تلاشهای تفرقهاندازانه و فرقهگرایانه برای انشعاب در حزب کمونیست ایران و کومهله محکوم است!
بهرام رحمانی
July 10, 2019bahram.rehmani@gmail.com
این روزها و پس از انتشار خبر مذاکره احزاب ناسیونالیستی کردستانی با نمایندگان حکومت جهل و حنایت و ترور اسلامی در نروژ و همچنین برگزاری «کنگره مشاهیر کرد» در سنندج، بار دیگر انشعابطلبان از درون حزب کمونیست ایران و کومهله تا احزاب و سازمانها و افراد فرقهگرا و تفرقهانداز بالا گرفته است. انگار سرنوشت جامعه ما این است که بدون توجه به شرایط موجود، همواره بر طبل تفرقه و جدایی بکوبیم!
متاسفانه چنین نگاه و نظری و سیاستی در چهار دهه گذشته، سبب شده است که سازمانها و احزاب ما خود را بازتکثر و کوچک و کوچکتر و محفلیتر کنند بدون که صفوف خود را در مقابل حکومت آدمکش و تبهکار اسلامی، منسجم و متحد و اجتماعیتر کنند. اکنون ما چند حزب دموکرات کردستان، چند کومهله، چند چریک فدایی، چند حزب توده، چند راه کارگر، چند حزب کمونیست کارگری و... داریم. همچنین هزاران نفر فعال سیاسی منفرد که یا از این سازمانها و احزاب جدا شدهاند و یا به دلایلی به آنها نپیوستهاند اما کماکان و به عناوین مختلف از موضع چپ و کمونیست از جنبشهای اجتماعی ایران در راستای سرنگونی کلیت حکومت حمایت میکنند. یعنی گرایشاتی که در درون سازمان و حزب خود دچار اختلاف شده بلافاصله راه جدایی را در پیش گرفته است تا تحمل و بحث و جدل سیاسی و بهرسمیت شناختن اختلافات درون تشکیلاتی. نتایج همه این وقایع، عموما در میان ایرانیان به تشکلگریزی منجر شده است.
البته ناگفته نماند گاهی به دلیل اختلافات عمیق و طولانی سیاسی – تشکیلاتی، جدایی و انشعاب اجتنابناپذیر است.
بیگمان نقد و بررسی و تحلیل و ارزیابی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، همیشه در تاریخ جایگاه مهم خود را داشته و دارد. اما بحثهایی که امروزه به یمن تکنولوژی مدرن مانند اینترنت، توییتر، اینتساگرام، فیسبوک و غیره، منتشر میشود اغلب درد و دلها و عقده گشاییهایی بیش نیستند. گاهی نیز بهویژه درباره کردستان و سازمانها و احزاب کردستانی، خبرهایی که شبکههای وابسته به وزارات اطلاعات حکومت اسلامی همچون «آکام نیوز» آن منتشر میکنند و هدفشان بدنام کردن و تفرقه انداختن و تطهیر سیاستهای جانیانه حکومتشان است ناخودآگاه بهعنوان خبر و بحث توسط فلان فعال سیاسی در شبکههای اجتماعی منتشر میشود و برخیها نیز با اتکا به آن، به دعوای درونی سازمانها دامن میزنند بدون این که اصل و منبع خبر را بشناسند.
در چنین شرایطی، اولین سئوال این است که اگر واقعا تاریخچه این سازمانها و احزاب آنقدر «خوب و درخشان» است که بخشیهایی از سازمان و یا حزب مادر جدا میشوند دوباره آن اسم را برای خود انتخاب میکنند پس چرا آن را ترک کردهاند؟! این نوع اسمگذاریها، افکار عمومی مردم را بیشتر دچار تشویش و توهم میکند.
با این مقدمه، توجه خوانندگان را به وقایع و تجارب ارزنده و تاریخی کردستان و نحوه مذاکره سازمانها و احزاب با حکومت مرکزی و پندگیری از این تجارب جلب میکنم. همچنین هدفم از نوشتن این مطلب، این است که در این شرایط حساس و دورهای که بحرانهای عدیدهای حکومت اسلامی و جامعه ایران را فراگرفته است امیدوارم نه تنها در حزب کمونیست ایران و کومهله و سایر سازمانهای چپ ایرانی نیز انشعابی رخ ندهد، بلکه نیرویها منفرد چپ نیز با هم متحد و متشکل شوند.
بهعلاوه فضای فعالیت سیاسی در داخل و خارج کشور در جهت سرنگونی کلیت حکومت اسلامی، آنچنان قوی و اجتماعی باشد که هیچ شخصیت، سازمان و حزب سیاسی جرات مذاکره با حکومت اسلامی و رقبای آن چون آمریکا و غیره را بهخود راه ندهد.
بهعقیده من، جدا از این که این سازمانها و احزاب چهقدر و چه اندازه در تحولات جاری جامعه ایران دخیل اند اما انشعاب و جدایی آنها یک نوع سرخودگی و یاس در جامعه بهوجود میآورد و به تفرقه دامن میزند تا اتحاد و همبستگی! چنین جداییهای فرقهگرایانه و محفلی، سنت و بدعت سیاسی بدی از خود بر جای میگذارد. همچنین چنین تفرقهاندازیها، عمدتا بهنفع دشمن در جه یک آزادی، برابری، عدالت اجتماعی و رفاه عمومی، یعنی حکومت اسلامی تمام میشود.
تحلیل جنبشهای اجتماعی معاصر در ایران در دستهبندیهای مورخان و پژوهشگران، عمدتا شامل جنبش مشروطه تا انقراض طایفه قاجار و برآمدن خاندان پهلوی اول و دوم، جنبش ملی شدن نفت، کودتای 28 مرداد، انقلاب ایران و سایر تحولات تا به امروز مورد بحث و اختلاف بوده است. در این میان، تحقیقات علمی و آکادمیک چه در داخل و چه در خارج از ایران به ندرت به جنبشهای اجتماعی موجود پرداخته است. جنبش کارگری، جنبش زنان، جنبش جوانا و دانشجویان، جنبش روشنفکری، جنبش مردم تحت ستم، جنبش محیط زیست الجیبیتیکیو(LGBTQ) و...، همواره به حاشیه رانده شدهاند. بحثهای آکادمیک عمدتا حوش و حوش دموکراسی بورژوایی و انتخابات و غیره دور میزنند. بهخصوص در عرصه آکادمیک، به ندرت و شاید بسیار گذرا به مسئله استثمار و پیکارهای سیاسی - طبقاتی برمیخوریم.
هنوز چندماه از پیروزی انقلاب در ایران نگذشته بود که آیتالله خمینی بنیانگذار حکومت جهل و جنایت و تبهکار اسلامی، فرمان نظامی علیه نیروهای کرد در مناطق کردنشین را صادر کرد. در پی این فرمان در روز 28 مرداد سال 1358، یعنی در اولین بهار آزادی پس از پیروزی انقلاب،که به «فتوای جهاد خمینی» شناخته شده است، نیروهای دولتی بیشتری به کردستان سرازیر شدند. در آن روزها، گزارشهای متعددی حتی در روزنامههای دولتی از اعدام، دادگاههای صحرایی شیخ خلخالی و کشتارهای وسیع در کردستان منتشر شد.
در مرداد ماه 1358، آیتالله خمینى، مهندس مهدى بازرگان را بهعنوان نخست وزیر موقت انتخاب کرد. هیات وزیران بازرگان هم که اغلب آنها به سازمانهاى جبهه ملى ایران یا نهضت آزادى ایران وابسته بودند هیچ قدرتی نداشتند.
اما طرفداران اصلی آیتالله خمینى، حزب جمهورى اسلامى، «ائمه جمعه»، «دادگاههاى انقلاب»، «کمیتههاى انقلاب»، «سپاه پاسداران» و «حزبالله» کشور را در کنترل خود داشتند. در واقع در آن دوره تاریخى، آیتالله خمینى عمدتا توسط حزب جمهورى اسلامى و داداگهها و کمیتههای انقلاب، سیاستهای خود را بر علیه دستاورهای انقلاب اعمال مىکرد و دولت بازرگان دکوری بیش نبود و اراده و ابتکارى نیز از آن خود نداشت.
در چنین شرایطی، حمله 28 مرداد 1358 نیروهاى مسلح حکومت اسلامى ایران به کردستان، با فتوای خمینی صورت گرفت. و با دستور اکید او، «کلیه قواى انتظامى» با «بسیج عمومى حزبالله»، به سمت سنندج و سایر شهرهای کردستان به حرکت درآمدند.
مردم انقلابی کردستان که با تمام قدرت در سرنگونی حکومت اسلامی شرکت داشتند و نقش مهمی در پیروزی انقلاب 1357 ایفا کردند، بلافاصله با جنگ تحمیلی حکومت اسلامی تازه به قدرت رسیده مواجه شدند.
در این دوره، دو گفتمان در کردستان غالب بود: یکی گفتار «جنبش انقلابی خلق کرد»، گفتمان کومهله بود . دیگری «جنبش ملی دمکراتیک خلق کرد» که حزب دمکرات آن را نمایندگی میکرد. در سالهای آغازین انقلاب در مقابل حزب دمکرات کردستان ایران، سازمان سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان «کومهله»، فعالیت داشت که ایدههای چپ و سوسیالیسم بنیان نظری آن بود. این ایده برای کومهله نه یک ایدئولوژی، بلکه سازماندهی یک جنبش اجتماعی و در پیشاپیش همه جنبش کارگری بود.
