ضرورت نقد مواضع رهبری امروز کومەله در قبال گفتگو و مذاکره با رژیم اسلامی(۲)

پویا محمدی
July 22, 2019

ضرورت نقد مواضع رهبری امروز کومه له در قبال گفتگو و مذاکره با رژیم اسلامی

(۲)

 

 

 

 

بر طبق اظهارات رفقای رهبری کومه له-سازمان کردستان حزب کمونیست ایران و نیز اطلاعیۀ رسمی ایشان، گفتگوی صورت گرفتۀ اخیر از جانب چهار حزب و جریان سیاسی در کردستان با رژیم اسلامی، به نفع این رژیم و به ضرر منافع مردم تمام شده است. کاملاً آشکار است که علاوه بر نقش ضدمردمی هر دو طرف درگیر در این مذاکرۀ پنهانی، نهادی هم که نقش واسطه و در واقع کارچاق کن و دلال سیاسی این به اصطلاح مذاکره را برعهده داشته است کمتر از طرفین درگیر در مذاکره، علیه منافع مردم کردستان عمل نکرده است.

رفیق ابراهیم علیزاده دبیر اول کومه له، در مصاحبۀ خود به زبان کردی با تلویزیون کومه له این نهاد واسطۀ مذاکره را چنین تعریف کرده اند:

" سازمانی، ان جی اوئی غیرحکومتی فعال در یک کشور مشخص اروپایی، با ما ارتباط گرفت و به ما گفتند همانگونه که ما را می شناسید و مطلع هستید، در سطح دنیا فعالیت داریم برای حل آشتی جویانۀ آن کشمکش های مسلحانه و مبارزه ای که بین اپوزیسیون و دولتها در جریان است و ما تلاش می کنیم که ظرفیت خود را در این باره در سطح همۀ رقابت های مطرحِ مهم در دنیا، ارتقا دهیم. الان آمده ایم با شما هم گفتگو می کنیم نه برای اینکه پیام مشخصی را دریافت کرده باشیم یا به اصطلاح هدف فوری ای در دستور داشته باشیم، اما می خواهیم خودمان به عنوان یک سازمان که البته از طرف دولت مان هم اسپانسور می شویم، به عنوان یک سازمان مشخص می خواهیم آن توانایی را در خودمان به وجود بیاوریم که اگر شرایطی مساعد فراهم شد بتوانیم در مشکل شما هم مثل بقیۀ جاهای دنیا خدمتی انجام دهیم. از ما پرسیدند که شما چه کمکی می توانید در آن باره به ما بکنید و نظر و ارزیابی شما برای چنین پروسه ای چیست؟"

رفیق جمال بزرگپور هم در مصاحبه خود با رادیو پیام کانادا، در این باره گفته است:

"  آنها(طرف سوم)، به ما گفتند که این جریان یا نهاد از طرف وزارت خارجه(نروژ) اسپانسور می شود، در کانونهای بحرانی منطقه دخالت کرده و می خواهد به شیوه ای مسالمت آمیز راهی پیدا کند که این بحرانها تخفیف پیدا کند و یا از راه مسالمت آمیز بتواند به نتیجه ای برسد، در کارنامه شان هم مسئله اسراییل و فلسطین هست و خودشان اعلام کردند که تلاشی برای این کار کرده اند منجر به معاهدۀ اسلو شد، یکی از اقدامات اینها بود که تلاش کردند این بحران را بشیوه ای مسالمت آمیز حل کنند. حالا بعداً چه اتفاقی پیش آمد به جای خود و در دیگر کانونهای بحرانی در منطقه به ما گفتند که ما تلاش داریم که از طریق مسالمت آمیز مسئله کرد را در حالت کلی و بویژه مسئله کردستان ایران دخالت کنیم و هدف ما هست که از این طریق بتوانیم به این مسئله خاتمه بدهیم و آنرا حل کنیم."

رفیق ابراهیم در همان مصاحبه می گوید:

" طرف سوم این درخواست جدی را از ما داشت که به دلیل اینکه هنوز هیچ گفتگویی در جریان نیست و اگر ظرفیتی هست از هر طرف برای آن موضوع نمی خواهیم آنرا از بین ببریم، از شما درخواست می کنیم این مسئله فعلاً در بین خودمان بماند تا در هنگام خود علنی اش بکنیم. ما هم به احترام آن طرف، چون می دانیم با پیشینه ای که از آنها داریم و آنها را می شناسیم از کشمکش های گوشه و کنار دنیا تلاش کرده اند واقعاً نقشی ایجابی ایفا نمایند، ما نقش دشمنانه از آنها نسبت به هیچ طرفی خصوصاً طرف های اپوزیسیون ندیده ایم، به این خاطر ما این درخواست را از آنها قبول کردیم اما گفتیم این تا وقتی است که مسئله گفتگو مطرح می شود، تا وقتیکه ما و شما به عنوان دو طرف که مشورت و تبادل نظر می کنیم و داریم از نظرات یکدیگر مطلع می شویم ما می توانیم این مسئله را باقی بگذاریم. اما وقتی که گفتگو شروع شد ما نمی توانیم رضایت بدهیم به هیچ نوع گفتگویی مخفی که احیاناً شروع شد با جمهوری اسلامی."

آشکارا پیداست نهادی که در عرصۀ مبارزات اپوزیسیون با دولت ها در پی ایجاد به اصطلاح آشتی و مسالمت است، نهادی کاملاً سیاسی است که تأمین کنندۀ منافع دولت ها در قبال اپوزیسیون های مربوطه است. اساساً ماهیت ان اجی او ها در سیستم سرمایه داری همین است، خصوصاً ان جی او یی که تحت اتوریته و اسپانسوری وزارت خارجۀ دولتی هم باشد.

