نمره بیست وقاحت و بیشرمی به توان صد و سی !

اژدر امیری
July 13, 2019

نمره  بیست  وقاحت و بیشرمی  به توان صد  و  سی  !

 

در حالیکه حجم زیادی از نوشته ها و مطالب به ساخت و پاخت احزاب و سازمانهای کردی با سفیران و صغیران  حکومت اسلامی  برای گرفتن انعام و صلح پایدار در گوشه ای از اروپا اختصاص یافته ، در گوشه ای دیگر و مخفیانه ( در اینترنت ) ساخت و پاخت و زد و بندی با حکومت اسلامی صورت گرفته که کمتر کسی به آن اشاره  ، و مورد بی مهری کامل اپوزیسیون سرنگونی طلب و ضد رژیمی و ضد ساخت و پاخت !

 

همراه و همزمان با نشست احزاب کردی با سفیران حکومت اسلامی ، مردی نیز از سلاله انتقال طبقاتی ، یا همان بهمن شفیق  " از دست رفته " ،  مخفیانه و اینتر نتی به سفیران و صغیران حکومت قول داده که  " از این پس " خیلی محترمانه تر به حکومت اسلامی برخورد کند ، خیلی محترمانه تر ، احترام برادران چاقو کش بسیجی و جانیان سپاه را بجا آورد  . و در همان حال ، کمتر احترامی     برای شالگونی نامی ، برای  شهاب برهان نامی ، برای  حکمت نامی ، برای حمید تقوایی نامی ، و کلآ برای سرنگونی طلب نامی قائل باشد . و تا میتواند بر علیه آنها بنویسد و فعالیت کند ! البته نه مثل احزاب کردی برای گرفتن انعام ، " یخچال " و نعمات مادی ، بلکه فی سبیل الله ، در راه انتقال طبقاتی ! و برای اینکه انتقال طبقاتی صد در صدی شود فقط یک گام دیگر مانده !

 

" یک گام مهم دیگر باید برداریم و آن گام تغییر ادبیات ما است و رها کردن بیشتر این ادبیات یا بیرون کشیدن بیشتر این ادبیات از آن میراث جنبش سرنگونی طلبی که همه ما به درجه ای از آن متاثر بودیم ، درست است که ایستادیم جلویش ، اما از آن متاثر بودیم به نظر من ، چه جوری متاثر بودیم ، هنوز که هنوز است برای آدمی بنام شالگونی و تقوایی درجه ای از حقانیت و مشروعیت قائل هستیم ، هنوز که هنوز است حمید تقوایی را به عنوان اپوزیسیون می بینیم نه به عنوان یک سیاستمدار بورژوا .. بنظر من هیچ حقانیتی برای این جنبشی که اسم خودش را گذاشته سرنگونی یا ضد ولایت فقیه قائل نباشیم ! "

 

فقط معلوم نیست کی و کجا این پادو  خارج کشوری جمهوری احمدی نژادی  برای شالگونی و تقوایی و دیگر سرنگونی طلبان حقانیت و مشروعیت قائل بوده و کجا ادبیات ایشان و شرکاء متاثر از سرنگونی طلبان بوده است ! تا بوده نامبردگان یا مامور ام . آی . سیکس و سیا و موساد و ستون پنجم و عامل امپریالیسم بودند و یا روشنفکران طبقه متوسط منحط بالای شهری !

بعد از برداشتن این گام " مهم " ، حال انتقال طبقاتی  !

 

" یکی از چیزهایی که به عنوان کمونیست از آن لطمه خوردیم و داریم میخوریم این است که آن رابطه تحقیر آمیزی را داریم که اپوزیسیون با پایه اجتماعی جمهوری اسلامی برقرار کرده ، یعنی با بسیجی ای که یخچال گرفته و بسیجی شده و یا رفته جبهه ، یا همین الان نصف بیشتر سپاه پاسداران آدم های معمولی ای هستند که به خاطر بیکاری میروند استخدام سپاه میشوند ، ادبیات ما نمیتواند تحقیر کند اینها را ..."

 

اینکه باز هم کی و کجا " بنده و جنابعالی " ، اینها را تحقیر کرده است ، اینهم روشن نیست ، آنچه روشن است ، این است که ، آره بیچاره از سر بیکاری رفته جاسوس شده ، آره بیچاره از سر بیکاری رفته شکنجه گر شده ! آره بیچاره از سر بیکاری رفته آدم کشته ! آره بیچاره از سر بیکاری رفته وکیل وصی ملت شده ، آره بیچاره از سر بیکاری رفته وزیر شده ، آره بیچاره از سر بیکاری رفته آخوند شده !