ابعاد جنبش انقلابی کردستان بسیار وسیع و گسترده است. مسئله مردم کرد، بسیار مهم و تاریخی نه تنها برای جامعه ایران، بلکه ابعاد خاورمیانهای دارد. چرا که مردم کرد بین چهار حکومت منطقه، یعنی حکومت ایران، ترکیه، عراق و سوریه تقسیم شدهاند. بهعلاوه در سده اخیر، میلیونها تن از شهروندان کرد این جوامع، اجبارا و یا داوطلبانه مناطق خود را ترک کرده و به شهرهای مرکزی و یا حتی اروپا کوچ کردهاند. از اینرو، تحولات هر یک از بخشهای کردستان بر بخشهای دیگر آن تاثیر میگذارند.
تاریخ مبارزه مردم کردستان، بعد از جنگ چالدارن در اوت 1515 برمیگردد که در آن کردها از سلطان سلیم علیه شاه اسماعیل صفوی حمایت و بدینترتیب وارد سیاست شدند. اما تنها در قرن نوزده بر اثر اعمال قدرت و نفوذ ایران و عثمانی و استقرار حکومت متمرکز و مستقیم آنها است که جنبش کرد یا جنبشهای سیاسی - اجتماعی کرد در کشورهای مختلف اجتماعیتر پا میگیرند.
این جنبش مشخصا در ایران، از سالهای جنگ جهانی اول و دوران رضاشاه پهلوی آغاز شده است. قیام عشایری اسماعیل آغا سمکو در سال 1920 تا 1930 که عمر کوتاهی داشت و سریعا سرکوب شد، آغاز جنبشی بود که با تغییر و تحولاتی تاریخی، همچنان ادامه دارد.
در سالهای جنگ جهانی دوم و بهطور مشخص در سال 1942 میلادی، سازمان مخفی ژ.ك(جمعیت تجدید حیات کرد» تاسیس گردید. بعدها از دل این تشکل، حزب دمکرات کردستان ایران زاده شد و «جمهوری کردستان» مهاباد را تاسیس کرد. این جمهوری نوپا که تحت تاثیر تحولات بلوک شرق و به رهبری قاضی محمد و همزمان با تاسیس جمهوری فرقه دموکرات آذربایجان به رهبری پیشهوری شکل گرفته بود، بعد از 11 ماه سقوط کرد. در ادامه، حزب دمکرات کردستان ایران شکل گرفت.
كومهله ژک، یا به فارسی «جمعیت احیای کرد» در شهریور ماه 1321- سپتامبر 1842، از سوی گروهی از فعالان کرد از جمله به منظور کسب خودمختاری تاسیس شد.(جمهوری 1946 کردستان، ویلیام ایگلتون جوینز، 1963 ترجمه سید محمد صمدی، صفحه 65 و 68)
در واقع در مقطع انقلاب 1357 مردم ایران، جنبش کردستان وارد مرحله جدیدی از تاریخ خود شد. احزاب و سازمانهای ککردی که تا پیش از آن بهصورت مخفیانه علیه حکومت پهلوی مبارزه میکردند فعالیتهای خود را علنی کردند.
سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان ایران کومهله نیز فعالیت مخفی خود را از سالهای 1347، آغاز کرده بود فعالیتهای خود را بهصورت یک سازمان در مقطع انقلاب 1357 علنی کرد.
سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان ایران «کومهله»، تشکل مدرن و چپ بود که نه بهصورت حزب، بلکه در قالب یک «سازمان» سیاسی در زمان انقلاب ایران، بهصورت علنی و جدید وارد صحنه سیاسی ایران شد. موسسان این سازمان، تقریبا یک دهه قبل از اعلام علنی فعالیت خود را بهصورت یک تشکیلات مخفی آغاز کرده بودند.
کومهله در 27 اسفند سال 1357 و در پی جانباختن یکی از پایهگذاران آن به نام رفیق «محمدحسین کریمی» در شهر سقز، اعلام موجودیت علنی کرد.
کومهله آشکارا خود را چپ و کمونیست تعریف میکرد. کومهله بر خلاف سنت چپ ایران، تحت تاثیر بلوک شرق و شوروی سابق نبود. این سازمان آنطور که در اسنادش آمده است شوروی را «قطب سوسیالیسم و الگوی نظری خود نمیدانست.»
کادرهای و اعضای کومهله، تا پیش از انقلاب و حتی در ماههای اول انقلاب تحت عنوان جمعیتها و نهادهای مردمی فعالیت میکردند که بهمرور در جریان انقلاب فعال شده بودند. آنها از اعضای تعیینکننده نهادهایی مانند بنکهها(شوراها)، اتحادیه خواستاران حقوق خلق کرد در ایران در مریوان، جمعیت طرفدار زحمتکشان و دفاع از حقوق خلق کرد در سقز، جمعیت طرفدار زحمتکشان و دفاع از حقوق ملی خلق کرد در بوکان، ستاد مشترک نیروهای دمکراتیک مهاباد و... فعال بودند. همچنین جمعیت مبارزین راه آزادی و مدافع حقوق ملی و دمکراتیک خلق کرد در بانه، جمعیت دفاع از آزادی و انقلاب در سنندج. عوامل و بسترهای تشکیل این جمعیتها در هر شهری متفاوت بود.
در برخی تحلیلها و بررسیها آمده است که جمعیت دفاع از آزادی و انقلاب، یکی از مجموع جمعیتهایی بود که بلافاصله بعد از سقوط حکومت پهلوی در کردستان تاسیس شد. فعالین آن به این نتیجه رسیده بودند که یک تشکیلات دمکراتیک ایجاد کنند تا فعالین سازمانی علاوە بر اینکه به فعالیتهای دمکراتیک بپردازند برای افرادی که غیر حزبی هستند جایی نیز باشد تا بتوانند در یک محیط سیاسی مناسب و دمکراتیک فعالیت کنند.
رفیق صدیق کمانگر، یکی از رهبران برجسته کومهله که از او بهعنوان تئوریسن اصلی جمعیتهای کردستان یاد میشود در یکی از آخرین سخنرانیهای قبل از فوتش در سال 1362، اندک زمانی پس از تشکیل کنگره حزب کمونیست ایران، این چنین گفته است: «در سنندج حاکمیت چندگانه وجود داشت. جمعیت در کارهای اجرائی دخالت میکرد. بسیاری از کارهای مربوط به دادگستری را ما انجام میدادیم. بهطور دوفاکتو طوری شده بود که دادگستری نامهها و ابلاغیههای ما را بهرسمیت میشناخت. پلیس راه هم اگر چه ظاهرا سر جای خود بود، اما عملا کارها را ما انجام میدادیم. نفوذ زیادی بین مردم داشتیم. مسئله مصادره زمین توسط مردم که در جریان قیام شروع شده بود، بعد از روزهای قیام ادامه پیدا کرد و مورد پشتیبانی جمعیت قرار گرفت. در تمام ادارات، از بیمارستان گرفته تا اداره دارائی و بهویژه اداره کار ما میتوانستیم در کارها دخالت بکنیم. استانداری بهنحوی دوباره دایر شد، ولی قدرتش در دست ما نبود.»(صدیق کمانگر، 1362)
این جمعیتها که به مرور به شریانهای اصلی تصمیمگیریهای سیاسی و اجتماعی کردستان تبدیل شدند به فاصلههای زمانی کوتاه، بعد از انقلاب یکی بعد از دیگری اعلام موجودیت کردند. با وجود ارتباط نزدیکی که بین آنها وجود داشت، اما شرایط عضویت، شیوه کار و ساختار سازماندهی آنها در هر شهر متفاوت و مستقل بود. میزان مشارکت زنان و مردان در جمعیتها و کارهای اجرایی و آموزشی شهرها هم یکسان نبوده است.
برای مثال، جامعه زنان مبارز سقز چهار شرط برای عضویت اشخاص قائل شده است: «1. به هیچ حزب و سازمان کشورهای خارجی وابستگی نداشته باشند. 2. قبول اهداف و کوشش در راه پیشبرد برنامههای جامعه زنان مبارز. 3. سن اعضا باید از 16 سال کمتر نباشد. 4. صلاحیت سیاسی ـ اجتماعی فرد مورد تایید جامعه زنان مبارز سقز باشد.»
نسخهای از اساسنامه این جامعه در روزنامه آیندگان در سال 1358، به شرح زیر انتشار یافته است:
«قیام مسلحانه 20۰ تا 21 بهمنماه اگر چه توانست پیروزیهایی نصیب خلق قهرمان ایران نماید ولی به علت عدم سازماندهی مبارزات حقطلبانه نتوانست به پیروزی نهایی دست یابد و کلیه ریشههای ارتجاع را بر کند و دست امپریالیسم را به کلی از مناسبات اقتصادی و سیاسی و فرهنگی ایران قطع گرداند. لذا برای خنثینمودن کلیه توطئههای ارتجاع و ادامه مبارزات و به ثمر رساندن آن تا آزادی کلیه نیروهای زحمتکش و لغو استثمار فرد از فرد، زنان مبارز سقز تشکل خود را در جمعیتی به نام زنان مبارز سقز اعلام میدارد، اهداف جامعه عبارتند از:
تشکیل جمهوری دموکراتیک خلق بر اساس آزادی کامل جمعیتهای سیاسی، مذهبی، صنفی برای همه طبقات و اقشار مردم. آزادی کامل مطبوعات، بیان، تبلیغات، آزادی اعتصابات و تظاهرات، آزادی آموزش نظامی.
