عوارض های منفی چهل سال حاکمیت ننگین اسلامی

سحر بهاری
July 23, 2019

عوارض های منفی چهل سال حاکمیت ننگین اسلامی

چهل سال از عمر ننگین حکومت اسلامی می گذرد و در  این چهل سال از هر نظر این نظام رنگ ریاکاری، دروغ ، فساد و کلاهبرداری و ترس و وحشت ناشی از سیستم حاکمیت خود را به بخش قابل توجه ای از مردم نیز زده است. در این چهل سال از جمله تغییرات منفی زیادی در عرصه فرهنگی وسبک زندگی مردم ایجاد کرده است. گرچه جنبشهای  پیشرو واعتراضی و مدنی ایران همواره علیه آن مقابله کرده است اما بنظر می آید فقط توانسته به صورت محدود در مهار یا کاهش این تاثیرات منفی  در جامعه تاثیر گذار باشد، به همین دلیل فرهنگ و عقاید و خرافات و روشهای زیاد زندگی می بینیم که نه تنها با حکومت اسلامی منافاتی ندارد که محصول خود این نظام  بوده و عملا درجهت کمک به بقای سیستم نیز مورد بهره نظام قرار گرفته است. چنانجه به بی تفاوتی  بخش زیادی از شهروندان به مسائل متعدد پیرامونی و ناعدالتی های که هر روز صورت میگیرد توجه داشته باشیم بهتر میتوان منظور من را درک کرد. این چالش اصلی است که برای هر تغییری در ایران باید روی آن فوکوس کرد و تلاش نمود انسانها به درد و رنج همنوعان کنار دستی خود بی تفاوت نباشند و نسبت به  سرکوب و فساد واستبداد و ظلم  بیشمارحاکمیت کر و لال نباشند.

یکی از مهمترین بخش این تغییرات در عرصه اخلاقی است که به صورت بی هدفی و هردم از باری گذری می باشد. این تاثیرات در تهران که پایتخت می باشد و بیانگر سیاست های کلی نظام است اشکار تر و عریان تر از شهر های کوچک است. کسانی که در ایران زندگی می کنند این تغییرات را بیشتر از ایرانی های مقیم خارج درک و احساس می کنند. وقتی به شرایط فلاکت بار اقتصادی و گرانی نگاه میکنیم  مثلا بیکاری ٤٢ درصدی که خود حکومت اعلام نموده خود به یکی از بزرگترین چالشهای جامعه ایران تبدیل شده است که با خود دها معضل اجتماعی منفی دیگر ببار آورده است. اما نه نظام پاسخگو است و نه جامعه به آن صورت صدایش در می آید. افزایش نرخ طلاق  و ازدواج های غیر متعارف واعتیاد و... همه زوایای از عواقب فرهنگ و سیاستی است که بر کشور چهل سال است حکمرانی می کند و این معضلات را به پدیده های "طبیعی" جامعه تبدیل کرده است.  نرمهای اخلاقی و انسانی بخش زیادی از ما انسانها از راه سکوت یا همراهی با نرمهای  بی اخلاقی و غیر انسانی نظام حاکم به شدت افت کرده است.

یکی دیگر از مهمترین عامل منفی این تاثیرگذاری  پدیده ناامیدی است . اکثر جامعه بدون نشاط  شده است. اکثرا با همه معضلات نامبرده به نوعی گرفتار شده اند، تنها یک اقلیت بسیار کوچک حکومتی و سرمایه داران که از این اوضاع و بساط برای خود دنیای دیگری فراهم کرده اند. در واقع میتوان گفت زندگی و خوشی و تفریح و خوشگذرانی را همین اقلیت تجربه میکنند. بقیه اصلا!، و متاسفانه نا امید شدن از خلاصی از چنگ این شرایط وحکومت خود به یک واقعیت مخرب برای رهایی و خوشبختی همان اکثریت تبدیل شده است. مسائلی مانند تنش بین امریکا و ایران، خطر حمله نظامی، و دیگر بازی های سیاسی عمدتا با بی تفاوتی عمومی روبرو شده است یا اهمیتی ندارند در زندگی شان.  تلاش جانانه برای "زندگی کردن" و دست به کلاه خود گرفتن برای بقای خود و فرزندان مهمترین مشغله  امروز ماها شده است. موج بیکاری وفقر در تهران عریان تر از هرجایی است. چهره زشت فقر را به صورت خیل عظیم جمعیت در مترو و اتوبوس های شهری می بینی. با سر وصدای دستفروشان که عمدتا از طرف کودکان و زنان و جوان تحصیلکرده بیکار و افراد مسن می بینی در گوشه و کنار خیابانها میتوان فهمید که شرافتمند دانه ترین انسانهای زحمتکش به حال خود ر‌ها شده اند تا با چنگ و دندان نان شب و روزی خود را تامین کنند.

با این فقر روز افزون طبیعی است مردمی که از حکومت و تغییر در ان نا امید هستند، و اعتمادی ندارند به بازی های سیاسی اروپا و امریکا که در پی منافع خودشان رفتار مماشات گرانه با رژیم دارند، وقعی ننهند. اما متاسفانه امیدی هم برای خلاصی از این وضع را هم کمتر در زندگی خود می بینند. همه درپی لقمه ای نان برای سیر کردن شکمشان هستند. انها خسته از بازیهای سیاسی اصولگرا و اصلاح طلب و حتی از اپوزیسیون بی نقش و پادو این و آن حکومت در خارج هستند. اما در میان این اکثریت ستم دیده خوشبختانه بخشی هستند که دید روشنتری به مشکلات دارند، نه به حاکمیت و هیچ جناحی از آن، نه به بازیهای امریکا و اروپا و نه به اپوزسیون دنبالچه حوادث امیدی ندارند. بلکه انها به درستی دریافته اند که خودشان باید در پی دفاع از حقوق  خود و کوتاه کردن دست حاکمیت و فرهنگ فاسدش از زندگی کل جامعه بپا خیزند. این تنها روزنه باقی مانده در میان این همه سیاهی و بی اخلاقی و نامیدی و دروغ و ریا و فساد حاکم بر کل جامعه است. امروز تنها امید ما سروسامان گرفتن این بخش از شهروندان آگاه ( عمدتا کارگران، زنان، جوانان و فرهنگیان) به منفعت خود، سازمان دادن خود در تشکیلاتهای مختلف مبارزاتی. صنفی، اجتماعی و غیره و در احزابی که به این روزنه و بخش از جامعه ربط دارند است. بدون چنین تلاش و اتحادی متاسفانه راه دیگری برای رهایی از این منجلاب وجود ندارد.  دشواریهای پیش رو زیاد هستند، اما پیشروی در این زمینه ممکن و ضروری است.
منبع: شماره ١٠٥ نشریه سوسیالیسم امروز
١ تیر ١٣٩٨
٢٣ جولای ٢٠١٩


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com