مذاکره با جمهوری اسلامی اصولا غیر اخلاقی و سیاستی علیه جنبش سرنگونی طلبانه مردم است

محمد آسنگران
July 17, 2019

مذاکره با جمهوری اسلامی اصولا غیر اخلاقی و سیاستی علیه جنبش سرنگونی طلبانه مردم است

چهار حزب ناسیونالیست کرد در انتظار چراغ سبز خامنه ای

 

خبر مذاکره چهار جریان ناسیونالیست کرد (حزب دمکرات کردستان ایران / مصطفی هجری، حزب دمکرات کردستان/ مصطفی مولودی، سازمان زحمتکشان عبد الله مهتدی و سازمان انقلابی زحمتکشان /عمر ایلخانی زاده) ابتدا از طرق غیر رسمی در اوایل ماه  ژوئن 2019 افشا شد. بعد از افشا شدن این خبر احزاب مربوطه یک هفته سکوت کردند. بعدا گفتند با دلالان یا واسطه های جمهوری اسلامی مذاکراتی داشته اند نه با خود جمهوری اسلامی. در قدم بعدی هنگامیکه اسم موسسه میانجیگر "نوروف" و رئیس هیئت مذاکره کننده جمهوری اسلامی " سید محمد کاظم سجاد پور" افشا شد این احزاب به شکل قطره چکانی پذیرفتند با نمایندگان جمهوری اسلامی هم نشست داشته اند. به دنبال این وقایع بود که سخنگوی این چهار حزب (عمر ایلخانیزاده) گفت مذاکره انجام گرفته است. او تاکید کرد که با یک موسسه نروژی و چند طرف میانجی دیگر هم مذاکراتی  داشته اند و در نهایت با نمایندگان جمهوری اسلامی نشست مقدماتی برای تعیین چهارچوب پیش برد مذاکره مورد بحث و گفتگو قرار گرفته است.

در ادامه افشاگریها، منابع خبری خارج از جمهوری اسلامی و احزاب ناسیونالیست کرد، تصریح کردند که نمایندگان دو طرف، مباحث این مذاکرات را به مراجع بالاتر خود گزارش میکنند تا تصمیم نهایی برای ادامه یا پایان مذاکره گرفته شود. اکنون احزاب مذاکره کننده منتظر چراغ سبز خامنه ای و سپاه پاسداران هستند.

 موسسه ای که دلال و یا مبتکر این مذاکرات بوده است "نورف" نام دارد. این یک ارگان یک موسسه زیر مجموعه وزارت خارجه نروژ است. خبرنگار صدای آمریکا گفته است پنتاگون و مقامات امریکایی از پروسه این مذاکرات خبر داشته و در جریان بوده اند. طبق گزارشات منتشر شده نمایندگان این احزاب روزهای ٢٨و٢٧ ژوئن ٢٠١٩ در شهر اسلو با هیئت جمهوری اسلامی نشست داشته و توافقاتی کرده اند. با افشا این مذاکرات، ابراهیم علیزاده هم اعلام کرد که این موسسه نروژی دو بار با آنها  نشست داشته ولی برای مذاکره با هیئت جمهوری اسلامی دعوت نشده اند. این موضوع مباحثات زیادی را دامن زده است. سیاست احزاب و گرایشات مختلف در مورد مذاکره با جمهوری اسلامی موضوع اصلی این نوشته است. اما ابتدا برای وارد شدن به بحث لازم است یک سوال پایه ای را مطرح کنم. آیا اصولا مذاکره با جمهوری اسلامی مجاز است؟ پاسخ من روشن و بدون اما و اگر نه است.