تشکیل شوراهای کارگری که ناظر بر امر تولید و توزیع کالاهای کارخانه باشند.
تشکیل شوراهای دهقانی و نظارت آن بر امر اصلاحات ارضی و تقسیم زمین به نسبت اعضای خانواده دهقانان.
خودمختاری و حق تعیین سرنوشت برای تمام خلقهای ایران در چارچوب ایران آزاد و دموکراتیک
برابری زنان و …»(آیندگان، شنبه 5 خرداد 1358، ص 5)
زنان هوادار کومهله و برخی دیگر از جریانهای چپ در سالهای آغاز انقلاب در نهادهای دمکراتیک خود و سپس در صفوف نیروهای پیشمرگه، نقش پررنگی در رابطه با پیوند زنان جامعه کردستان با مبارازت جاری ایفا کردند. اما آنها به دلیل محدودیتهای جامعه سنتی و مردسالاری، نتوانستنند بهعنوان نیروهای تعیینکننده همچنان در صف مقدم مبارزه و دوش به دوش رفقای مرد بمانند.
در اسناد کنگره سوم که سه سال بعد از فعالیت علنی کومهله برگزار شده، در ضمن قطعنامهای «درباره شوراها و حاکمیت تودهها در کردستان» از تجربه انقلاب 57، بهعنوان شکلی از «حاکمیت دمکراتیک» یاد میشود. در مقدمه این قطعنامه تاکید شده که «کومهله - صرفنظر از اینکه هرکدام از نیروهای سیاسی مخالف رژیم در کردستان چه موضع و نقشی نسبت به مسئله شوراها اتخاذ کردهاند - در مجموع از «دمکراسی شورایی استقبال» کرده است. «ما طرفدار شوراهایی هستیم که که مافوق مردم نبوده و از سوی نیروهای خارج از آنها بر آنان تحمیل نگردد، بلکه مظهر واقعی خواست و اراده آزادانه تودهها برای اعمال حاکمیت باشد.»
در بند 6 همین سند، آمده است: ... مردم را در «مناطق آزاد شده» به ایجاد «شوراهای دمکراتیک» فرامیخواند. همچنین تاکید شده که این شوراها باید همه امور زندگی خود، از قبیل قضاوت و رسیدگی به اختلافات، اقدامات اقتصادی و عمران و آموزش و پرورش، بهداشت و درمان، مسئله ارضی و… را برعهده بگیرند. در بند سوم آمده که شوراها بهعنوان نماینده واقعی مردم باید با رأی آزادانه و برابر زنان و مردان محل انتخاب شوند، حافظ آزادی کامل بیان بوده، قدرت خود را از تودهها گرفته و در خدمت آنها باشند. در مقابل مردم مسئول بوده و از طرف آنها کنترل گردند و هرگاه که اکثریت انتخابکنندگان اراده کنند باید برکنار شده و با شورای منتخب دیگری جایگزین شوند.
همچنین در مقدمه یکی از کتابهای درسی که کومهله در آغاز انقلاب، برای مقطع ابتدایی مدارس کردستان به زبانهای کردی و فارسی تدوین کرد از «آموزش و اشاعه علوم و فرهنگ علمی و انقلابی و مبارزه با فرهنگ ارتجاعی و خرافی: آموزش تودههای کارگر و زحمتکش و فرزندان آنها با اصول دموکراسی پیگیر»، بهعنوان یکی از اهداف کمیسون آموزش کومهله یاد شده است.»(کمیسیون آموزش کومهله، 1362)
ارجاع به دموکراسی مستقیم و شورایی از سوی کومهله از زمان انقلاب و از آغاز فعالیت علنی مطرح بوده است. کومهله مبارزه خود را در سطح کلان علیه دو گروه سازماندهی کرده بود: یکی حکومت مرکزی و دیگری نیروهای مرتجع و فئودال محلی که در کردستان دارای قدرت بودند. در جریان انقلاب، حزب دمکرات کردستان نیز به عنوان نیرویی سازشکار با حکومت مرکزی و فئودالها، یکی دیگر از دغدغههای کومهله بود.
این سازمان با اینکه در شمال کردستان ایران، مهاباد، سردشت و نقده نفوذ چندانی پیدا نکرد، اما با نفوذ در مناطق جنوبی مانند سنندج، مریوان، سقز و کامیاران توانست بهسرعت توازن سیاسی در کردستان را که تا آنزمان در انحصار حزب دمکرات بود، بر هم زده و یک تغییر بزرگ ایجاد کند.
در پی انقلاب ایران و با آغاز سرکوبها در مرکز، جریانهای چپ سراسری راهی کردستان شدند. برخی از آنها مانند چریکهای فدایی خلق شاخه کردستان داشتند و رسما به فعالیت سیاسی میپرداختند.
نیروهای دیگری مانند اتحاد مبارزان کمونیست، سازمان پیکار، اتحادیه کمونیستها، حزب کارگران سوسیالیست، سازمان رزمندگان نیز در کردستان بعد از انقلاب حضور داشتند اما تاثیر چندانی در تحولات نداشتند. از همه بیشتر اتحاد مبارازن کمونیست با کومهله رابط سیاسی نزدیکتری داشت. بیشتر این سازمانها که همگی گرایش چپ داشتند به نیروها و نهادهایی نزدیک شدند که بعدها از دل برخی از آنها کومهله بیرون آمد. این سازمانها در کردستان با سیاستهای حزب دمکرات که نفوذ فراوانی داشت مخالفت میکردند و متقابلا نیز حزب دمکرات نه تنها با سیاستهای آنها، بلکه مخالف حضور آنها در کردستان بود.
در عین حال کومهله و چریکهای فدایی، حزب دمکرات را متهم به «سازش با حکومت مرکزی» میکردند.
بیشتر این سازمانها با تشکیل حزب کمونیست ایران در سال 1362، جذب این حزب شدند.
در پی شکست حزب دموکرات کردستان ایران، برای ورود مسالمتجویانه به ساختار قدرت و آغاز سرکوبهای نظامی، حزب دمکرات نیز وارد مرحله دیگری از مقاومت مسلحانه شد.
در حالی که کومهله بعد از انقلاب 1357، بر خلاف حزب دموکرات کردستان ایران، هرگز وارد بده و بستان با حکومت تازه به قدرت رسیده اسلامی نشد و راه سومی را انتخاب کرد و آنهم بهصورت گسترده تاسیس نهادهای مردمی را در اولویت خود قرار داد در نتیجه این سازمان توانست بهویژه میان کارگران شهری، کارگران فصلی، دهقانان فقیر، اصناف مختلف از جمله کارگران نانواییها و كورهپزخانه نفوذ کرده و شماری از آنها را سازماندهی و متحد کند. کادرهای میانی این سازمان که شامل زنان و مردان جوان عمدتا تحصیلکرده بود، در انقلاب 1357 بهصورت سازماندهی شده شروع کردند به آموزش و ارتباطگیری با کارگران و اقشار و لایههای مخلتف جامعه کردستان. مشارکت تعیینکننده در تاسیس شوراهای مردمی شهر و روستا، تاسیس اتحادیههای دهقانی، اتحادیه سندیکای کارگران نانواییها، کانونهای محصلین، اتحادیههای زنان، کانون کارمندان و دانشجویان از جمله نهادهایی بودند که نه عمودی، بلکه بهصورت افقی و از پایین به ابتکار کادرهای کومهله ایجاد شدند.
سازماندهی و خودسازماندهی، ایده و دغدغه اصلی کومهله و بنیانگذار محبوب و مردمی آن «کاک فواد مصطفی سلطانی» بود که همواره میگفت اگر ما بتوانیم با مذاکرات مریوان حتی یک ساعت جنگ را بهعقب بیاندازیم بهنفع ماست، چون طی آن یک ساعت مشغول سازماندهی خواهیم بود.
تشکیل شوراهای شهر و روستا، بهویژه در مریوان و سنندج دو تجربه تاریخی تشکیل نهادهای مردمی در شرایط انقلاب 1357 بودند. اعضای این شورا در مریوان در حین سازماندهی مردمی، طی تصمیمی تاکتیکی و با حمایت مستقیم مردم، با چمران و سایر عوامل سرکوب کردستان نیز بهمذاکره پرداختند. مذاکرهای که علنی و از موضع قدرت بود بهطوری که نتیجه آن راهپیمایی اعتراضی و جمعی مردم مریوان بود که به «کوچ تاریخی مریوان» شهرت یافت و در تاریخ جنبش انقلابی کردستان ثبت شد. در حمایت از این راهپیمایی عظیم، هزاران نفر از زنان و مردان از سایر شهرهای کردستان بهویژه از سنندج و سقز با شور و شوق بهسمت مریوان به حرکت درآمدند. شاهدانِ این راهپیماییها، از آنها بهعنوان یکی از تجربههای منحصر به فرد سازماندهی جمعی در ماههای بعد از انقلاب ایران یاد میکنند.