مطابق نقل قولهای فوق، شاید رفقای رهبری پنداشته اند که مسئله کرد به طور عموم و خصوصاً در مورد کردستان ایران، با مسالمت و خوبی و خوشی، قابل حل است که اینچنین دنبال طرح و پروژۀ چنین شیادانی روان گشته اند!

رفقای رهبری در اینجا نیز متناقض برخورد کرده اند. ما همواره در بخشی از تبلیغات خود به نقش مخرب سیاست و اعمالی که در اشکال گوناگون چه در سطح منطقه و چه در سطح جهانی در پی شکست و به تسلیم کشاندن و یا منحرف ساختن جنبش ها و مبارزات حق طلبانه علیه دولتها بوده اند پرداخته ایم.

آیا مگر قضیۀ معاهدۀ اسلو مابین اسراییل و فلسطین با وساطت همین نهادی که متأسفانه رفقای رهبری اینک در مصاحبه های خود، نام آنرا مخفی نگه داشتند؛ به زیان مردم فلسطین و جنبش حق طلبانۀ آنان نبود؟ مگر در همان موقع در گفتارهای کومه له به این مسئله پرداخته نشد؟ آیا رفقا، دیگر موارد دخالت های مخرب این نهاد ضدانقلابی را در سطح دنیا ندیده بودند که اینک اینچنین به آنها اعتماد کرده اند؟ آیا رفیق ابراهیم و سایر رفقای رهبری کومه له از سرنوشت جنبش مسلحانه فارک علیه دولت سرکوبگر کلمبیا، سرنوشت جنبش ببرهای تامیل علیه دولت سریلانکا و ... که همگی با وساطت و نقش مخرب این نهاد نروژی رقم خورده است بی اطلاع بوده اند؟ آیا از پروژه صلح اردوغان در کردستان ترکیه بی اطلاع بوده اند؟ آیا کومه له تا بحال هیچ گفتار، تحلیل و صحبتی در قبال این موارد نداشته است؟ پس چگونه است که اینک بر خلاف تمام تبیین های کومه له در این زمینه ها، رفیق ابراهیم آن نهاد واسطه گرِ مخرب را تطهیر نموده و آنرا دارای نقش ایجابی و مثبت به مردم معرفی می کند؟

شیفتگی برای مذاکره، و ابراز توهم بر جوانب مختلف این امر خصوصاً "رفع ستم ملی از مردم کردستان" را می توان به روشنی در صحبت های امروز رفقای رهبری کومه له دید وقتیکه رفیق جمال در خصوص نشست دوم با نهاد واسطه و آنگونه که خود می گوید در پاسخ به این پرسش آنها که اگر چنین اتفاقی بیافتد و جمهوری اسلامی آماده باشد که با شما و جریانات کردستان وارد مذاکره شود شما چکار می کنید یا چه مسئله ای دارید که بشود به طور مشخص مطرح کرد؟ گفته اند:

"ما می خواهیم جمهوری اسلامی به طور واقعی قبل از اینکه وارد این مسئله بشود اولاً این مسئله را از طرف نهادهای رسمی خودشان، نهادهای معتبر و شناخته شدۀ خودشان اعلام کنند به عنوان یک سیاست، در نظر دارند چنین روندی را پیش ببرند. ما می خواهیم که جمهوری اسلامی همین که فردا با احزاب چه برخوردی دارد، مسئلۀ کردستان چطور حل می شود به عنوان یک مسئلۀ عمومی از جمله حق تعیین سرنوشت، رفع ستم ملی چگونه حل خواهد شد؛ این می تواند به بعد موکول شود، اما فعلاً ما می خواهیم که این توازن قوا را ببینیم و حرکت هایی را از جمهوری اسلامی ببینیم و این مسئله را به طور جدی برای ما نشان دهد از جمله اینکه به میلیتاریزه کردن کردستان خاتمه دهد، زندانیان سیاسی در کردستان را آزاد کند...ما به آن هیأت گفتیم این جمهوری اسلامی است که چهل سال است کردستان را میلیتاریزه کرده، سرکوب کرده، مردم را از حقوق اولیۀ خود محروم کرده و الی آخر، بنابراین جمهوری اسلامی باید نشان دهد اگر جدی هست در این مسئله باید اینها را بردارد. آنچه که به احزاب و فعالیت احزاب بر می گردد می توان بعداً مورد مذاکره باشد اما فعلاً آن اقدامات، لازم و جدی است برای اینکه ما مسئله را جدی بگیریم. ما چیزی نداریم به جمهوری اسلامی بدهیم مگر اینکه فعالیت نظامی را که در کردستان عراق مستقر هستند نیروهای ما، این نیروها را ما بنا به سیاست خودمان اگرچه در استراتژی مان یک جای مهمی را دارد می توانیم علیه جمهوری اسلامی بکار نگیریم. اینکه بعد چکار خواهد شد و چکار نخواهد شد این می تواند مورد بحث و مذاکرۀ بعد باشد. بنابراین ما این پیام را فرستادیم برایِ، از طرفِ، به این نهادِ، میانجی گر گفتیم."