چرا مذاکره با جمهوری اسلامی اصولا مجاز نیست

در پروسه این افتضاح سیاسی که احزاب ناسیونالیست کرد به بار آورده اند دو مسئله پایه ای خود را طرح کرده است و هر جریان و گرایش سیاسی پاسخ خود را به آن داده است. اول اینکه آیا مذاکره با دشمن بخشی از مبارزه است و اصولا کار درستی است.؟ دوم اینکه آیا در شرایط فعلی مذاکره درست است؟. بخش عمده مدافعین و مخالفین این دو سوال علیرغم اختلافشان در یک موضوع اشتراک دارند آنهم اینست که "اصولا"  مذاکره با جمهوری اسلامی را رد نمیکنند. اما شرایط مذاکره برای آنها مورد مجادله است. چهار حزب ناسیونالیست کرد هم اصولا مذاکره را قبول دارند و هم شرایط امروز را برای مذاکره درست میدانند و اعلام کرده اند هر وقت جمهوری اسلامی آماده مذاکره باشد آنها استقبال میکنند. بر مبنای همین تحلیل و ارزیابی حد اقل در دو روز متوالی 27 و 28 . 06 . 2019 این احزاب با هیئت جمهوری اسلامی به سرپرستی سید محمد کاظم سجادپور در شهر اسلو مذاکره کرده اند.  

در میان منتقدین احزاب مذاکره کننده ابراهیم علیزاده و بقیه رهبران کومله و تعدادی دیگر از منتقدین اینرا گفته اند که اگر چه اصولا مذاکره با جمهوری اسلامی را رد نمیکنند اما شرایط مذاکره آماده نیست. کومله شرایط مورد نظر خود را در نشست با موسسه "نوروف" اعلام کرده است. واضح است چنین رویکردی به این معنی است اگر جمهوری اسلامی آنطور که ابراهیم علیزاده گفته است "اعتماد" آنها را بدست بیاورد،  آماده مذاکره هستند. شاید به همین دلیل یک سال و نیم پروسه این مذاکرات با موسسه نروف را پنهان کرده و گزارش آنرا نه به جامعه و نه به تشکیلات خود نداده است. بعضی از منتقدین این مذاکره هم گفته اند "بحث بر سر اصول نیست. کسی نگفته اصولا مذاکره با جمهوری اسلامی غلط است بلکه بحث بر سر شرایط امروز است" و این مذاکرات را به نقد کشیده اند.

من اینجا میخواهم بگویم هم از نظر اصولی هم از نظر سیاسی و شرایط امروز هیچ توجیهی برای مذاکره با جمهوری اسلامی نمیتواند منطقی و در راستای مطالبات مردم ایران و کردستان باشد. برخلاف این نگرش که اصولا مذاکره با جمهوری اسلامی را رد نمیکند، من فکر میکنم این نوع مذاکرات پیش فرضهایی دارد که بدیهی بنظر میرسد و من همین بدیهیات را دون شان انسان امروز و طبعا مردم ایران و کردستان میدانم.

یکی از آنها پذیرش حاکمیت جمهوری اسلامی است به عنوان حکومت مردم ایران.  یکبار دیگر باید تاکید کرد در مورد حکومتی حرف میزنیم که ٤٠ سال است فقط با جنایت و بیرحمی و تحمیل فقر و فلاکت و با دزدی و چپاول و پاسخگو نبودن به کوچکترین خواست مردم سرکار مانده است. حکومتی فاشیست و اسلامی، که حق نفس کشیدن برای مردم قائل نیست و بویژه ضدیتش با حقوق و آزادی زنان و نابود کردن حرمت انسانی زنان را در سرلوحه حکومت خود قرار داده است. حکومتی که میلیونها خانواده را داغدار کرده و هزاران فعال سیاسی را کشته است. تا آنجا که به کردستان برمیگردد، مردم کردستان از این حکومت جز پنجه های خونین و کرکسهای بیرحم تصوری ندارند.