روز 23 تیرماه سال 1358 بود که مردم مریوان، به دعوت اتحادیه دهقانان و نیروهای عمدتا چپ در اعتراض به صدا و سیمای دولتی و لشکرکشی نظامی به این شهر مقابل ساختمان رادیو تلویزیون مریوان دست به راهپیمایی زدند. «تظاهرکنندگان مرکب از مردم مسلح و اعضای اتحادیه دهقانان مریوان در اطراف مدرسه قرآن مفتیزاده، علیه پاسداران محلی و همکاری نیروهای حزب دمکرات کردستان عراق، ادریس بارزانی که به «قیاده موقت» معروف بوده و در ساختمان ساواک مریوان مستقر بودند شروع به شعار دادن میکنند. اما از این ساختمان، به سوی تظاهراتکنندگان تیراندازی میشود و تنی چند از تظاهراتکنندگان کشته میشوند.
در مورد واقعه خونین 23 تیرماه مریوان، روایتهای مختلفی بیان شده است. از جمله به گزارش روزنامه آیندگان، سپاه پاسداران، مقامهای دولتی و نظامی ادعا کردهاند که «تحریکاتی از سوی بیگانگان و دشمان انقلاب باعث حمله مردم به پاسداران شده و نیروهای دولتی برای بیاثر کردن این تحریکات باید در مریوان حضور داشته باشند.»
«در پی حادثه تیرماه 100 نفر پاسدار از کرمانشاه توسط هلیکوپتر به رغم مخالفت شوراهای شهر سنندج و 110 پاسدار دیگر به پادگان مریوان انتقال یافتند.»(آیندگان، 13 مرداد 1358، ص 5) به گزارش رسانههای وقت ایران، روز 27 تیرماه مذاکرات میان نمایندگان شورای شهر مریوان و مقامات پادگان این شهر به بنبست رسید. شورای موقت شهر اعلام کرد: «ما با دولت سر جنگ نداریم و تسلیم نیز نخواهیم شد. اگر پاسداران یا ارتش در شهر مستقر شوند، مردم از شهر خارج خواهند شد و شما با شهر بدون سکنه روبهرو میشوید.» آیندگان گزارش میدهد که کوچ، شبانه آغاز شد. تا روز بعد، حدود 75 درصد مردم از شهر خارج شدند و به زودی همه ساکنان، شهر را خالی کردند.»(همان منبع)
قادر عبدالله، خبرنگار روزنامه کار در کتاب خود، که گزارشی از سفر به کردستان است، به نقل از مردم منطقه مینویسد: «دولت زور آورده است که آنجا پاسگاه بگذارد، ژاندارم بیاورد، آنها هم برای اینکه نمیخواهند با این دولت جنگ کنند، همه شبانه دست بچههایشان را گرفتهاند و شهر را گذاشتهاند برای دولت و خودشان رفتهاند تو بیابان تو کوه زندگی میکنند.»(عبدالله 1358، ص 88) اردوگاه کانیمیران که مقصد مریوانیهای معترض بود، در فاصله 15 کیلومتری این شهر به سمت مرز باشماق واقع شده است.
خبرنگار آیندگان در گزارش اختصاصی خود از مریوان، اینگونه اردوگاه را توصیف میکند: «وارد که میشویم ابتدا کپرهای پوشانده از شاخههای درختان جلب نظر میکند و در جاهای دیگر، چادرهایی برپا شده. اردوگاه حتی از فاصله 100 متری به دلیل زیاد بودن درختان و محصور بودن میان تپههای اطراف دیده نمی شود. از 16 هزار نفر جمعیت مریوان بیش از 7 هزار نفر که بیشتر دهقانان و کارگران ساختمانی و خرده بورژوازی شهری هستند، در اردوگاه زندگی میکنند و بقیه اهالی شهر به روستاهای اطراف و شهرهای نزدیک رفتهاند.»(آیندگان، 13 مرداد 1358، ص 5)
«اردوگاه مریوان، تجلیگاه روح همبستگی»، در شماره 19 مردادماه، هفتهنامه تهرانمصور با این عنوان گزارشی اختصاصی از کوچ مردم و عکسهایی از کاوه گلستان را منتشر کرده است. در توضیح یکی از عکسها آمده است: «یاسی نیست. آنگونه که باید به قاعده، در «آواره» دید. اینان سرزنده و دلشادند. محکم و استوار. نمیتوان آوارهشان نامید و همان بهتر که دوری مردم مریوان را از شهرشان، به نام واقعیاش، «کوچ اعتراض» بخوانیم. کوچ اعتراض مردم مریوان که حدود 3 هفته پیش آغاز شد، سلسلهای از زنجیره مبارزات دلیرانه خلق کرد بهطور اعم و مردم این شهر بهطور اخص علیه امپریالیسم، وابستگان داخلی آنها و مرتجعین است.»(تهران مصور، ص 32)
پانزده روز زیستن در اردوگاه «کانیمیران» یک تجربه تاریخی و منحصر به فرد از خودسازماندهی مردمی بود. این تصمیم که شورای منتخب شهر اتخاذ کرده بود به همگان اجازه میداد که در جریان انقلاب بهصورت مستقیم وارد عمل شوند. اردوگاه از کمیتههای مختلفی تشکیل شده و به همه ساکنان آن امکان مداخله مستقیم میداد. به گزارش روزنامه آیندگان «مردان حفاظت از شهر و سنگرهای اطراف اردوگاه را بهعهده دارند، و زنان و دختران کار آشپزی و توزیع کمکها، پاکسازی و غیره را انجام میدهند. در اردوگاه یک کتابخانه کودکان نیز دایر شده است.» در خصوص تقسیم جنسیتی کار در اردوگاه «تهران مصور» روایت دیگری دارد: «در هر گوشهای از اردوگاه، روح همبستگی و تعاون مردم مریوان متبلور است. البته همه مردم مریوان، در اردوگاه بهسر نمیبرند. عده زیادی از آنان به شهرها و روستاهای اطراف رفتهاند. از 16 هزار تن جمعیت شهر 7 هزار نفر ساکن اردوگاه هستند. برای نظم بخشیدن، کارها بین چند کمیته تقسیم شده و همه - زن و مرد، کوچک و بزرگ - در چهارچوب وظایف این کمیتهها فعایت میکنند. علاوه بر مردان مسلحی که شهر را زیر کنترل دارند، عدهای زن و مرد مسلح نیز در سنگرها، امنیت اردوگاه را تأمین میکنند. کمیته کار، آب را به وسیله ماشین از چشمه میآورند و کمکهای جنسی رسیده را که اهالی شهرها و روستاهای اطراف فرستادهاند بین اردوگاهنشینان تقسیم میکنند.»
به روایت شاهدان بسیاری یک نقطه استراتژیک اردوگاه میدانی وجود داشت که به ساکنان اجازه تجمع، سرودخوانی، بحث و گفتگوهای جمعی میداد. «برای آگاه کردن ساکنان اردوگاه و رساندن اخبار و تقویت روحیه مردم، هر روز عصر در میدان ارودگاه برنامهای توسط کمیته اطلاعات ترتیب داده میشود. در این برنامهها سرودهای ملی و حماسی خلق کرد بهطور جمعی خوانده میشود و اخبار روز، پیامها و اطلاعیههای سیاسی را میخوانند و در مورد رسیدن به راه حلهای مشترک، در این جلسات از مردم نظرخواهی میکنند.»(آیندگان، 13 مرداد، ص 5)
شورای شهر مریوان و اتحادیه دهقانان نقش بسیار پررنگی در سازماندهی این حرکت اعتراضی داشتند. اعضای این شورا که پیشتر مستقیما از سوی مردم انتخاب شده بودند در جریان کوچ نیز بار دیگر با امضای یک طومار 15 متری حمایت خود از نمایندگان شورای شهر اعلام کردند.(آیندگان، 1 مرداد، ص 2)
کوچ مردم مریوان و تجربه اردوگاه کانیمیران، بازتابی منحصر به فرد از روح انقلاب 1357 مردم ایران و یک نقطه عطف تاریخی از این دوران است. حتی برخی از مقامات محلی نیز نتوانستند همراهی خود را پنهان کنند. بر اساس همان شماره روزنامه آیندگان، اقدسی، شهردار مریوان گفته است «این کوچ کردن اعتراض درستی بود.»
در حمایت از این اقدام تاریخی، هزاران نفر از زنان و مردان از شهرهای سنندج و سقز پیاده بهسوی مریوان حرکت کردند. آیندگان در 6 مرداد ماه از حرکت «هزاران نفر درحالیکه بین آنان زنان و کودکان نیز دیده میشدند بهسمت مریوان حرکت کردند.»
این روزنامه مینویسد: «این راهپیمایی در اعتراض به دستگیری چند نفر از کمکرسانان به مردم کوچ توسط پادگان سنندج» صورت گرفته است.