بله! رفیق جمال و رهبری امروز کومه له برای انجام یک چنین مذاکره ای با شروط مد نظر خود، از خنثی نگه داشتن نیروی پیشمرگ کومه له و استعداد نظامی آن صحبت می کنند. می دانیم که امروز بنابه شرایط و مصالحی، این نیرو فعالیت مسلحانه علیه رژیم ندارد. صحبت رفیق جمال را هم رفیق ابراهیم در مصاحبۀ خود مطرح کرده اند و این، به روشنی نشان می دهد که موضوع مورد بحثِ یک سال و نیمه، چقدر برای ایشان پراهمیت بوده است. حتی اگر شروط مورد نظر رفقا برای مذاکره با رژیم تأمین شود(پایان میلیتاریسم بر کردستان، آزادی زندانیان سیاسی، ایجاد تشکلهای توده ای...)؛ آیا در یک چنین شرایطی، وقت آن است که نیروی پیشمرگ کومه له را خنثی نگاه داشت و چهرۀ او را علیه رژیم آفتابی نکرد؟!

نقل قول فوق به تنهایی، تمام توجیهات و آسمان ریسمان به هم بافتن های رهبری کومه له در قبال "مذاکرۀ" اخیر را بی اثر می کند. هنگامیکه مخفی نگه داشتن این پروسه از سوی رهبری کومه له را هم به این سخنان اضافه کنیم ابعاد اهمیت موضوع و توهمات رهبری امروز کومه له در قبال آن، به خوبی نمایان می شود.

رفقا از لزوم تغییر محسوس و مشهود توازن قوا و وجود شرایط لازم برای انجام مذاکره با رژیم سخن گفته اند. ایشان از آن جمله، به پایان دادن به میلیتاریسم در کردستان، آزادی زندانیان سیاسی، لغو سانسور بر مطبوعات، آزادی فعالیت برای تشکل های صنفی و توده ای از جمله تشکل های کارگری، زنان، محیط زیست، امکان بازگشت تبعیدیان و کسانی که کشور را ترک کرده اند؛ اشاره کرده اند.

آیا رژیم اسلامی برای یک مذاکره با کومه له و یا هر حزب دیگری، حاضر است چنین تغییر بزرگی در سیاست و عملکردهای خود به وجود بیاورد؟ آیا ممکن است که رژیم در کردستان این تغییرات بزرگ را به انجام برساند اما در استانهای دیگر ایران همچنان سیاست سرکوب و اختناق خود را ادامه دهد؟ آیا تحقق یک چنین شرایطی، اساساً محصول اعطای یک جانبۀ آن از سوی رژیم به مردم است یا اینکه محصول فشار مبارزات خود این مردم در راستای تحمیل آن شرایط به رژیم؟ چنانچه به هر نحوی، شروط و توازن قوای مدنظر رفقا متحقق شود، آیا در آنصورت وقت مذاکره با رژیم است یا اینکه وقت تشدید مبارزه برای سرنگونی کامل آن؟ اگر شرایط مدنظر رفقا در کردستان فراهم شود، وقت مذاکره با رژیم است یا اینکه وقت برپایی شوراهای مردمی در نقاط مختلف کردستان؟

رفیق ابراهیم می گوید:

"به باور من، هنوز آن توازن آنقدر تغییر نکرده که ما احساس کنیم که وضعیت مساعدی برای گفتگو ایجاد شده است".

 این نکته در صحبتهای ایشان و دیگر رفقای رهبری و نیز در اطلاعیۀ کمیته مرکزی کومه له، مورد تأکید قرار گرفته است.

این همه صحبت و تأکید بر لزوم وجود شرایط مناسب برای انجام مذاکره با رژیم و نیز همزمان این همه تأکید از عدم وجود آن شرایط در زمان حال، تناقض بزرگی است که رفقا خود را در آن قرار داده اند. چراکه عدم وجود آن شرایط، خودبخود وارد شدن در پروسۀ مذاکره و یا تلاش برای تدارک آنرا بی معنا خواهد ساخت. اگر رفقا می دانسته اند که هنوز شرایط برای مذاکره فراهم نیست و توازن قوا تغییر نکرده، پس به چه دلیل به مدت یک سال و نیم در پروسۀ شکلگیری و چانه زنی با نهاد واسطه گر مذاکره با جمهوری اسلامی حضور داشته اند؟ وظیفۀ رفقا این بود که در همان دیدار اول، دلالان وابسته به وزارت خارجۀ نروژ را از ادامۀ نشست و چانه زنی با خود پشیمان می کردند. به این وظیفه عمل نشده و رفقا در طول چند ماه و طی دو نشست با آنها، منتظر نشستهای بعدی و نیز شرکت در گردهمایی جمعی احزاب ناسیونالیست در این باره-البته در خفا- بوده اند.

رفیق ابراهیم در این باره و در مصاحبۀ خود به زبان کردی با تلویزیون کومه له می گوید:

" اما آنها طبعاً گفتند ما با همۀ طرف ها(احزاب.م) به صورت جداگانه صحبت می کنیم و به اتفاقی اولین طرف هم ما بودیم که آن گفتگو انجام شد، و بعد تصمیم شان این بود به ما گفتند که با بقیۀ طرف ها هم صحبت می کنند، نظر و ارزیابی آنها را هم می شنوند بعد تلاش می کنند در گردهمایی دستجمعی طرف ها این بحث را مطرح می کنند. از ما پرسیدند آیا شما آماده اید برای چنین گردهمایی دستجمعی که بر سر آن مسئله، همفکری صورت بگیرد؟ ما آنرا رد نکردیم، گفتیم اگر بقیۀ شرایط تأمین شود، اگر بدانیم ضرورتی سیاسی در آن باره هست و کمکی می کند به پیشبرد امر ما در جنبش مردم کردستان، ما آن نشست را هم رد نمی کنیم، شما صحبت بکنید با طرف های دیگر ببینیم چه می شود."