مردم ایران روی پنجه پا بلند شده و خواهان سرنگونی اند و یک تعداد رئیس قبیله و عشیره و کدخدا میروند و با الگوی طالبانی و بارزانی وارد ساخت و پاخت با حکومت بشوند. روشن است کسی که با جمهوری اسلامی وارد مذاکره میشود نمیتواند همزمان یک نیروی سرنگونی طلب خودش را معرفی کند. زیرا فرض این است میخواهد با این حکومت به توافق برسد و توافق نامه امضا کند و قرار است طرفین به آن توافق نامه متعهد باشند. این یعنی مشروعیت دادن به حکومتی که تا دیروز همه این نیروها شعارشان سرنگونی آن بوده است. این یعنی کمک به سر پا ماندن و ادامه جنایت این رژیم علیه مردم. واضح است نمیشود با دولتی و حکومتی سر میز مذاکره نشست، توافق نامه امضا کرد و همزمان برای سرنگونی آن فعالیت کرد. در غیر اینصورت توافق نامه بی اعتبار است و کل پروسه مذاکره امری بیهوده تلقی میشود. بالاخره مذاکره اگر مجاز است و قرار است طرفین به توافقات خود متعهد بمانند باید ابتدا ترک مخاصمه بکنند و به عنوان  دو طرف مذاکره کننده همدیگر را برسمیت بشناسند و علیه همدیگر توطئه نکنند. زیرا مذاکره و توافق نامه دو نیرو در یک کشور و ادامه همزیستی تحت قوانین و مقررات واحد فرض این نوع مذاکرات است. این نوع مذاکرات تفاوت ماهوی با مذاکره و توافق دو دولت با همدیگر دارد. زیرا دو کشور مرز جدا و قوانین و حاکمیت جداگانه دارند و هر مذاکره و توافقی بکنند لزومی به زندگی در یک چهارچوب جغرافیایی واحد و تحت یک قانون و مقررات و حکومت واحد با هم نیستند. اما دو طرف مذاکره مورد بحث که قرار است به توافق برسند اولین فرض مذاکره کنندگان این است که طرفین حاکمیت و قانون و مقررات کشوری را باید رعایت کنند.

پیش فرض دیگر این نگرش این است که با پیش شرط هایی میخواهد وارد مذاکره بشود. (سیاستی که ابراهیم علیزاده بیان کرده است میگوید: همه احزاب بعلاوه افراد شناخته شده و خوشنام هیئت مذاکره کننده باشند و علنی بودن مذاکره بعلاوه زمینه سازی مذاکره از طرف جمهوری اسلامی) او تاکید کرده است اگر این شرایط رعایت بشود با این حکومت میخواهد وارد مذاکره شود و به توافقاتی با جمهوری اسلامی برسد و همزیستی کند. در این حالت هم واضح است که چنین سیاستی در مورد جمهوری اسلامی، با اصول سیاسی و اخلاقی انسان مدرن و به طریق اولی با یک سیاست انقلابی و برابری طلبانه منافات دارد. تا جایی که به فضای سیاسی جامعه مربوط است مردم هم حکمشان به رفتن این رژیم را سالها است اعلام کرده اند و توهمی به آن ندارند.

واضح است که از نظر کمونیستها چنین سیاست و توافق نامه و کنار آمدن و تلاش برای همزیستی با یک رژیم فاشیست اسلامی به معنی سازش و همکاری و دست دادن با جنایتکاران و قاتلین مردم است. حتی اگر جمهوری اسلامی تمام شرطهای این "اصولگراها" را هم بپذیرد باز هم کمونیستها و مردم کردستان نمیتوانند با قاتلین و سرکوبگران چهار دهه گذشته خود دست دوستی بدهند و با آنها کنار بیایند. برعکس این تصورات و سیاست سازشکارانه، مردم خواهان سرنگونی این حکومت و محاکمه همه سران و مقامات جانی آن به جرم جنایت علیه بشریت هستند و نمیخواهند با این رژیم کنار بیایید.