راهپیمایان سنندجی و همراهان آنها با چندین بار توقف، بعد از حدود یک هفته به مریوان و اردوگاه کانیمیران میرسند. آنها در خاتمه راه، به خواسته اصلیشان که آزاد شدن زندانیان سیاسی است دست مییابند. آیندگان در شماره 13 مرداد، گزارش میدهد که راهپیمایان با قرائت یک قطعنامه در دو نوبت بهسمت سنندج بازگشتند. «ما راهپیمایان درود و سپاس انقلابی خود را نثار همه گروههای سیاسی، شخصیتها، سازمانها و نمایندگان خلقهای ستمدیده ایران میکنیم که در این راهپیمایی با ما همرزم و همراه بودند و تصمیم و تعهد خود را مبنی بر اینکه پیوند مبارزاتی خلق کرد را با دیگر خلقهای ایران روزبهروز مستحکمتر سازیم به همه مردم مبارز ایران اعلام مینماییم و در پایان پشتیبانی خود را از خلق کرد، با صدور قطعنامهای مردم ایران را در جریان خواستهایمان قرار میدهیم.»
این بیانیه خواستار سپردن اداره مریوان به شورای این شهر، خودداری مداخله ارتش در شهرها و به رسمیتشناخته شدن حق تعیین سرنوشت برای همه خلقها شده ست. قطعنامه در پایان «سیاست سرکوب و اعدام جمعی خلق عرب خوزستان» را شدیدا محکوم کرده است.
علاوه بر سنندج، مردم از شهرهای دیگری نیز به سمت مریوان راهپیمایی کردند. جزئیات این راهپیماییها مانند مورد سنندج روشن نیست. با این حال نشریات آنزمان گزارش کردهاند که صدها نفر از شهرهای بانه و بوکان به راهپیمایان سقزی پیوستهاند تا بهسمت مریوان حرکت کنند. راهپیمایان از سوی تعدادی از نیروهای مسلح کُرد حمایت میشوند. جمعیت دیگری نیز از سمت مهاباد و سردشت به سمت مریوان به راه افتادهاند.
تجربه و ابتکار جمعیت کامیاران نیز یک حرکت تاریخی و آموزنده است. خوابیدن مردم در مسیر تانکها و تجهیزات نظامی بود که از همدان عازم کردستان بودند. آیندگان روز 5 مرداد گزارش میدهد که مردم از انتقال این تجهیزات «جلوگیری کردند و بعد از چند ساعت فرماندهان گردان اعزامی مجبور به دادن فرمان بازگشت شدند.» قادر عبدالله، خبرنگار روزنامه کار در این رابطه گزارش میکند: «مردم قهرمان کامیاران، ضامن نارنجکها را کشیده، فشنگها را به کمر بسته و به خیابان ریختند و بر سر ارتش مزدور فریاد زدند که: اگر میخواهید برای کشتار مردم مریوان بروید، اول از همه باید از روی جنازهی ما بگذرید. مردم قهرمان کامیاران جلوی تانکها روی زمین میخوابند.» ( قادر عبدالله، 1358، ص 28)
یکی از معدود اسناد اصلی و در عین حال مهمترین آن، مربوط به رخداد اعتراضی مردم مریوان، سخنرانی کاک فواد مصطفی سلطانی است که از وی بهعنوان معمار کوچ یاد میشود. وی در این سخنرانی با تاکید بر دستاوردهای کوچ اعتراضی، از جمله به «اتحاد» اشاره کرده که به گفته او تا آنزمان در جامعه کردستان بدون سابقه بوده است.
کاک فواد در سخنرانی خود در اردوگاه «کانیمیران»، درباره کوچ مریوان از جمله گفته است: «اگر اجازە بدهید، من هم در مورد این رویداد صحبت خواهم کرد. ارزیابی کنیم آیا این رویداد تاکنون بهضررمان بودە یا بە نفعمان بودە است؟ از برخی از دوستانم شنیدەام کە میگویند: «کاش از همان اوایل کوچ نمیکردیم، زیرا در هر صورت و سرانجام قرار است ارتش، وارد شهر گردد.» چنین فرض کنید انسانی خانەای را میسازد، در این زمینە ممکن است مقداری هم بدهکار باشد و، یا ضرر کند. اما از طرف دیگر خیالش از کرایەنشینی آسودە گشتە و نجات پیدا میکند و این وضع مسلما بەنفع اوست. بندە اکنون در صحبتهایم توضیح خواهم داد، در تصمیم و کاری کە مشغولش هستیم، تا حال حاضر یعنی تا بازگشت ما بە شهر مریوان، پیروز و موفق بودەایم .
کاک فواد که سخنانش را در 10 بند فرموله کرده بود در آخر چنین نتیجه میگیرد:
«ما باید فداکارانە و قهرمانانە و بهموازات آنهایی کە از همە مناطق کردستان و ایران از ما دفاع و پشتیبانی میکنند، دستاورهایمان را نگهداری و حفاظت نمائیم. «مریوان باید حتمأ و همیشە، سنگر آزادهگان باشد!»
اما همانگونە در اوایل صحبتهایم عرض کردم، کسی کە خانەای میسازد، ممکن است با ضرر نیز روبهرو شود و بدهکار گردد. طبعا تلاش و کار ما نیزدر کوچ، بههمان شیوە بودە است. ضرر کارمان این بودە است، کە ارتش وارد شهر میگردد و نمیگذارد هیچ کسی در داخل شهر اسلحە حمل کند. البتە در بیرون شهر چنین نیست و مردم میتوانند اسلحە حمل کنند. در زمینە نگهداری و حمل اسلحەهایتان، هر کسی از وجدان و ضمیر خودش سئوال کند، اگر در حقیقت اعتماد و اطمینان و آرامشی میبود، اگر مزدوران و فریب خوردگان بومی، بهسوی مردم شلیک نمیکردند و در خیابانها مردم را بهگلولە نمیبستند، دیگر چە لزومی داشت کسی در شهر، اسلحە همراە داشتە باشد؟
اگر نمایندگان و ماموران دروغ نگویند و در عمل نگذارند کە مزدوران بومی مزاحمت ایجاد کنند، ما چە نیازی بە نگهبان داشتیم! اگر هم آنها پیمان را شکستند، هیچ کسی نباید آن اندازە جبون و ترسو و خوش باور باشد کە اسلحە خودش را در جائی بگذارد و دشمن بیاید و آن را مصادرە و بر دارد، بلکە باید جایی مطمئن برایش تدارک دیدە و، اسلحە را بهخوبی نگهداری کند. پیداست اگر بهجای ارتش ما خودمان آن وظایف را انجام میدادیم بهتر بود. اما همانطوریکە قبلا بعضی از دوستان نیز گفتند، ما نتوانستیم این ارادە وخواست را بر آنها تحمیل کنیم. چندین روز است کە ما بدون استراحت با آنها، مشغول بحث و مذاکرە و گفتگو هستیم. آنها چند بار میز مذاکرە و گفتگو را جا گذاشتە و جلسە را ترک کردەاند و، تاکنون چندین هیات و گروە مختلف آمدەاند و رفتەاند. اگر ما در زمینە آن درخواست خیلی اصرار و پافشاری میکردیم، میبایست خودمان را برای جنگ آمادە میکردیم. ما هم بهعنوان شورای منتخب مریوان، هر اندازە موضوع را سبک و سنگین کردیم بە این توافق رسیدیم کە اکنون این جنگ بهنفع ما نیست و فعلا نباید با آن مشغول شویم. این را نیز مدنظر داشتە باشید، اگر ما با آنها بە توافق نمیرسیدیم، جمعی در میان ما، کاسە صبرشان لبریز میگشت و از ما جدا میشدند. بهخاطر اینکە اتحادمان، استوار و پایدار بماند، لازم دانستیم شیوە و سبک کار را عوض کنیم. بهغیر از فاکتورهای نامساعد، رژیم خطاب بە مردم مناطق مختلف ایران، در رادیو و تلویزیونهایش تبلیغات وسیعی را بر علیە ما راە انداختە است. ما بعد از این توافق، برای خنثی کردن تبلیغات و دروغپردازیهای دولت مبارزە و اقدام خواهیم کرد. آنها وعدە و قول شرف دادەاند (اگر شرف داشتە باشند!) کە ارتش تا یک ماە دیگر در شهر خواهد ماند و در آن مدت نیز، افراد ارتشی بدون اسلحە در شهر خواهند بود. و شورای مریوان بعد از سپری شدن یک ماە، شهربانی را جایگزین و مستقر خواهد کرد و ارتش بدرون پادگان بر میگردد پیداست همگی ما از اینکە ارتش بهشهر مریوان وارد خواهد گردید ناراحت هستیم. اما حقیقتا معتقدم اگر در مجموع محاسبە و ارزیابی کنید، صدی هشتاد درصد پیروز و موفق بودەایم.