موضوع "اجماع احزاب" در رابطه با انجام مذاکره با رژیم، در صحبتهای رهبری کومه له مورد تأکید ویژه قرار داشته است.

در پایان اطلاعیۀ کمیتۀ مرکزی کومه له پس از اشاره به لزوم اجماع احزاب برای انجام امر مذاکره در شرایطی که امکان تعیین نمایندگان مردم برای حضور در یک چنین مذاکره ای مقدور نیست؛ از عجله نمودن آن احزاب برای شرکت در نشست و گفتگو با رژیم صحبت شده است:

"تعجیل آنها برای شرکت در این نشست، بدون تأمین ملزومات واقعی آن را توهم برانگیز، زیانبار و ادامه آنرا گرفتار شدن در دام توطئه های جمهوری اسلامی می دانیم."

 

رفیق ابراهیم نیز در مصاحبه خود می گوید:

"... از نظر ما این مهم است که مذاکره با دشمن خصوصاٌ در مورد مسئله ای چون جنبش انقلابی مردم کردستان، جنبش کردستان علیه دولت مرکزی، مذاکرۀ احزاب مشخصی نیست با این رژیم، بلکه مبارزه، به اصطلاح جنبه ای ملی و همگانی دارد یعنی اگر در حال حاضر شرایط آنگونه فراهم نشده که مردم بتوانند نمایندگان واقعی خود را در انتخاباتی آزاد تعیین کنند که آن نمایندگان وارد گفتگو با دولت مرکزی بشوند، بایستی حداقل اجماعی از طرف احزاب سیاسی فعال در کردستان در این باره وجود داشته باشد تا اینکه نتیجۀ خوبی از آن حاصل شود."

رفیق جمال هم در اشاره به گفتگوهای انجام شده با واسطه گران مذاکره می گوید:

" ...نکتۀ بعدی این است که در این مذاکرات برای مانع شدن در مقابل توطئه گری های مقابل(رژیم)، مردم کردستان اگر بتوانند یکپارچه در مقابل جمهوری اسلامی که طرف مذاکرۀ آنهاست ظاهر شوند یا اگر فرصت برای این نیست، احزاب سیاسی فعال در کردستان باید همصدا و بصورت یکپارچه در مقابل این مسئله که امکان تفرقه اندازی و دودستگی و توطئه گری ها را از جمهوری اسلامی سلب کند."

توجه به این نکات و منتظر بودن رهبری کومه له برای انجام نشست مخفیانه با احزاب سیاسی فعال در پروژه مذاکره با واسطه گری نهاد نروژی، نشان می دهد که دلخوری و گله مندی این رفقا از این است که آنها از شرکت در ادامۀ آن پروژه حذف شده اند. با زبان بی زبانی می گویند اگر مذاکره ای هست ما هم باید باشیم. با این حال آنقدر به این احزاب فعال در پروژۀ مذاکره ارادت دارند که وقتی به آستانبوسی رژیم هم شتافته اند برایشان آرزو و امید هم می کنند. رفیق ابراهیم می گوید:

" من امیدوارم فرصت نداده باشند به تفرقه اندازی جمهوری اسلامی، امیدوارم فرصت نداده باشند به توطئه گری جمهوری اسلامی در آن باره....

رفیق جمال هم می گوید:

" ما امیدواریم این جریانات به طور واقعی مانع عوامفریبی جمهوری اسلامی بشوند، مانع دست اندازی جمهوری اسلامی برای تفرقه اندازی بشوند.... جای تأسف است که این جریانات این را علنی نکرده اند." در قسمت دیگری از مصاحبۀ خود و در اشاره به اهداف رژیم می گوید:

"...این احزاب وارد این مرحله شده اند و مذاکراتی را که کرده اند و آنرا هنوز اعلام نکرده اند به چه شیوه ای بوده نشان می دهد که در این راستا هوشیار نبوده اند و درست عمل نکرده اند."

در قسمت دیگری از مصاحبۀ خود نیز می گوید:

"در این مذاکرات به طور واقعی به نظر می رسد از یک طرف آن نیروهایی که در یک تجمعی بنام مرکز همکاری احزاب کردستانی هستند، یک طرف ما هستیم، فعلاً از آنها شروع کرده اند و من نمی دانم واقعاً با ما تماس خواهند گرفت یا نه؟ ما هیچ اشتیاقی و هیچ انتظاری هم نداریم از این لحاظ، اما به هر حال اگر هم تماس گرفتند ما همان اصولی را که خدمتتان عرض کردم، .... به پیش خواهیم برد."

رفقای ما منتظر تماسهای بعدی آن دلالان بوده اند. ظاهراً می گویند اشتیاق و انتظاری هم نداریم. اگر چنین است پس چرا دو نشست را با جدیت و احساس مسؤلیت تمام در قبال خواسته های آنان مبنی بر مخفی نگه داشتن آن، انجام داده اند؟!

آنگونه که جمال بزرگپور در بالا می گوید اگر آن دلالان مذاکره مجدداً با رهبری امروز کومه له تماس گرفتند، ایشان مجدداً با حوصله می نشینند و بازهم در رابطه با اصول و شروط خود برای مذاکره با آنها وارد گفتگو می شوند، مسخره آمیز نیست؟ انجام چنین عملی واقعاً بی اعتبار کردن کومه له، تحقیر رهبری آن به دست خود رهبری و به سخره گرفتن مبارزات مردم کردستان است. این، بازی کردن با اصول و سیاست است. اگر چنین نباشد، پس رفقا به آن دلالان امید دارند، مشتاق مذاکره بوده و تأکیدات امروز آنها بر آن شروط و توازن قوا برای مذاکره نیز، جدی نبوده و برای خالی نبودن عریضه می نمایاند.