رژیمی که بارها امتحان پس داده و در سرکوب کردن هر صدای اعتراضی با بیرحمی تمام اقدام کرده است، رژیمی که دستش به خون بیش از صد هزار نفر از مردم معترض این مملکت رنگین است، رژیمی که در قتل و تجاوز و ترور پرونده جنایاتش قابل مقایسه با هیتلر است، رژیمی که حتی در کشورهای منطقه مرتب در حال سازمان دادن توطئه و ترور است، رژیمی که همین حالا زندانهایش مملو از معترضین است، رژیمی که دزدی و فساد تمام ارگانهایش را همانند سرطان تنیده است و فقر و فلاکت بی حد و حصری به مردم تحمیل کرده است، رژیمی که حتی پشت میز مذاکره مخالفینش را ترور کرده است و در توطئه گریش هیچ کس شک ندارد و بالاخره رژیمی که هیچ مشروعیت سیاسی و اخلاقی در داخل و در سطح بین المللی ندارد، چگونه میتوان با آن کنار آمد. چگونه و بر اساس کدام اصل تئوریک، سیاسی، انسانی و اخلاقی با چنین رژیمی میتوان ترک مخاصمه کرد و دست داد و مذاکره کرد و توافق نامه امضا کرد که همزیستی مسالمت آمیز با آن داشته باشید؟ بنابر این من نه تنها از لحاظ سیاسی و در شرایط امروز بلکه اساسا همزیستی و کنار آمدن با رژیم فاشیست اسلامی را امری غیر اصولی و غیر اخلاقی و سیاستی علیه مردم میدانم. هر کسی چنین تصوری را بخواهد القا کند که میشود با این رژیم کنار آمد بدون چون و چرا آنرا در مقابل جنبش سرنگونی طلبانه و خواست آزادی و برابری طلبانه مردم باید دید. مردمی که خیز برداشته اند کلیت این دستگاه مخوف آدم کشی را بگور بسپارند.

اما با وجود این همه جنایت که اینجا من فقط به اهم آنها اشاره کردم کسانی هستند هنوز از مشروعیت مذاکره با جمهوری اسلامی حرف میزنند و اینرا حق احزاب سیاسی کردستان میدانند. در این میان ناسیونالیستهای کرد یک بار دیگر با تئوری سازش با جمهوری اسلامی به میدان آمده و بیربطی خود با منافع مردم را به اوج خود رسانده اند.

استدلال مدافعین مذاکره با جمهوری اسلامی، حماقت یا فریبکاری!

در میان مدافعین مذاکره با جمهوری اسلامی ناسیونالیستهای کرد گوی سبقت را از بقیه ربوده اند. استدلال میکنند که مردم "کرد" به تنهایی نمیتوانند رژیم را سرنگون کنند پس باید هر جا رژیم بخواهد وارد مذاکره بشوند تا از این طریق به حقوق خود برسند. این استدلال جدا از خود فریبی و تلاش برای تحمیق مردم  دارد میگوید "دستی را که نمیتوان شکست باید بوسید". حماقت را اگر نشانه نادانی و تسلیم طلبی را نشانه بی ارادگی بدانیم در این تفکر و نگرش که حاصل تجربه تاریخی جنبش ناسیونالیسم کرد است، مواردی را شاهد هستیم تا حد مزدوری پیش رفته اند. رابطه بارزانی با دولت ترکیه و رابطه حزب جلال طالبانی با جمهوری اسلامی و مناسبات پ.ک.ک با اسد و سپاه پاسداران و.... مصداق این تصور بیمارگونه میباشند. طالبانی در جهت خوش رقصی خود برای جمهوری اسلامی با سپاه پاسداران در یک جبهه قرار گرفت. قاسملو را به قتلگاه فرستاد و سپاه پاسداران را نیمه شب تا اردوگاههای حزب دمکرات در عمق خاک کردستان عراق هدایت کرد. همین حزب میدان ترور مخالفین را فراهم کرد و جمهوری اسلامی  حدود 300 نفر از مخالفینش را در کردستان عراق که پناهنده بودند ترور کرد. بخش اصلی این ترورها در منطقه تحت حاکمیت حزب جلال طالبانی بود. همان جلال طالبانی که به مناسبت مرگش کسانی از میان جریانات چپ هم داغدار شدند و پیام تسلیت برای خانواده او فرستادند. اما همین خانواده در یک معامله و بده بستان با حشد شعبی و قاسم سلیمانی، کرکوک و نیمی از مناطق کردستان عراق که تحت حاکمیت حکومت اقلیم بود را در اکتبر 2017 تسلیم حشد شعبی کردند. جالب است همه این معاملات و نوکر صفتی و زانو زدن در مقابل جمهوری اسلامی برای رقابت با بارزانی توجیه میکنند.