چنین تصور نکنیم کە، شکست خوردەایم. آنها ناچار و مجبور بودند اکثریت خواستها و نظرات ما را قبول و بپذیرند. اما یک مسئلە را در مورد دولت فراموش نکنیم، کە نیروی سرکوب و قدرت نظامی دارد. ما برای رسیدن بە اهداف و خواستهایمان یک راە اصولی و اساسی را در پیش رو داریم، آنهم اتحاد خودمان است. و ضرورت دارد با روستاهای دور و نزدیک، با مردم سایر مناطق کردستان، با خلقهای ایران، با نیروهای مترقی و آزادیخواە ایران نیز اتحاد داشتە باشیم. مبارزات کنونی ما، تا حدودی بە آن اهداف و خواستها رسیدە است و، باید بعد از این نیز بر همین روال ادامە دهیم. اینها مجموعەای از دستاوردهای خوب و تجارب تلخ مبارزاتمان بود کە بهنظرم رسید. اکنون مسئلە دیگری در مورد دوستان سقزی و بانەای مطرح است کە، در راهند و مصمم هستند راهپیماییشان را ادامە دهند و بە شهر مریوان برسند. باید تصمیم نهائی را بگیریم، آیا بە شهر بر نگردیم بلکە، در اردوگاە کانی میران منتظرشان باشیم و از آنها استقبال کنیم؟ یا اینکە به شهر بر گردیم و در آنجا از آنها استقبال کنیم؟ من معتقدم استقبال از آنها در شهر مریوان بهتر است. نظرات شماها چیست و چە تصمیماتی دارید؟ استدعای دیگری دارم و تقاصا میکنم اگر این پیمان و صلح را قبول دارید و میپسندید، باید بە آن وفادار و متعهد بودە و آن را اجرا نمائیم. بگذار مشخص و معلوم گردد چە کسی توطئەگر است، چە کسی مزدور است و آشوبگری میکند.»(برگردان از کردی به فارسی، رشاد مصطفی سلطانی)
«سرکوب نیروهای مزدور محلی» و «جلوگیری از تکرار وقایع گنبد کاووس، خرمشهر، نقده و…»، از جمله دیگر مواردی هستند که کاک فواد با مردم مریوان بهعنوان اصلیترین دستاوردهای این اعتراضی در میان میگذارد.
یکی از تلاشهای حکومت اسلامی در تحریف تاریخ مبارزه مردم کردستان و رهبران مجبوب آن چون کاک فواد سلطانی، ساختن فیلم «چ» به کارگردانی ابراهیم حاتمی کیا بوده است. در این فیلم به بهانه بررسی مقطعی کوتاه از حضور طولانی مصطفی چمران در کردستان، سعی شده سیاست رسمی حکومت، اینبار از نگاهی «هنری» و به شیوهای «حماسی» به مخاطبان ارائه شود.
اما اگر بخواهیم از زاویهای متفاوت از این نگاه، به عملکرد چمران در کردستان بپردازیم، از نگاه مردم کردستان، او یک آدمکش و در عین حال یک عنصر مهم حکومت اسلامی بود. اگر بخواهیم برای کردستان قهرمانی معرفی کنیم آن قهرمان، کاک فواد سلطانی است.
فواد مصطفی سلطانی که تنها چند ماه قبل از انقلاب، در مهرماه پنجاه و هفت از زندان آزاد شده بود، عمر آزادیاش، به یک سال هم نرسید و در شهریور پنجاه و هشت توسط نیروهای تحت فرمان چمران جان باخت.
او اهل روستایی در اطراف مریوان بود. جوانی با استعداد و سختکوش که برای تحصیل در دبیرستان مجبور شد بههمراه برادرهایش به سنندج برود و پس از پایان تحصیلات متوسطه در رشته مهندسی برق دانشگاه صنعتی آریا مهر(صنعتی شریف کنونی) پذیرفته شد.
وی پس از فارغالتحصیلی به زادگاهش مریوان بازگشت و پس از مدتی کوتاه به خاطر فعالیتهای سیاسی بازداشت و به زندانی طولانی محکوم شد که تا مهرماه پنجاه و هفت طول کشید.
در پی آزادی از زندان، به تشکیل تشکلهای مدنی و سازمانهای مردمی و شوراها پرداخت و از جمله بزرگترین اتحادیه دهقانان کردستان را تشکیل داد و به تدریج به رهبری محبوب و مردمی تبدیل شد. در پی جنگ خونین نوروز پنجاه و هشت، در مذاکراتی طولانی که با هیات دولت مرکزی داشت، نقش مهمی در پایان جنگ و بازگشت نسبی آرامش به کردستان ایفا کرد.
کاک فواد در پی حمله به پاوه و صدور فتوای خمینی، نخست به سازماندهی حرکت تاریخی مردم مریوان برای تخلیه کامل شهر به نشانه اعتراض به جنگ پرداخت که بزرگترین اعتراض مدنی حتی تاکنون هم محسوب میشود. پس از قطعی شدن جنگ هم، فرماندهی بخشی از جبهههای کردستان را بهعهده گرفت که نهایتا در شهریور پنجاه و هشت با شلیک تیربار هلیکوپتری که او را تعقیب میکرد جان باخت.
مدتی قبل از این رویداد، دو تن از برادرهایش توسط صادق خلخالی در پادگان سنندج اعدام شده بودند، و پس از جان باختن او هم، دو تن دیگر از برادرهایش در زندان اعدام شدند. یعنی کشته شدن پنج فرزند یک خانواده طی مدتی کوتاه.
با وجود تعلق سیاسی فواد مصطفی سلطانی به کومهله، شخصیت او مورد احترام سایر جریانات از جمله حزب دمکرات و حتی شخصیتهای مذهبی مستقل هم است و داستانهایی که از زندگی و رشادتهای او ذکر میشود، بعد از گذشت سه دهه هنوز هم نقل محافل کردستان است.
اعتصاب زندان سنندج، کوچ تمام شهروندان مریوان به اردوگاه کانی میران واقع در نزدیکی شهر مریوان، راهپیمایی حماسی مردم سنندج، سقز، بوکان، مهاباد و بانه به مریوان، تشکیل شورای شهر مریوان، مذاکرات حساس و مهم با دشمنان و خصوصا با چمران، نماینده مستقیم خمینی، پیروزی کوچ مردم مریوان و بازگشت آنان به شهر، شکست دادن نیروهای مزدور محلی، سخنرانی تاریخی در اردوگاه کانی میران، سخنرانی در روستای دولاش، گفتوگو و مصاحبه با روزنامههای معتبر جهانی از جمله روزنامهای فرانسویی، روزنامه آیندگان، بی.بی.سی، روابط متقابل با اتحاد میهنی کردستان عراق و کومهله رنجبران کردستان عراق و...، همه نمونههایی از مبارزات و تلاشهای خستگیناپذیری بودند که کاک فواد آن را رهبری میکرد.
همچنین اعتصاب غذای 24 روزه زندان شهربانی سنندج به ابتکار فواد مصطفیسلطانی و برخی دیگر از زندانیان و حمایت مردمی سازماندهی و برگزار شده بود. نشریه «شورش»، ارگان «سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان، کومهله» در دومین شماره خود که بهمن ماه 57 منتشر شده، در این رابطه گزارش میکند که «جوانان مبارز سنندج و مریوان به عنوان پشتیبانی از خواست برحق زندانیان سیاسی در دادگستری بست نشسته و دست به تظاهرات زدند. تظاهرکنندگان مورد حمله وحشیانه پلس ضد خلقی شاه قرار گرفتند و 35 نفرشان بازداشت شدند.»(شورش، 1358) اقدام تیرماه 1357، یک نمونه از این دست سازماندهیهاست. جمعآوری، تهیه مواد و نیروی پزشکی و اعزام آنها به مقاومت ترکمن صحرا(كاروان حامل این کمکها در راه دچار سانحه شد و 9 تن از نیروهای اعزامی از جمله چند پرستار جان باختند. مراسم تشییع جنازه این افراد به تظاهرات تبدیل شد و حدود 100 هزار نفر در آن مشارکت کردند.(نشریه شورش، 1358) جمعآوری کمک از سوی اتحادیه دهقانان مریوان و اعزام نیرو به «دهقانان راندهشده منطقه سوما و برادوست»، تحصن و اعتصاب گسترده مردم سنندج برای خروج پاسداران از شهر در بهمن 1358، حمایت 700 کارگر سد قشلاق سنندج و حمایت کارمندان، نهادهای دمکراتیک و همچنین کسبه و بازاریان و اعلام اعتصاب عمومی و اشاعه آن به دیگر شهرهای کردستان نمونه دیگری از سازماندهیهای دمکراتیک مردمی و شورایی با اتکا به دموکراسی مستقیم بعد از انقلاب است که کومهله و بهطور کلی گرایش چپ جامعه کردستان در سازماندهی و برگزاری آنها نقش تعیینکنندهای داشتند.
