کاسه گدایی اپورتونیسم را بهتر بشناسیم

جمشید عبدی
July 21, 2019

فرصت طلبی به عنوان یک صفت در فرهنگ لغت این گونه معنی می شود: "فرصت - طلبی(صفت)، پی فرصت مناسب بودن برای رسیدن به اهداف شخصی بدون اعتقاد به اصولی"

شرایط کنش، زمان و انگیزه هایی که کنش در بستر آن صورت می پذیرد را نمی توان از آن جدا کرد. مسلما در امضای فراخوانی که منتشر شده بخشی از امضا کنندگان آن به شدت صادقانه و از منظر آزادی خواهانه با موضوع برخورد کرده اند. اما برای عده ای دیگر  این یک موقعیت فرصت طلبانه ایجاد کرده تا هر چه بیشتر تخاصم خود را با کومه له-حکا نشان دهند.این در حالی است  که این تشکیلات به صورت رسمی اعلام کرده که در این نشست ها حضور نداشته است. در این رابطه اوضاع کسانی مثل جلال محمد نژاد و عباس منصوران به شدت وخیم تر است چرا که مستقیما در جریان این مباحث از اول طرح آن قرار داشته اند، اکنون قیافه اپوزیسون گرفته و داعیه حق طلبی می کنند.  در واقع تماس سازمان نروژی با کومه له از همان لحظه ای اول با کمیته اجرایی حزب و کمیته رهبری کومه له در میان گذاشته شده است و جزئیات آن به پلنوم کمیته مرکزی کومه له که همه اعضای کمیته مرکزی حزب هم در آن شرکت داشتند ،گزارش داده شده است.  و برخورد هیستریک بخشی از کمیته رهبری حکا به شدت متناقض و بدون توجیه است.

چندی پیش بخشی از رفقا در تحلیل اختلافات درون کومه له(حکا) به صورت دقیق به این امر اشاره کردند، که مازوجی با علنی کردن اختلافاتی صوری قصد به میدان کشاندن نیروهای چپ را در حمایت از جناح خود دارد. این طرح و هدف هر بار وجه ای رسواتر و خصمانه تری نسبت به تشکیلات حکا پیدا کرد و در روندی صعودی این افراد انحلاط طلبی را در بوق و کرنا کرد. اگر حمایت های این افراد از سیاست ها و گفته های کمونیسم حکمتی و تقوایی را مد نظر داشته باشیم به روشنی می توان درک کرد که چرا در یک به اصلاح فراخوان نام این افراد کنار حمه آسنگران و صالح سرداری و آذر ماجدی قرار گرفته است. در واقع این فرصت طلبی آشکار تر از هر بار با استیصال از به انحراف کشاندن تشکیلات در مسیر خواسته های خود، اینبار علنی تر کاسه گدایی برای جلب حمایت دیگر فعالان سیاسی از خود برداشته است.

در فضای فکری و با  منطق ساده لوحانه اتفاقی که می افتد این است: ،" اگر نمیخواهید این باشید، پس  حتما آن هستید.: در واقع مردم  در ساحت رئالیسمی خام، علاقه مند به این گونه  دوگانه سازی های ساده برای درک شرایط هستند. این دنیای دو حرفی را خیلی راحت می توانند قبول کنند، از آن حمایت  کنند و به آرمانشان تبدیل کرده، تا از درون آن جهان بینی ساده خود را شکل دهند. این منطق دو حرفی در دنیای سیاست ما به این گونه خود را مطرح می کند که گویا ما تنها در تقابل دو دیدگاه، سوسیالیسم و ناسیونالیسم هستیم و قسم دیگری از تفاوت را حتی نمی تواند درک کند و با پیشرفض های دوگانه از خیر و شر و نیک و بد، این برداشت کودکانه را از سیاست دامن می زنند که ما در تقابل آشتی ناپذیر یک دنیای دو بعدی زندگی می کنیم. منطق تفکر این افراد به اندازه ای محدود است و درک ایدئولوژیک آنان به سطحی نزول پیدا کرده که به هر ریسمانی چنگ می زنند تا با دوقطبی کردن فضا از این شرایط بهره برداری اپورتونیستی داشته باشند.