بارزانی هم بارها برای تسویه حساب با مخالفین و رقبایش دست به دامن صدام حسین علیه حزب طالبانی شد و برای تحت فشار قرار دادن پ.ک.ک دست به دامن اردوغان شده است و لشکر کشی آنها علیه رقبای بارزانی هنوز هم در جریان است و اکنون بخش مهمی از شمال کردستان عراق تحت تسلط ارتش اردوغان علیه پ.ک.ک قرار گرفته است. به همین سیاق پ.ک.ک در جریان خیزش مردم سوریه علیه اسد با اسد و جمهوری اسلامی به توافق رسید و قدم به قدم منطقه کرد نشین سوریه را از ارتش اسد تحویل گرفت. اوجلان اسلام را انقلابی و رهایی بخش معرفی کرد و دوستی با جمهوری اسلامی را به پ.ک.ک توصیه کرد و تا به امروز این دوستی پ.ک.ک و اقمارش با جمهوری اسلامی و اسد ادامه دارد. و....

بنابر این سیاست جنگ مذاکره، مذاکره جنگ سنت و سیاست همیشگی احزاب ناسیونالیست کرد بوده است. همه این جریانات مشکلشان سهیم شدن در قدرت است نه حل مسئله ملی و مشکلات و مطالبات مردم. همچنانکه تجربه شده است بعد از حدود سه دهه حاکمیت احزاب کرد در کردستان عراق نه مسئله کرد حل شده و نه مردم به زندگی بهتری رسیده اند. اما تعداد زیادی از حاکمان بقدرت رسیده میلیاردر شده اند. اتفاقا همین تجربه کردستان عراق قند در دل احزاب ناسیونالیست کرد کردستان ایران آب کرده و میخواهند در کردستان ایران هم آنرا تکرار کنند.

کلمه "مردم کرد یا ملت کرد" برای جریانات ناسیونالست کرد همانند ناسیونالیستهای ایرانی و آریایی پرست اصطلاح رمز آلودی است که خودشان را جای مردم قرار بدهند و از زبان آنها حرف بزنند. اما همین مردم از هیچکدام از بند و بستهای آنها با دشمنان و قاتلین خود خبر ندارند. همین یک مورد شارلاتانیسم این خیل عقب مانده و ورشکسته سیاسی را نشان میدهد. زیرا همین مردم در جریان مذاکره قاسملو با تروریستهای جمهوری اسلامی نبودند. در همین سالها مردم از مذاکره پاسداران در بغداد با عبدالله مهتدی خبری نداشتند. همین مردم در جریان مذاکره حزب دمکرات کردستان با افراد سفارت جمهوری اسلامی در اربیل و.... قرار نگرفتند. همین مردم بعد از یک سال و نیم از پروسه مذاکره این احزاب با دلالان و مقامات جمهوری اسلامی بیخبر مانده اند.