كومهله در عین حال تا قبل از جنگ مرداد ماه 1358، بههمراه حزب دمکرات، شیخ عزالدین حسینی و دیگر نیروها در همه مذاکرات جمعی شرکت میکرد. از اولین دور مذاکرات که داریوش فروهر در آن حضور داشت و منجر به صدور قطعنامه هشت مادهای مهاباد شد تا مذاکرات نوروز خونین که قطعنامه 8 مادهای سنندج را بهدنبال داشت و مذاکرات مریوان با چمران و دیگران. در بهمنماه 1358 در مقابل تلاشهایی برای از سرگیری مذاکرات با انتشار سندی بهنام «ما و مذاکرات» اعلام کرد که هر شکلی از مذاکره احتمالی در آینده بدون حضور کومهله به لحاظ عملی بیاعتبار خواهد بود. در این سند سازمان زحمتکشان کردستان - کومهله، از مقابله با «اتهام دروغین جنگطلبی» که از سوی دولت مطرح شده، ایجاد «جنب و جوش سیاسی»، «کشاندن جریان مذاکرات به میان مردم و توده» و بدینترتیب «مشارکت عملی آنها» بهعنوان اهداف مذاکرات در همه دورهها یاد میکند. «کشاندن جریان مذاکرات به میان مردم» باعث میشود که تودههای مردم به نمایندگان و مذاکرهکنندگان خود اعتماد کنند. ما با کشاندن جریان مذاکرات به میان مردم، مذاکرات را از صورت «اسرارآمیز» و «سیاست پنهان» که تودهها خود را «شایسته» شرکت در آن نمیدانند و از یک «امر مخصوص رهبران» بیرون میآوریم. انتظارات فوقالعادهای را که از مذاکرات در میان مردم وجود دارد کاهش میدهیم و واقع بینی را ترویج میدهیم. ما هم خود را در معرض قضاوت و انتقاد و اصلاح از طرف تودههای مردم قرار میدهیم و هم سطح توقع آنها را بالا برده و با شیوه اصولی مذاکره آشنا میسازیم.»(نشریه شورش، 1358، ص 15) این سند، در ادامه جهت مقابله با سیاست «تفرقهاندازی» حکومت، خواهان مشارکت حزب دمکرات در مذاکرات احتمالی شده و از این حزب نیز خواسته است صراحتا موضع مشابهی بگیرد. همچنین تاکید شده: «ما مسئله حقوق ملی تمام خلقهای ایران را با مسئله کردستان پیوند میدهیم. ما مسئله آزادیهای دمکراتیک در ایران را هم با مسئله کردستان پیوند میدهیم یعنی ما از حقوق خلقها در یک ایران دمکراتیک دفاع میکنیم.»(همان منبع، ص 16 و 17) در مورد مسئله سلاح و نیروی نظامی مینویسد: «بر زمین گذاشتن اسلحه یعنی تن در دادن به خلع سلاح. ما هرگز و تحت هیچ شرایطی تا تحقق کامل انقلاب دمکراتیک ایران به رهبری طبقه کارگر، تن به خلع سلاح نخواهیم داد. تجربیات مختلف خلقهای جهان، تجربهی خلق کرد و تجربهی خلع سلاح مردم پس از قیام اخیر ایران، بهروشنی نشان میدهد که خلق، بدون یک ارتش تودهای هیچ ندارد و تمام دستاوردهای سیاسی خود را از دست خواهد داد. سیاست همیشگی و تزلزلناپذیر ما ایجاد و تقویت چنین ارتشی است.»(شورش، 1358، ص1)
سیاستهای حزب دمکرت کردستان ایران، بسیار متفاوت از کومهله و در واقع در مقابل آن بود.
«ما مفهوم خودمختاری را فرموله کردەایم. ما میگوییم سیاست خارجی، ارتش امور دفاعی، سیاست پولی و ارزی و سیاستهای اقتصادی درازمدت منحصرا در صلاحیت دولت مرکزی است. امور مربوط به داخل کردستان و مخصوصا انتظامات باید در اختیار شوراهایی باشند که مردم منطقه انتخاب میکنند.»(مصاحبه قاسملو، تهران مصور، 1358) در حالیکه حزب دمکرات و رهبران آن درگیر مذاکره با حکومت مرکزی بر سر «خودمختاری» بودند، کومهله در حال تاسیس و سازماندهی نهادهای ابتکاری مردمی و غیردولتی و غیرمتمرکز بود. محصول شوراهای پیشنهادی کومهله کوچ تاریخی مریوان و مقاومت 24 روزه سنندج بود، در حالیکه شوراهای مدنظر حزب دمکرات، از آنجا که مشروط به توافق و موکول به آینده بود، هرگز به مرحله اجرایی درنیامدند.
زنده یاد کاک صدیق کمانگر، بعدها در توضیح مقاومت نوروز خونین سنندج، چنین گفته است: «پادگان در مقابل مردم تیراندازی کرده است و ما بهعنوان شورای موقت انقلاب از مردم حمایت کردیم و بس. گفتیم که قیام کردیم که آزادی و دموکراسی داشته باشیم، الان مورد یورش قرار گرفتهایم، ما داریم از قیام و آثار قیام دفاع میکنیم.»(کمانگر، 1362)
اکنون نیز حزب کمونیست ایران و کومهله و همه نیروهای کارگری سوسیالیستی که این سنتهای گرانبها و ارزشمند مبارزه سیاسی – طبقاتی کردستان را از آن خود میدانند در شرایط کنونی نه به پای میز مذاکره با حکومت اسلامی میروند و نه آمریکا و غیره، بلکه با صف مستقل مبارزه خود و با سازماندهی تودههای پیکارگر و رزمنده مردمی و با خلوص نیت با تقویت جنبشهای سیاسی - اجتماعی، با تمام قدرت در جهت سرنگونی کلیت حکومت اسلامی و برپایی یک جامعه نوین با اتکا به روابط و مناسبات شورایی و دموکراسی مستقیم میکوشند.
خاورمیانهای که در آن دین و دولت حضوری همهجانبه در عرصه عمومی دارد و نام کذایی «خدا» همه جا به گوش میخورد و با این نام هر جنایتی مجاز است و در این منطقه حکومت اسلامی ایران، یکی از جانیترین و هارترین این حکومتهاست پس چگونه میتوان با آن سر میز مذاکره نشست و مغرور و سرمست نیز بیرون آمد؟! حکومتی که چهار دهه است دست به هر اعمال وحشیانه و جنایات بر علیه بشریت و طبیعت زده است که کمتر میتوان نظیر آن را در دیگر نقاط جهان یافت. به روی پرچم حکومت اسلامی ایران، عراق؛ افغانستان، داعش، حزبالله لبنان، عربستان سعودی، حوثیهای یمن، طالبان، بوکوحرام، و بسیاری دیگر از گروهها و حکومتهای اسلامگرا نام «الله» نقش بسته است و یا حتی آنهایی که مانند ترکیه نام «الله» بر پرچمشان نیست اما حکومت و رییس جمهورشان، همواره بر طبل مذهب میکوبند وحشیترین و آدمکشترین و آزادیکشترین حکومتها و گروههای جهان هستند.
در خاورمیانه و ایران تنوع شهروندی و اشکال دینداری و یا ناباوری به دین، جرم است و یکی از اصلیترین ویژگیهای حاکمان امروزی این جوامع است.
در چنین فضایی، چگونه میتوان با این حکومتها سر یک میز نشست و مذاکره کرد؟ آن هم مذاکره مخفی و به درو از چشم مردم و از موضع درماندگی سیاسی!
امروز پس از چهار دهه، به روشنی میبینیم که کشتی حکومت اسلامی ایران، سوراخ شده و در حال غرق شدن است آیا کسی که سوار چنین کشتی میشود اینقدر نادان است که غرق شدن آن را نمیبیند و یا چشم خود را بسته است تا خودش هم غرق شود؟
حتی اگر به برخی از اسناد این احزاب و سازمانهایی که رهبران و نمایندگان آنها به بارگاه حکومت اسلامی وارد شدهاند مراجعه کنیم با انبوهی از جنایات این حکومت روبهرو میشویم. در چنین موقعیتی سئوال اساسی این است که آیا این اسناد شما بر علیه حکومت اسلامی ایران، جعلی و ساخته و پرداخته ذهنتان است که امروز به واقعیت دست یافتهاند تا این چنین شتابان به دیدار نمایندگان این حکومت بروند!
شاید پاسخ این سازمانهای ناسیونالیست کرد، به این سئوالات دشوار باشد اما جواب به آنها در نزد افکار عمومی مردم آزاده کردستان و سراسر ایران، منطفه و حتی جهان بسیار ساده است: حکومت اسلامی ایران ننگ بشریت است و محکوم به فناست و باید با قدرت مردمی از بین برود!
حکومت اسلامی ایران فاسدترین و تبهکارترین حکومت جهان است، حکومتی که حتی با شادی و سرور خشک و خالی مردم سر خصومت و دشمنی دارد؛ حکومت که تجاوز به کودکان را از نظر شرع و قوانیناش مجاز دانسته؛ حکومتی که بهطور سیستماتیک زنان، آزادیها فردی و جمعی، بیان و اندیشه و تشکل را شدیدا سرکوب میکند؛ حکومتی که دهها هزار تن از مخالفین خود را نهان و آشکار اعدام کرده و مخالفین خود را در داخل و خارج ترور کرده است؛ حکومتی که با سیاستهای ارتجاعی و سودجویانه خود و نهادهایش، نابودی فاجعهبار جنگلها، مراتع، تالابها، رودخانهها، سفرههای آب زیرزمینی، دریاچهها و... را به بار آورده است. دزدی و رانتخواری حکومتیان سبب شده است که اکثریت مردم ایران در معرض فقر و گرسنگی قرار گیرند و اکنون نیز این حکومت با ماجراجوییها خود به ویژه تلاشهایش برای دسترسی به سلاحهای کشتار جمعی و راهانداختن جنگهای موسوم به «حتگهای نیابتی» در کشورهای منطقه، جامعه ایران را در معرض محاصره اقتصادی و حتی جنگ احتمالی نیز قرار داده است. حکومتی که نهایتا با کارنامه سرتاپا سیاهش، هیچگونه حقانیتی ندارد. پس با چنین حکومتی و با این کارنامه سیاه چهل سالهاش، چگونه میتوان به مذاکره نشست و به صلح و رفاه و آزادی رسید؟!