 

مضافآ اینکه هیچ کمونیست و سرنگونی طلبی " اینها را " بخاطر گرفتن یخچال و نعمات مادی تحقیر و سرزنش نکرده ، اگر تحقیر و سرزنشی هست بخاطر این است که گرفتن یخچال و غیره ، منوط شده است به جاسوسی از شهروندان محل ، منوط شده است  به سرکوب هر کسی که گفت بالای چشم حکومت ابروست ، منوط شده است به چاقو و پنجه بوکس و تیز بر و الله اکبر گویان !  موضوع تنها به گرفتن یخچال و غیره محدود نبوده و نیست ( بخشآ شاید ) ! مسئله بسیار فراتر از این است . مسئله بر سر نقش سرکوبکر این نیرو است و نه گرفتن یخچال !   

 

 آری " ادبیات ما نمیتواند تحقیر کند اینها را " ، ادبیات  ما تنها میتواند تحقیر کننده شالگونی نامی ، شهاب برهان نامی ، حمید تقوایی نامی ، سرنگونی طلب نامی باشد !

 

" توی ذهنیت خودمون باید با این فاصله بگیریم که شالگونی نامی یا هر کس دیگه ای رو  ، آقای شهاب برهان را ، یا هر کس دیگه ای رو بعنوان بخشی از اپوزیسیون ، انگار که باید سمپاتی برایش قائل باشیم . نه ! نه ! نیست ، اینو باید تمومش کنیم ، باید تمومش کنیم ... "

 

و سمپاتی هایش برای برادران چاقو کش سپاه و بسیج !

 

اگر فکر میکنید " نه " ! " نه " ! ایشون فقط دارد مخالفت سیاسی خودش را با شالگونی و شهاب برهان و تقوایی دارد بیان میکند و  هنوز چیزی زیادی در مورد وقاحت و بیشرمی به ما نمی گوید ، اشتباه میکنید ! بخوانید :

 

" استناد بنده به تحولات نمیدونم دهه شصت تا حد محدودی میتونه قدرت چیز داشته باشه ؛ قدرت اقناع داشته باشد ...، بسیاری از توده کارگران ، اگر بنده بگم که ، مشکلی که الان داریم ما ، بگم که آقا در دهه شصت زدند کمونیستها را اعدام کردند و اینا ، میگه که ، کدوم کمونیستها ؟ همونایی که با مسیح علی نژاد هستند ؟ منظورت اینان ! او که کمونیست دیگه ای رو  نمی شناسه که ، بنده و جنابعالی را که نمی شناسه که ! میگه ، ها ، ها ! کمونیستها ، همونایی که تو  من و تو  میان صحبت میکنند ، میشناسم بعضیا شونو ، بله ! بله ! تو صدای آمریکا هم میان صحبت میکنند ، میشناسم بعضیا شونو ، بله ! بله ! خوب کردن اعدام شون کردن  "(!)

 

جناب " بنده و جنابعالی " ! نخست اینکه در دهه شصت تنها کمونیستها را نزدند ، تنها کمونیستها را اعدام نکردند ، دیگرانی هم بودند و از جمله و شاید بیشترین اعدامیها مربوط به مجاهدین ، دیگرانی و اصلن هرکسی که قیافه اش  شبیه " بنده و جنابعالی " فعلی نبود !

 

بعد هم اینکه ، جناب " بنده و جنابعالی " ، گیریم که همه آن کمونیستهای اعدام شده با مسیح علی نژاد ! " خوب کردن اعدام شون کردن " (!)  ، گیریم که همه مجاهد ، " خوب کردن اعدام شون کردن " ! ، گیریم که همه سلطنت طلب ، " خوب کردن اعدام شون کردن " ! حقشون بود ؟ تقصیر خودشون بود ؟

 

در این دیالوگ فرضی ، آن کارگر فرضی ، کسی نیست جز خود بهمن شفیق " از دست رفته " ، کسی نیست جز همان برادران  سپاهی و بسیجی " مظلوم " اش ، کسی نیست جز فرماندهان این زدنها و اعدامها ، یعنی لاجوردی ها و خلخالی ها و نیری ها و رئیسی ها و سگ و سگ کُله حکومت اسلامی !

 

اگر فکر میکنید " نه " ! " نه " ! این هنوز برای  نمره بیست  وقاحت و بیشرمی  به توان  صد  و  سی  کافی نیست ! بفرما ! بخوانید !