بنابر این هیچ وقت مردم کردستان در جریان بند و بستها و نشستهای این احزاب با عوامل جمهوری اسلامی قرار نگرفته اند. مردم هنوز نمیدانند پ.ک.ک و جمهوری اسلامی و اسد بر سر چه مسائلی با هم توافق کردند که سال 2012 آتش بسی بین سپاه و پ.ک.ک و پژاک برقرار شد. مردم نمیدانند ترک مخاصمه آنها و اعزام بخشی از نیروهای پ.ک.ک به کردستان سوریه با چه توافقاتی انجام شد.؟ مردم بعد از 30 سال هنوز نمیدانند قاسملو چرا و از چه طریقی با عوامل رژیم در وین مذاکره کرد و به چه چیزی قرار بود برسد که باعث شد خودش در جریان آن مذاکره ترورشود؟ هیچ کس هنوز نمیداند پیمان دوستی اتحادیه میهنی و جمهوری اسلامی و سپاه پاسداران شامل چه مواردی میشود. همچنانکه هیچ کس خبر ندارد که دوستی و رابطه نزدیک و همکاری غیر شرافتمندانه بارزانی و اردوغان در چه سطحی است؟ و.... هیچکدام از مردم بخشهای مختلف کردستان  نمیدانند در این مذاکرات اخیر احزاب ناسیونالیست کرد چی گفته اند و چه قول و قرارهایی به جمهوری اسلامی داده اند و رژیم چه چیزی از آنها خواسته است؟ اگر خبر این بند و بستها افشا نمیشد این احزاب وجمهوری اسلامی مثل یک سال و نیم گذشته و موارد قبلی همچنان آنرا پنهان میکردند.

اما این روش و رویکرد ناسیونالیستهای کرد علاوه بر افق و سیاست سازشکارانه با جمهوری اسلامی، تلاش میکند محلی گرایی و قوم پرستی را مبنای حقوق مردم کردستان قرار بدهد. آنها میگویند "کردها" حق دارند تصمیم بگیرند با جمهوری اسلامی مذاکره کنند و به توافق برسند و.... این در حالی است که مردم کردستان در جریان هیچکدام از این مذاکرات و بند و بستها و خود فروشیها قرار نگرفته اند. مردم بر خلاف تصمیم و خواست این جریانات از طریق رسانه ها و میدیای اجتماعی از این بند و بست کثیف علیه خود با خبر شده اند. جالب این است کسانی تلاش میکنند همه این اقدامات ضد مردمی را با اتکا به مذاکرات دوره انقلاب در سال 57 و 58 و هیئت نمایندگی خلق کرد توجیه کنند.

داستان "هیئت نمایندگی خلق کرد" و مذاکره امروز ناسیونالیستها با جمهوری اسلامی

ناسیونالیستهای کرد چه متحزب و چه منفردش مرتب تکرار میکنند مذاکره با جمهوری اسلامی سابقه داشته و قبلا اتفاق افتاده است و "هیئت نمایندگی خلق کرد" هم با جمهوری اسلامی مذاکره کرده است و... این نوع مقایسه اگر از روی نا آگاهی و سطحی نگری نباشد نوعی ترفند و توجیه سازش با جمهوری اسلامی است. زیرا واضح است که این نوع مذاکرات و نشست و برخواستهای مخفیانه با نمایندگان جمهوری اسلامی ربطی به خواست و مطالبه مردم ندارد. ربطی به سطح مبارزاتی و آمادگی مردم ندارد.  اساسا جامعه از این نوع اقدامات بیخبر بوده است. با این حال مذاکره "هیئت نمایندگی خلق کرد" در شرایطی اتفاق افتاد که علنی و شفاف بود. مردم در خیابان بودند و نوعی حاکمیت دوگانه برقرار بود. مردم هر نوع سازشکاری حزب دمکرات را با فشار اعتراض خود پاسخ میدادند و امکان اینرا بوجود آورده بودند که جمهوری اسلامی نتواند هیئت مذاکره کننده را وادار به سازش کند. مردم کردستان خوب بیاد دارند که جمهوری اسلامی و قاسملو پنهانی و دور از چشم مردم وارد بند و بست و توطئه گری شدند. اما کومله آن زمان برعکس امروز یک سال و نیم سکوت و موضوع مذاکره را پنهان نکرد، بلکه افشاگری کرد و مردم را تشویق به اعتراض کرد و مردم هم با به خیابان آمدن آن توطئه را نقش بر آب کردند.