اکنون پس از گذشته چهار دهه از انقلاب 1357، نه تنها دو جریان سیاسی که سالها پیش از کومهله جدا شدهاند و اکنون در کنار دو حزب دموکرات کردستان ایران با میاجیگری یک سازمان غیردولتی نروژی با نمایندگان حکومت اسلامی به مذاکره نشستهاند، بلکه در درون حزب کمونیست ایران و سازمان کردستان آن کومهله، اختلافاتی بروز کرده است. به رفیق ابراهیم علیزاده میتوان انتقاد کرد که از دو سال پیش از چنین مذاکرهای اطلاع داشتند چرا علنی کردند اما نمیتوان آن را بهعنوان یک «گناه کبیره» در نظر گرفت و هر آن چه خواست نثار وی کرد. و یا بهطور موزیانه تلاش کرد انشعاب در درون حزب کمونیست ایران و سازمان کردستان آن کومهله اتفاق بیافتد و یا شاید چند عضو از آن جدا شود و به سازمانهای بغل دستی بپیوندند. این نگاه، فرقهگرایانه و سخیف است و کمترین ربطی بهمنافع طبقه کارگر و یا جنبش کارگری کمونیستی ندارد. در عین حال رفقای سازمان حزب کمونیست ایران - کومهله، وظیفه آگاهانه و داوطلبانه سیاسی، اجتماعی و حتی اخلاقی دارند تا موضع صریح خود را در مقابل این مذاکره ویرانگر بیان کنند.
آنچه که بهعنوان تجربه تاریخی مذاکره - مبارزه در سالهای نخست انقلاب مطرح کردیم اولا شرایط آن دوره با این دوره بسیارمتفاوت است. دوما مذاکره در هر شرایطی پذیرفتنی نیست. مذاکره باید علنی و در شرایطی صورت گیرد که توازن قوا وجود داشته باشد. مذاکره در پشت درهای بسته و مخفی و بهدور از چشم مردم، چیزی نیست جز تسلیم سازمانها و احزاب مذاکرهکننده به حاکمیت قدارهبند!
زندهیاد عبدالرحمان قاسملو، از همان روزهای نخست انقلاب 57، پرچم سفید را در مقابل حکومت اسلامی بالا برده بود و سرانجام جان خود را نیز در مذاکره مخفی در هزاران کیلومتر دورتر از ایران و به دور از چشم مردم و حتی تشکیلات خود، از دست داد. حالا نمایندگان دو حزب دموکرات کردستان و حزب کومهله زحمتکشان و سازمان زحمتکشان کردستان، بهنوعی همان راه قاسملو را در پیش گرفتهاند. در این مذاکرات هیچ اتفاقی هم نیفتد رسوایی سیاسی بهنام این احزاب و رهبران آن از همین امروز ثبت شده است. رهبرانی که از یکسو در راهروهای دولت آمریکا، عربستان سعودی، اسرائیل، ترکیه و...، چشم بهدست نمایندگان دست چندم این دولت ها دوختهاند و از سوی دیگر، معلوم نیست با چه عناصری از سوی حکومت اسلامی نشست و برخاست میکنند.
اکنون بهنظر میرسد این احزاب گذشته تاریخی خود، قتل قاسملو و همراهانش بر سر میز مذاکره با نمایندگان حکومت اسلامی در اتریش و بهطور کلی اعمال جنایتکارانه حکومت اسلامی را فراموش کردهاند و با دست خالی و بدون پشتوانه مردمی، وارد بده و بستان با حکومتی شدهاند که تاکنون به هیچکس رحم نکرده و اگر فرصت مناسبی گیر بیاورد به اینها نیز رحم نخواهد کرد!
پس از این که مذاکرات چهار حزب کردستانی با نمایندگان حکومت اسلامی در نروژ علنی شد و به رسانهها کشید سرانجام عمر ایلخانیزاده، در گفتوگو با دویچهله به این مسئله اقرار کرد.
ایلخانیزاده، دبیرکل حزب کومهله زحمتکشان کردستان، در گفتوگویی اختصاصی با دویچهوله فارسی تایید کرد که نمایندگان چهار حزب عمده کرد ایرانی، حزب دمکرات کردستان، حزب دمکرات کردستان ایران، حزب کومهله کردستان ایران و حزب کومهله زحمتکشان کردستان، بهعنوان اعضای «مرکز همکاری احزاب کردستان ایران» در اروپا با نمایندگان جمهوری اسلامی دیدار کردهاند.
او که در حال حاضر مسئولیت رهبری دورهای مرکز همکاری احزاب کردستان ایران را بر عهده دارد، گزارشها در این باره را تکذیب نکرد که این دیدارها با میانجیگری یک سازمان غیردولتی نروژی، نزدیک به وزارت امور خارجه این کشور به نام «نورِف» (NOREF − Norwegian Centre for Conflict Resolution) انجام گرفته است.
برخی منابع نزدیک به احزاب کرد به دویچهوله فارسی گفتند که دستکم در یک دیدار با نمایندگانی عالیرتبه از وزارت امور خارجه و دفتر علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، دبیران کل این احزاب حضور داشتهاند.
با این حال، ایلخانیزداه در پاسخ به این پرسش که این ملاقاتها در چه سطحی صورت گرفته؟ تنها گفت: «از طرف جمهوری اسلامی نمایندگانی در سطح بالا و از طرف احزاب کرد هم نمایندگانی در سطح رهبری در این دیدارها شرکت کردهاند.»
مقامات جمهوری اسلامی، تا کنون در باره دیدار با رهبران چهار حزب عمده کردستان ایران هیچ اظهار نظری نکردهاند.
ایلخانیزاده افزود: «در طول یک سال و یک سال نیم گذشته از طرف شخصیتها و نهادهای بینالمللی تماسهایی با ما گرفته شد. آنها میخواهند که راهحل آشتی برای جنبش کردستان پیدا بشود. ما پاسخ مثبت دادیم و اعلام کردیم که حاضر به مذاکره هستیم و بالاخره این تماسها برقرار شد.»
هر چند جنبش انقلابی مردم کرد، نتوانسته در این چهل سال به مطالباتش در چهارچوب جامعه ایران دست بیابد اما تجارب ارزندهای که از جمله سازماندهی مردمی و شورایی و همچنین نحوه مذاکره و درگیری از خود برجای گذاشته امروز هم کاربرد اساسی دارند.
سنت مبارزه نهادهای دموکراتیک شورایی در کردستان، بهعنوان یک سنت مبارزاتی به نسلهای بعدی هم منتقل شده است. تشکیل شوراها برای برگزاری مراسمهای اول ماه مه، تشکلهای مستقل کارگری، اعتصاب و اعتراض علیه کشتار کولبران و بستهشدن مرزها، نمایش سفره خالی در خیابان، رهبری جنبش محیط زیست ایران توسط فعالین مریوانی، ابتکار در مبارزات برای جلوگیری از شکار حیونات، دوچرخهسواری زنان، کارزار مردمی حمایت از شنگال و کوبانی و اعتصابهای مدنی عمومی تنها بخشی از این سنتهای مبارزاتی هستند که در سالهای گذشته در عرصه سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کردستان به صحنه آمدهاند.
بنابراین، تنها راه خروج از این همه بحران و بنبست سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و دیپلماسی و جهل و جنایت و حشیگری، در گرو برچیدن بساط حکومت اسلامی ایران است.
به این ترتیب، احزاب و سازمانهای کردی که بر میز مذاکره مخفیانه و از موضع ضعف و پریشانی و سردرگمی سیاسی و نفعپرستانه و حقیرانه با این حکومت نشستهاند راهی را انتخاب کردهاند که کمترین ربطی به مبارزه خلق کرد نداشته و تنها در راستای منافع حقیر خود در حرکتند از اینرو، هر جریانی با آنها همراه شود طبیعی است که از سوی همه نیروهای آزادیخواه و برابریطلب و جنبشهای اجتماعی طرد شود حتی اگر در تاریخ گذشتهاش نیز سیاستهای مثبتی داشته باشد. اساسا مردم به هیچ حزب و سازمانی تا ابد چک سفید ندادهاند که هر کار غلط و نادرستی خواست بر علیه مصالح و منافع آنها انجام دهد و در عین حال به نام و تاریخ خوشنام گذشتهاش، آویزان گردد.
این نیروها، وظیفه داوطلبانه و آگاهانه سیاسی دارند که در جهت سرنگونی حکومت اسلامی، جامعهگرایی را در مقابل دولتگرایی قرار دهند تا بتوانند همانند سالهای نخست انقلاب 57، بیشترین نیروهای سیاسی و اجتماعی فعال در جامعه را در جهت انقلاب اجتماعی متشکل و متحد سازند.
بیتردید اکنون بیش از هر زمانی از تاریخ جامعه ما، خودمدیریتی شورایی و عبور از فلسفه «دولت - ملت» خودی، نه تنها در کردستان و سراسر ایران، بلکه در خاورمیانه یک ضرورت تاریخی و غیرقابل انکار است.
هجدهم تیر 1398 – 9 ژوئیه 2019