در شرایط و اوضاع و احوال سیاسی و مبارزاتی جامعۀ ایران، این همه تأکید بر شرط و شروط مذاکره و مقبولیت دادن به آن در قالب اینکه "کومه له مذاکره را رد نمی کند"؛ هیچ قرابت و سنخیتی با روند روبه گسترش مبارزات طبقۀ کارگر و مردم ستمدیده ایران ندارد. چنین عملی، در بهترین حالت ایفای نقش "خروس بی محل" است!

رفیق ابراهیم در مصاحبۀ خود، پس از برشمردن شرایط لازم دال بر تغییر توازن قوا برای انجام مذاکره می گوید:

" فکر می کنم که ما باید هنوز منتظر باشیم، نه اینکه منتظر باشیم بلکه در واقع بایستی تلاش کنیم که این شرایط بیشتر توازن قوا را به نفع ما تغییر دهد تا احیاناً شرایطی برای گفتگو مهیا شود."

 در جای دیگری در خصوص خنثی کردن توطئه های رژیم و پس از اشاره به پیشینۀ "ناپاک" رژیم در زمینۀ مذاکره، می گوید:

" بنابراین نشان داده اند قابل اعتماد نیستند، برای اینکه آن اعتماد احیاناً بر سر جای خود بیاید بایستی خیلی کارهای مشخص انجام دهند، اینها اگر همه دست بدست هم بدهند فکر می کنم می توانیم روی این حرف بزنیم که تا اندازه ای آنرا خنثی کنیم."

رفیق جمال هم به همین سیاق و از جمله در قالب اینکه اگر رژیم در مذاکره جدی هست باید چنین و چنان بکند، توهم خود را به این رژیم به نمایش گذاشتند. در این میان تأکیدات رفقا و نیز اطلاعیۀ کمیتۀ مرکزی کومه له مبنی بر اینکه اگر رژیم واقعاً خواهان مذاکره بر سر حقوق مردم کردستان است بایستی آن شروط را به جای آورد؛ توهم به این رژیم محسوب می شود.

۲۰ سال پیش بر سر یک چنین توهمی، تشکیلات کومه له و حزب کمونیست ایران دچار انشعاب شد. پس فاش شدن موضوع مذاکره پنهانی با رژیم در کشور سوریه بر سر کومه له (که عبدالله مهتدی آنرا مخفی نگه داشته بود) و برخوردهای تشکیلاتی متعاقب آن؛ عبدالله مهتدی هم در گرماگرم بازار اصلاح طلبی و گفتگوی تمدن های خاتمی، با توهم اینکه اگر خاتمی جدی است و راست می گوید بیایند و با مردم کردستان وارد دیالوگ شوند؛ به دنبال پروژۀ اصلاحات و گفتگو و مذاکره با این رژیم روان شد!!

رفقا در صحبتهای خود، به تشریح اهداف رژیم در خصوص "مذاکرۀ" انجام گرفته پرداخته اند. توطئه گری و ایجاد تفرقه یکی از اهداف رژیم محسوب می شود. احزاب شرکت کننده در آن نشست، به طور عملی به تأمین اهداف رژیم در این بین، یاری رسانده و لطمات خود را بر روند مبارزات جاری در جامعه وارد نموده اند اما رفقا به حدی در قبال اعمال ضدمردمی این احزاب سکوت و مماشات پیشه کرده اند که چشم خود را بر نقش مخرب آنان بسته و آنگونه که در بالا اشاره شد برای شان ابراز امیدواری می کنند که بلکه خوب عمل کرده باشند و فرصت لازم را به رژیم نداده باشند!

رفیق جمال در مصاحبه خود با رادیو پیام کانادا و در خصوص طرح موضوع مذاکره و گفتگو با طرف میانجی گر آن در دیدار و نشست های صورت گرفته میان کومه له با هر دو شاخۀ حزب دمکرات، می گویند که "صحبتی در این زمینه نشده است".

رفیق ابراهیم نیز در مصاحبۀ خود به زبان کردی با تلویزیون کومه له در این زمینه می گوید:

" من دقیقاً نمی دانم آنها(مرکز همکاری احزاب کردستان. م) نزد این طرف سوم طرف به اصطلاح میانجی، چه موضعی اتخاذ کرده اند اما می دانم که تلاش می کردند پروسه را یک قدم به پیش ببرند و فکر می کنم که پیغام این جلساتشان حال با ما یا با آنهایی دیگر، به نحوی از انحاء به جمهوری اسلامی هم رسانده بودند."

اما رفیق ابراهیم در مصاحبۀ خود با تلویزیون رووداو، در این باره و در پاسخ به پرسش مجری برنامه مبنی بر اینکه "آیا از جانب دیگر احزاب کردستان درباره پیوستن به جریان مذاکره، با شما صحبت شده است؟"، پاسخ می دهند:

"بله، تا حدودی صحبت شده است و ما ملاحظه و انتقاد خودمان را هم به آنها تقدیم کرده ایم، اما بهتر است که جزئیات از زبان خودشان شنیده شود."

دلیل این تناقض گویی چیست؟ بهتر است رفقا خودشان در این باره توضیحی بدهند.

