
طب سنتی و کشمکش طبقاتی
اهمیت توجه به طب سنتی در جلوه های تند طبقاتی آن است. هر چه میگذرد این مساله به عرصه عرض اندام طبقه بورژوا در ایران تبدیل شده است. در صد سال اخیر چه در قالب سلطنتی و چه در قالب اسلامی، چه در آشتی و چه در اپوزسیون یکدیگر، و امروز بیش از هر وقت دیگر، ایران سرزمین سیادت سرمایه، سرزمین رشد و سیطره منحط ترین روشها و آراء و تفکرات طبقه حاکم بوده است. بعد از یک قرن تباهی، بورژوازی در ایران، بخصوص امروز و کماکان آن جامعه را حیاط خلوت تحقق رویاهای ثروت و آقایی خود بر گرده استثمار هر چه وحشیانه تر طبقه کارگر بحساب آورده است. افاده بیجا و منت متکبرانه در شاهراه ابدی "خود کفایی" طبقه بورژوا در ایران هرگز محلی از توجه و ارزش برخوردار نبوده است. بر عکس ظرفیت هار در توجیه فاصله طبقاتی، خونسردی در مقابل محنت و رنج همنوع است که مشخصه این طبقه است. طب سنتی رابا همه دبدبه و کبکه اسلامی و ایرانی آن باید در کنار همزیستی زعفرانیه و چاله میدان، در کنار پدیده دستمزدهای عقب افتاده، در کنار بیکاری، کار کودکان و ... قرار داد. بورژوازی ایران، جامعه و قبل از هر چیز طبقه کارگر را ملک طلق خود بحساب آورده است. تعیین دستمزدها، قانون کار، بیمه ها، دخمه های کار و امروز طب سنتی معیار درد و رنج و محرومیت هایی بر پیکر طبقه کارگر است که طبقه بورژوا برای آقایی ولنگارانه خود ممکن و لازم و مطلوب تشخیص میدهد. دست اندازی سرمایه بر سرنوشت مردم زحمتکش جنایتکارانه است. طب سنتی این جنایت را از سیاه چالهای اوین به کنج کلبه تنهایی و ناامیدی آن مردم میبرد.
اولین بارقه های ابراز وجود طبقاتی کارگری که اساس بردگی کار مزدی را هدف قرار دهد، با ادعای نفس عزت و احترام موجودیت و امنیت و سلامت فردی همه شهروندان بعنوان مسئولیت بدون قید و شرط جامعه، قازورات طب سنتی و بساط ضد انسانی و ضد کارگری آنرا بر خواهد چید.
مصطفی اسدپور
22 ژوئیه 2019
به نقل از شماره 38 نشریه علیه بیکاری