سیاست هجوم مداوم

در واقع آنچه شکل علنی به خود گرفته سیاست هجوم های مداوم است. اپورتونیسم سعی می کند از هر موضوعی از هر رویدادی حتی کاملا بی ربط استفاده سیاسی خود را داشته باشد. در امضای فراخوان اخیر این شکل ناسازه به گونه ای کمدی و ظنز گونه نمایان است. در نگاهی به امضا کنندگان می توان شبح کومه له را بر روی تمام افرادی که خود را در جنبش چپ می دانند مشاهده کرد. می توان از لای مقاله های که در نقد سیاست های کومه له تمام سایت های این جریانات را پر کرده، سایه قدرمند یک جنبش سیاسی وسیع را به وضوح دید. حجم نقادی ها و شیوه هجوم ها به این حزب در واقع بعد از "چراغ سبز مازوجی در طلب کمک"، وسعت بیشتری نیز پیدا کرد. در واقع نکته ای که اهمیت دارد این است که ذره بین گذاشتن روی تمام حرکات سیاسی کومه له، نشان از این واقعیت می دهد که تنها جریان عینی چپ در تمام ایران است. این ادعای به ظاهر ستایش گرانه تنها بیان یک خط قرمز از دید تمام مخاطبینی است که هویت خود را می باید در ارتباط با این جریان مشخص کنند. اگر امروز و بعد از چندین دهه تمام دغدغه کمونیسم های حکمتی، خلع مشروعیت از کومه له است، این خود نماینگر وجود مشروعیت اجتماعی این جنبش است. ضرب المثلی است که می گوید" کسی بر سگ پاشکسته لگد نمی زند". این خود مثال جریانات سیاسی مرده ای که حداقل تنها بر روی اسناد خودشان واقعیت دارند و از یک بافت زنده در میان اجتماع محروم شده اند. من در نوشته ای پیشتر بر اهمیت بازشناسی کومه له همچون یک جنبش اجتماعی تاکید داشتم، چرا که با نگاه از این زاویه، چشم انداز شکل گیری و آینده این جنبش وضوح بیشتر و توجیه واقعی تری به خود می گیرد. اگر امروز بخشی از رهبری تحت نفوذ مازوجی قصد انحراف این جنبش اجتماعی را از سطح جامعه به مبارزه کاغذی احزاب حکمتی تبدیل کنند، درواقع جریان طبیعی رشد کومه له این مجال را از این افراد خواهد گرفت. جریان رشد ارگانیک کومه له و همگون سازی ایده های پیشرو مارکسیستی با زیست هر روزه مردم، باعث ساخت این جنبش شد. هر بار افرادی سعی کردند سایه تئوری های بی مصرف خود را بر این جنبش بار کنند، موجب بیگانگی عمیق تری بین رهبری و کادر های حزبی گردید. در واقع در مسیری که کومه له طی می کرد، دعوایی که بخشی از رهبری وقت آن بر سر مسائلی همچون شوروی و سوسیالیزم در یک کشور راه انداختند، موجب شکافت بین اعضا نیز گردید. حتی اگر فرض بگیریم که بخش زیادی از کادر ها آن زمان کومه له و حکا از پیشروند و مضمون این بحث ها آگاهی داشتند، بازهم  مهمترین فاکتور در این بین برای مرزبندی بین کادرها میزان علاقه و باور به رهبرانی بود که در دو سوی این مناقشات تئوریک و غیر ضروری قرار داشتند. این مناقشات از این نظر غیر ضروری بود که با شرایط رشد جنبش همخوانی نداشت و در حالی این فضای انتزاعی مطرح می شد که جنبش انقلابی در حال عقب نشینی بود و این شکست ها یکی از دلایل اصلی مطرح شدن این بحث ها بود. به گفته دیگر این بحث ها در جریان شکوفایی جنبش نبود بلکه تنها نمود ذهنی عقب نشینی هایی واقعی از عرصه فعالیت ها ی عملی رخ میدادند.  اگر در شرایط کنونی می بینم که باز این موضوعات طرح شده اند، تنها ناشی استیصال دوباره تمامی جریانات چپ از هدایت و رهبری اعتراضات دیماه بوده است. بخش وسیعی از اپوزیسیون ایرانی بعد از این تغیرات سریع ،دوباره به تکاپو پرداختند تا با ایجاد هیاهو اقدام به سهم خواهی خود کنند. در همین رابطه بهترین بهانه را کسانی که از مازوجی حمایت می کنند، برای این جریانات و افراد متخاصم با کومه له و حکا ایجاد کردند، که توهم انحلال این حزب را بپروراند و در ائتلافی با مازوجی بتوانند سهم خود را از این مبارزه طلب کنند. در شرایط کنونی که استیصال از رسیدن به این خواسته ها در بین این افراد وسعت بیشتری پیدا کرده، کاسه گدایی اپورتونیسم دست به کار شده و در فراخوانی همه کسانی چون صالح سرداری و آذر ماجدی ودهها فرد دیگر که تنها در این سالها قصد تخریب کومه له و حکا را داشته اند در گرد خود جمع کند تا مشروعیت خود را بازسازی کند. اما مخاطب آن فراخوان نه چهار حزب نامبرده که کومه له-حکا است و به روشنی می توان مشاهده کرد که افرادی چون جلال محمد نژاد و ناصر زمانی چه خوشحالانه این کاسه گدایی را دست به دست می چرخانند که دشمنان بیشتری را زیر چتر اپورتونیستی خود جمع کنند.

در این فضا و در تقابل با این افراد، دعوت از تمام چهره های مستقل کارگری و فعالینی که در دوره ای با کومه له بوده اند و با این جنبش آرمان های مشترکی دارند، از اهم فعالیت در رسوا کردن این اپورتونیسم خواهد بود. ما در جنبش انقلابی ایران و کردستان چهره هایی بسیار برجسته و کلیدی داریم که به علت اینچنین پوپولیسم هایی تصمیم گرفته اند مستقل عمل کنند، در واقع جذب و دعوت از این افراد برای مداخله صریح و انقلابی می تواند بهترین کنش در مقابل این فرصت طلبیِ انحلال طلب باشد. در بعد از دوره انشعاب مهتدی، بیش از 150 تن از کادر های قدیمی کومه له برای تقویت حزب به سرعت اقدام به بازگشت گرفتند. فضای کنونی نیز تنها با تقویت از سوی نیروهای انقلابی و تلاش برای به حاشیه راندن اپورتونیسمِ حاشیه طلب و بازگشت کادر های پرورش یافته در فضای کومه له و برای تحکیم بدنه حزب امکان پذیر خواهد بود.

 


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com