 

" جنبش کارگری را تبدیل میکنند به جنبش دفاع از زندانیان سیاسی ، تبدیل اش میکنند به جنبش دفاع از زندانیان سیاسی ، یارو را میگیرن ، میندازن زندان ، خُب ، حالا کاری ندارم به اینکه چقدش خودشون باعث میشن که اصلن ، اساس بیا مرا بگیر ! خودشون اصلن میگن که ، آقا شما بیا مرا بگیر که ، بالاخره وقتی میره زندان ، یه سَر و سری در بیاره و این حرفا ، خُب ، کاری ندارم به اینِ شون ! کارگر  و  میگیرن ، میبرن زندان ، بعد جنبش کارگری اونوقت میشه جنبش چی ؟ جنبش دفاع از زندانیان سیاسی  ... "

 

این جملات " و این حرفا " ، خیلی حرفا توشه ، و ما کار داریم با این حرفا ! یکی از حرفاش اینه که ، که این " یارو " ، حال بگیریم  اسماعیل بخشی ، خودش به ماموران رژیم گفته ، آقا شما بیا مرا بگیر ! برای اینکه " سَر و سری در بیاره و این حرفا " ، برای اینکه مشهور بشه ! و برای اینکه بیشتر مشهور بشه ، خودش به بازجو و شکنجه گره گفته : آقا جون مادرت ، شما بیا و یک شوک برقی هم به بیضه های من بزن تا من بیشتر مشهور بشم ، خودش گفته ها !

 

و دیگر حرف اش این است که ، اینکه آقا حالا یه چند نفری از شما را ، همکار بغل دستی اتان را هم گرفتن و انداختن زندان ، بی خیال ! خُب میخواست اعتراض نکنه ! اصلن چه معنی دارد آدم در حکومت اسلامی اعتراض کند ! غیر از اینه که میخوای ایران را سوریه ای بکنی ، غیر از اینه که میخوای انهدام اجتماعی بکنی ، غیر از اینه که ستون پنجم و عامل امپریالیست هستی ، معنی دیگری ندارد ! اینکه نشد جنبش کارگری ! جنبش کارگری باید کاملن بی تفاوت و بی خیال باشد نسبت به دستگیری کارگران !

 

به عقب تر که بر گردیم ، به نتیجه وحشتناکی از این جملات  " و این حرفا " میرسیم ، و بهمین ترتیب میتوان گفت ، همه آنهایی که در دهه شصت اعدام شدند ، خودشون به لاجوردی ها و خلخالی ها گفتند ، آقا " جون مادرت " شما بیا مرا اعدام کن ! برای اینکه " سَر و سری در بیاره و این حرفا " ! برای اینکه مشهور بشن !

همه آن زنان و مردان مورد تجاوز ، خودشون به تجاوز کننده گان گفتند ، آقا شما جون مادرت " و در راه خدا "  بیا به من تجاوز کن ! برای اینکه " سَر و سری در بیاره و این حرفا " ، برای اینکه مشهور بشن !

 

اگر فکر میکنید " نه " ! " نه " ! این بیانات " بنده و جنابعالی "  هنوز برای دادن نمره  بیست  وقاحت و بیشرمی  به توان  صد و سی  کافی نیست ! " تمومش کن " ، باشه با این تمومش میکنیم !

اگر در داخل ایران هستید ، خودتان را بسیج و سپاه  معرفی کنید ، نه برای گرفتن یحچال و غیره ، بلکه جهت جاسوسی از شهروندان ، جهت اینکه کی چه تمایلات سیاسی دارد ، جهت اینکه کی هوادار شالگونی و شهاب برهان و حمید تقوایی است ، جهت اینکه کی سرنگونی طلب و ضد رژیمی است و غیره و غیره !

 و اگر هم در خارج از ایران هستید ، روشن است که باید به کجا مراجعه کنید ، به همانجایی که اکنون احزاب کردی مراجعه کرده اند .

 

بنظر من باید این چند دقیقه " بنده و جنابعالی " را بعنوان دقایقی از وقاحت و بیشرمی ، همانند دیگر موارد وقاحت ، مورد نورالدین  نگهدار ، بعلاوه خود حکومت اسلامی ، در موزه ای نگهداری کرد .

جناب " بنده و جنابعالی " ! انتقال طبقاتی مبارک باشد !

 

اژدر امیری  :  13.07.2019

 

بهمن شقیق : جنگ ، پروپاگاند جنگی و مبارزه طبقاتی ( صوتی ) ، سایت تدارک ، بخصوص بخش چهارم فایل صوتی و از دقیقه 34 به بعد !         

 

  

 

 


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com