رفیق جمال در قسمت دیگری از مصاحبه خود با رادیو پیام و در پاسخ به پرسش مجری برنامه در خصوص ثقل موازنه به کومه له در شرایط وجود دیگر نیروهای چپ و کمونیست در مذاکره با رژیم، ضمن تأیید آن و اشاره به ضرورت وجود قطب چپ در کردستان و تلاش برای ایجاد آن می گوید:

" این تلاش ها اگر چه کماکان ادامه دارد و ادامه خواهیم داد اما خب با موانعی هم روبرو شده است که شما کم تا بیش از آن اطلاع دارید و همین کار را ما خواهیم کرد و تلاش خواهیم کرد که کومه له برای اینکه وزنش در این معادلات و در این احیاناً مذاکراتی که پیش بیاید بتواند از وزنۀ سنگین تری برخوردار باشد به ما می گوید که ضرورت شکل دادن به یک قطب چپ و کمونیست در کردستان چقدر مهم هست و این تلاش ما هست و این کار را خواهیم کرد."

اگر واقعاً رفیق جمال و رهبری کومه له در قبال وجود قطب چپ و کمونیستی در کردستان احساس مسؤلیت می کردند، چند ماه پیش و پس وقوع تنشی با حزب کمونیست کارگری، به سرعت ادامه کاریِ نهاد بوجود آمده در زمینۀ همکاری و اتحادعمل این نیروها در کردستان را با بن بست روبرو نمی کردند. جالب است که رفقا، بازهم از ضرورت همکاری و اتحاد عمل سخن گفته و بازهم آنرا امری مبرم و حیاتی به حساب می آورند. آیا کسی می تواند این ادعاها را جدی بگیرد؟ هیچ درجه از تکرار مجدد ضرورت همکاری و اتحاد عمل، و مبرم و حیاتی قلمداد کردن آن، نمی تواند سرپوشی باشد بر انحلال طلبی و عمل نامسؤلانۀ مشخصی که همین دیروز در مقابل دیدگان جامعه و طبقه کارگر در قبال امر اتحاد در مبارزه و تشکیل بدیل سوسیالیستی، از سوی این رفقا به آن مبادرت شده است. نمی توان از ضروت ایجاد قطب چپ و کمونیستی سخن گفت اما همزمان تشکلی هم که در این باره بوجود آمده است را مختل و یا ویران نمود.

البته برای ما خیلی روشن بود آندسته از رفقای رهبری که ظاهراً از ضرورت همکاری و اتحاد عمل با نیروهای چپ و کمونیست و ایجاد قطب سیاسی و مبارزاتی با این نیروها سخن می گفتند؛ چه قدر ناسالم و فرصت طلبانه به این امر روی آورده بودند هنگامیکه در عمل، می دیدیم ایشان چگونه نیروها و احزاب سیاسی در جنبش چپ و کمونیستی ایران را تحقیر نموده، به نفرت پراکنی و دلسردی در قبال آنان دامن زده، همکاری با آنان را بی فاید و محتوم به شکست می دانستند و نیز مترصد فرصت برای ویران نمودن پلهای ساخته شده در این بین. ظاهراً از لزوم اعتماد سازی در میان این نیروها سخن می گفتند اما در عمل، خود بیش از هر کس دیگری به سلب اعتماد و اعتبار از آن نیروها مبادرت می کردند.

آنچه که در میان به روشنی ثابت شده است این است که این رفقا چپ را مزاحمی می دانستند بر سر راه راست روی های امروز خود. در قبال ناسیونالیسم، بکارگیری زبان نرم (بخوان سکوت و مماشات) را گوشزد می کردند، اما مثلاً رفیق ابراهیم علیزاده در قبال تنش ایجاد شده با حزب کمونیست کارگری، اظهار داشت که "خشم ما در قبال آنان برافروخته شده است"! البته ایشان بایستی چنین خشمی را ابراز می داشت تا اینکه بتواند نقد و حساسیت های درون تشکیلاتی در مقابل مواضع و اعمال راست روانه را به یک چنین حزبی منتسب کند.

و اینک باز رفیق جمال فرصت طلبانه در شرایطی دم از ضرورت ایجاد قطب چپ و کمونیستی در کردستان می زند که مثل اینکه فراموش کرده اند که خود ایشان جریانات و احزاب سیاسی چپ و کمونیست ایران را مورد تحقیر قرار داده و آنها را "چپ محجبه" نام نهاده است. قبلاً در مطلب دیگری در این خصوص نوشته ام که جدای از قباحت بکارگیری چنین مفهومی که مردسالاری و مذهب را به ذهن متبادر می کند، اما نفس چنین تبیینی از چپ به هر بهانه ای آنهم در شرایط سیاسی و مبارزاتی امروز جامعۀ ایران، نشان از بریدگی و بی باوری صاحبان آن از چپ و حرکت کمونیستی در ابعاد سراسری است. مستقل از هرگونه ضعف و نارسایی در میان احزاب و نیروهای چپ و کمونیستی در ایران، اما کسی که حداقل به باورها و بنیان های فکری و سیاسی و عملی چپ پایبند باشد، حاضر نیست که این چنین گرایش خود و همنوعان و همسرنوشتان خود را در چپ، مورد تحقیر قرار دهد.