فاکتور دیگر که حائز اهمیت است همه احزاب چپ و راست آن دوره هنوز در مورد ماهیت خود جمهوری اسلامی و آینده انقلاب ایران داشتند گمانه زنی میکردند. احتمال ادامه انقلاب یک احتمال واقعی فرض میشد. نظرات و سیاستهای جریانات مختلف رو به جامعه اعلام میشد که انقلاب باید ادامه پیدا کند. جریانات اسلامی و حزب الله از زبان خمینی اعلام کرده بودند قانون اسلامی پیاده میشود و حکومت باید اسلامی باشد اما هنوز جنبه اجرایی و تثبیت شده نداشتند.  توهمات نسبت به خمینی و ماهیت جمهوری اسلامی در ابعاد وسیعی وجود داشت. سازمان مجاهدین خلق و جبهه ملی و نهضت آزادی و حزب توده و حزب رنجبران و بخشهای از جرایانات چپ پوپولیست هم مستقیم و غیر مستقیم اعلام کرده بودند خمینی رهبری ضد امپریالیست است و قابل حمایت. هیچ حزب و سازمانی هنوز ننوشته بود جمهوری اسلامی باید سرنگون شود. همه داشتند از ضد امپریالیست بودن یا سازشکار بودن خمینی حرف میزدند. هنوز جمهوری اسلامی مجال اینرا پیدا نکرده بود که جنایات چهل سال گذشته را مرتکب شود. هنوز جنگ ایران و عراق شروع نشده بود و حمله فاشیستی اوایل دهه شصت علیه مردم فرا نرسیده بود. هنوز قتل عام 67 اتفاق نیفتاده بود. هنوز کردستان را این چنین با بمب و خمپاره شخم  نزده بودند. هنوز بر سر هر تپه و در میدان هر شهری در کردستان نیروی نظامی مستقر نکرده بودند. هنوز کشتار کولبران را آغاز نکرده بودند که روزمره جنازه این کارگران بیکار تحویل خانواده هایشان میشود. و هنوز.....

آیا اینها کافی نیست که شرایط آن دوره را با امروز مقایسه نکنند؟ اما نه این روش و سنت جا افتاده ای در میان احزاب ناسیونالیست کرد است. ناسیونالیستهای متشکل در حزب دمکرات همان دوره انقلاب دور از چشم مردم وارد مذاکره با خمینی و بنی صدر شدند. بعدا میثاق همپیمانی با بنی صدرو سازمان مجاهدین خلق امضا کردند. این احزاب همچنان حامل آن سنت و سیاست هستند، دیپلماسی سری، نمونه بارز آن، مذاکره قاسملو در وین با جمهوری اسلامی بود که آن سرنوشت را برای خود قاسملو رقم زد.

کمونیستهای سابق که از سیاست و گرایش کومله کمونیست و حزب کمونیست دهه شصت فاصله گرفته اند و امروز با افتخار از ناسیونالیسم کرد و جنبش ملیگرایی و قومپرستی دفاع میکنند آینده و سرنوشتشان به آینده جنبش ناسیونالیستی کرد و همین احزاب که مذاکره پنهانی با جمهوری اسلامی داشته اند، گره خورده است. به همین دلیل در زیر هر بوته ای با تفنگ زنگ زده ای سنگر گرفته تا کیان جنبش ارتجاعی ناسیونالیسم کرد در سازش با جمهوری اسلامی را حفظ کنند. اینها که از صف کمونیستها به صف ناسیونالیستها مهاجرت کرده اند گستاخی شان حد و مرز نمیشناسد. اسرار دارند تاریخ پر افتخار کومله کمونیست آن دوره را به اسم جنبش ناسیونالیستی ثبت کنند. این دستکاری در تاریخ اما ممکن نیست. آن دوره کسانی مانند صدیق کمانگر و فواد مصطفی سلطانی و.... در راس جنبش سوسیالیستی و شهری درخشیده بودند و یک جنبش توده ای را روزمره نمایندگی میکردند و تفاوتشان با سیاستمداران امروز آسمان و زمین است.