رفیق جمال در مطلبی تحت عنوان "تخریب سنگر چپ وکمونیست در کردستان چرا"، می نویسند:

"واقعیت تلخ دورە حاضر این است کە چپ ایران و آنچه که خود را کمونیست میخواند از جملە حزب کمونیست ایران نیز (با تفاوتی بە دلیل وجود کومەلە) ، تماما از طبقه کارگر ایران فاصله دارند، به زندگی و مبارزه روزمره این طبقە بی‌ربط هستند و نقشی در آن ندارند چون شناخت واقعی و عینی از آن ندارند. البتە این حرف  تازه ای نیست. اما بە عمق آن کمتر توجە شدە است و بە همین دلیل راە برون رفت از این موقعیت نزد این بخش از چپ نیز هنوز در پردە ابهام قرار دارد."

سپس ادامه می دهند که :

"واقعیت این است که چپ موجود اصولاً نه سرمایه داری را میشناسد و نه کارگر و نە پیچیدگی های مبارزە آنان با دشمنان طبقاتی خود را درک میکند. دور ماندن از جامعە و مسائل مربوط بە آن و پیچیدگی های مبارزە سیاسی و طبقاتی، چپ را اسیردریافت های کلیشەای و طبقەبندی شدە در ذهن خود کردە است کە در موارد بسیاری پیچیدگی های موجود خوانایی ندارد و یا بە عبارت دقیقتر از این چپ از معنا کردن امروزی دریافت های خود از کمونیسم ناتوان است."

با یک چنین تبیینی از نیروهای چپ و کمونیست آیا واقعاً می توان به طور راستین از ضرورت اتحادعمل و همکاری با یک چنین نیروهایی به زعم رفیق جمال مستأصل و بی ربط به جامعه سخن گفت؟! ضمناً رفیق جمال وقتیکه از چپ در کردستان صحبت می کند حاضر نبوده به صراحت نامی از احزاب چپ و کمونیست در کردستان بیاورد. این شگردی است که ایشان و همفکرانشان بتوانند سازمان زحمتکشان را هم به زور در صف چپ مورد نظر خود در کردستان بچپانند.

هر دو شاخۀ حزب دمکرات و هر دوشاخۀ سازمان زحمتکشان به دیدار و ملاقات با سربازان کمتر گمنام امام زمان در نروژ شتافته اند؛ با این عمل ضدمردمی خود به روند مبارزات مردم کردستان لطمه زده اند و عملاً به تأمین اهداف رژیم-اهدافی که خودِ رفقای رهبری در مصاحبه هایشان آنها را برشمرده اند- خدمت نموده اند؛ با این حال رهبری کومه له آنقدر راست روانه و در موضع ضعف و مماشات با این دوستان دروغین مردم برخورد می کند که هرگونه حد و مرز را زیر پا نهاده و فرق بین کومه له و آنها را مخدوش نموده است. این را در صحبتهای پایانی رفیق ابراهیم علیزاده در مصاحبه مزبور می توان به روشنی دید هنگامیکه می گوید:

"من می خواهم مجدداً بر روی این تأکید کنم که وقتی ما از گفتگو مابین احزاب سیاسی صحبت می کنیم، وقتی صحبت از علنی بودن آن پروسه (مذاکره.م) می کنیم اگر باشد، معنایش این نیست که ما وارد پروسه ای از آژیتاسیون علیه یکدیگر می شویم، اینها نیست، ما واقعاً و صادقانه می خواهیم اهداف مردم کرد به شیوه ای مسالمت آمیز متحقق شود. مسئله این است که ما این ظرفیت را از دشمن نمی بینیم، و به هر درجه ای توازن قوا امکان این را فراهم کند که ما بتوانیم کاری کنیم که یک قطره خون کمتر بریزد و یک دستاورد هم تثبیت شود؛ ما مایلیم که آنرا متحقق کنیم، این است که ما آماده ایم و هم از نظر ما خوب است که همۀ احزاب سیاسی فعال در کردستان با یکدیگر وارد گفتگو شوند برای فراهم کردن آن هماهنگی که دشمن نتواند از آن استفاده کند. این تأکیدی دوباره است از بحثی که انجام دادیم."

توهم از این آشکار تر که رفیق ما مذاکره با این رژیم را وسیله ای برای تحقق مسالمت آمیز اهداف و مطالبات مردم کردستان می دانند. گفتن اینکه "ما این ظرفیت را از دشمن نمی بینیم" تغییر چندانی در اصل مسئله نمی دهد. اگر این ظرفیت دیده نمی شود پس اینهمه سکوت و مخفی کاری و مماشات در قبال مذاکره برای چیست؟!

 "مذاکره و تحقق مسالمت آمیز اهداف مردم کرد" سالهاست است که ورد زبان حزب دمکرات است، برایش تلاش کرده، سر رهبرانش را در این خوش خیالی ها و تلاشهای عبث بر باد داده، و قبلاً هم کومه له در این باره بسیار مواضع رادیکال، شفاف و قاطعی اتخاذ نموده است. با این همه تجربه، حال چگونه است که رهبری امروز کومه له در این باره تغییر جهت داده و با حزب دمکرات هم آوا شده است؟! اگر هم آوایی نبود، کومه له مانند سابق با اعتمادبنفس و قدرت این مذاکرات را قاطعانه محکوم می نمود. متأسفانه پیداست که رهبری کومه له دیگر با یک چنین مواضع قاطع و اصولی و رادیکال، میانۀ خوبی ندارد. راست روی را پیشۀ خود کردن همین است.

بایستی گفت که تنها ضامن واقعی و اصلی و احساس مسؤلیت راستین در قبال هر قطره خون در کردستان نیز همانا تکیه بر حضور حداکثری طبقه کارگر و توده های مردم در صحنۀ سیاسی جامعۀ کردستان، پرهیز از هر گونه سکوت و کرنش و مماشات در قبال اعمال و سیاست ها و طرح و برنامه های ضدمردمی احزاب ناسیونالیست است. در غیر اینصورت می باید که ساده لوحانه به دنباله روی از این احزاب پرداخت و در آینده شاهد حاکمیت احزاب در کردستان ایران و حاکمیت فساد و جنایت و خونریزی در این دیار بود.