اهمیت مقابله با توطئه سازش با جمهوری اسلامی

همگان باید بدانند جمهوری اسلامی نه تنها حاضر نیست کمترین امتیازی به این جریانات بدهد بلکه به جناح رقیب خود در درون حکومت هم رحم نمیکند. ایدئولوگهای جمهوری اسلامی آگاهانه این مانورها را آغاز کرده اند تا از طریق چنین احزابی مردم را در انتظار نگهدارند. آنها از ترس فشار آمریکا به این بازی روی آورده و میخواهند برای خود وقت بخرند. آنها همان سیاستی را در پیش گرفته اند که از سالها قبل پ.ک.ک و پژاک را با آن مهار کردند. اکنون میخواهند همین احزاب مسلح کردستان ایران را هم مهار و تابع بده بستان خود با آمریکا و کشورهای منطقه بکنند. اتفاقا آمریکا هم در این شرایط از این مذاکرات بدش نمی آید زیرا در پی معامله و مذاکره با جمهوری اسلامی است.

اما در این میان متاسفانه مذاکرات اخیر احزاب ناسیونالیست کرد و موضع بینابینی کومله سازمان کردستان حزب کمونیست ایران تا کنون ضربه مهلکی به رهبری وقت کومله با رهبری ابراهیم علیزاده زده است. این رهبری فعلی کومله، اگر نخواهد قربانی حتمی این بده بستان بشود باید موضعی قاطع در مقابل هر نوع سازشکاری با جمهوری اسلامی را اعلام کند. باید هر نوع مذاکره ای با جمهوری اسلامی را محکوم کند و جریانات سازشکار را افشا نماید. اما موضع بینابینی تا کنونی کومله با عدم مخالفتش با  مذاکره با جمهوری اسلامی چراغ سبزی به استراتژی ناسیونالیسم کرد بود. به همین دلیل یک عضو مرکز همکاری احزاب مربوطه در مصاحبه با رادیو صدای آمریکا او را دعوت به جمع "مرکز همکاری احزاب ناسیونالیست" کرد.

متاسفانه این موضع بیابینی (چپ و ناسیونالیستی) علیزاده از چند سال قبل  برجسته تر شده است. او هم دلش میخواهد با این مرکز همکاری باشد هم دوست دارد در صف چپها و کمونیستها دیده بشود. همچنانکه در جریان کمیته دیپلماسی نتوانست از آنها فاصله بگیرد و همزمان میخواست با چپها و کمونیستها هم عکس بگیرد. ادامه این تناقض متاسفانه او را قربانی خواهد کرد. من هنوز امیدوارم که او تصمیم جسورانه ای بگیرد و بقای ناسیونالیسم کرد را به لقایش ببخشد. اما این یک انتخاب سیاسی جدی برای او خواهد بود و کار آسانی نیست. ناگفته نماند ناسیونالیستها و قومپرستان با قبول شروط علیزاده برای مذاکره با جمهوری اسلامی دارند به او چراغ سبز نشان میدهند که به مرکز همکاری این احزاب بپیوندد. تصمیم آشکار و در هر دو حالت جسورانه علیزاده سرنوشت بخش راست و ناسیونالیست کومله را تعیین تکلیف میکند. این حالت بینابینی تا هنگامیکه ابعاد سیاستهای آن آشکار نشده بود میتوانست در تاریکی و فضای خاکستری به بازی خود مشغول باشد. اما اکنون به یمن قدرت رسانه ها و میدیای اجتماعی و آگاهی مردم و نسل جوان کردستان، نورافکنها پر نور تر از آن هستند که گوشه تاریکی را باقی بگذارند.


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com