بر اساس مصوبات کنگره های کومه له، همکاری های معین با احزاب ناسیونالیست در کردستان، مشروط است. حال که این احزاب به روشنی شروط و اصول کومه له در این زمینه خصوصاً در قبال مذاکره با رژیم را پایمال نموده و به طور مستقیم به تأمین اهداف رژیم خدمت کرده اند، چگونه است که رفیق ابراهیم بدون هیچ گونه اشاره ای به تأثیر این عمل ضدمردمی آنان بر روابط فی مابین؛ مجدداً خواستار گفتگو و ادامه همکاری با آنان است. انگار که نه بادی آمده است و نه باران!  چنین عملی، به طور آشکار زیرپا نهادن اسناد و مصوبات کنگره های کومه له است، یک خودسری تمام عیار محسوب می شود.

رهبری کومه له چند ماه قبل، در قبال اطلاعیۀ صادره از سوی کمیتۀ کردستان حزب کمونیست کارگری ایران علیه کومه له، با روحیه ای سکتاریستی و عصبانیت و خشم، کل ائتلاف بوجود آمده میان احزاب چپ و کمونیست در کردستان را یک شبه به بن رساند و در واقع گریبان خود را از آنان خلاص کردند؛ اما حال می بینیم که چگونه در قبال آن توطئه بزرگ احزاب ناسیونالیست علیه جنبش مبارزاتی مردم کردستان، لطمات مستقیم آنان به این جنبش و خوش خدمتی به رژیم در تأمین اهدافش در کردستان، نه تنها هیچ گونه محکومیت و خم به ابرو آوردنی در مقابل آنان نشان نمی دهند، نه تنها هیچ اسم و رسمی مشخصی از آنان نمی آورند،.... بلکه مجدداً خواستار دوستی و ارادت و ادامه همکاری و نشست و برخاست با آنان و در واقع خواهان ماندن در کنار آنان هستند. یک چنین سیاست و عملکردی ضربات جبران ناپذیری بر وجهه و اعتبار اجتماعی، سیاسی و تشکیلاتی کومه له و جنبش مبارزاتی کارگران و زحمتکشان و مردم ستمدیده کردستان وارد می نماید. آیا طبقۀ کارگر کردستان، فعالین چپ و کمونیست در این جامعه، توده های آگاه و انقلابی این مردم، چنین اعمالی را از رهبری کومه له خواهند پذیرفت؟

متعاقب تحولات بعد از دیماه ۹۶، و با توجه به پلاریزاسیون هر چه بیشتر در طیف اپوزیسیون و شکلگیری اتحادها و ائتلاف ها؛ رهبری کومه له اگر بر سیاست، اهداف و استراتژی انقلابی و کمونیستی خود پایبند می بود می بایست به جای زیگزاگهای سیاسی، با جدیت دست اند کار تشکیل و حفظ ائتلاف نیروهای چپ و کمونیست در کردستان می بود. نمی توان یک روز در "کنگرۀ ملی کرد" تحت اتوریتۀ پ.ک.ک و در کنار احزاب اسلامی و ناسیونالیستی در "کمیتۀ دیپلماسی مشترک" واقع در بلوک پ.ک.ک، اتحادیه میهنی، روسیه و ایران بود؛ یک روز دیگر در کنار مرکز همکاری احزاب کردستان ایران واقع در بلوک عربستان، آمریکا، ترکیه، بارزانی و یک روز دیگر هم ظاهراً در کنار ائتلاف نیروهای چپ و کمونیست در کردستان.

براستی که بلوک بندی های منطقه ای فرصتی برای ابراز توهم باقی نگذاشته است. به نسبت روندها و تحولات و خصوصاً دخالت ها و نظارت های قدرتهای منطقه و سرمایه داری جهانی، همکاری ها و اتحاد عمل ها با احزاب و جریانات بورژواناسیونالیست، بیش از پیش مشروط شده است. در چنین شرایطی کومه له قادر نشده که بلوک سیاسی و طبقاتی خود را مستحکم و به نیازهای مبارزاتی، سیاسی و اجتماعی این دوره پاسخ روشن و قاطعی بدهد. چنین رویکردی تأثیرات منفی بسیاری برای کومه له به بار خواهد آورد.

آنچه مشاهده می شود استیلای خط و گرایش راست در این تشکیلات و تلاش برای استحالۀ کومه له در جهت همسویی و تساهل بیشتر در میان طیف نیروهای بورژواناسیونالیست در منطقه است. با تصور یک نکتۀ ساده کافی است که به تمامی جوانب زیانبار سیاست های راست روانۀ جاری بر رهبری امروز کومه له پی برد. اینکه اگر در طول سالهای ۵۹-۱۳۵۷ و یا در طول سالهای دهۀ ۶۰ رهبری آنموقع کومه له همچو امروز با زبان نرم یعنی مماشات و سکوت در قبال ارتجاع و بورژوازی در کردستان و در رأس آن حزب دمکرات برخورد می نمود آیا چیزی از کومه له می توانست باقی بماند؟!

 

پویا محمدی

۳۰ تیر ۱۳۹۸

۲۱ جولای ۲۰۱۹

 

قسمت اول این نوشته در لینک زیر موجود است:

http://www.azadi-b.com/G/2019/07/post_277.html


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com