اپوزیسیون و فعالیتهای فرهنگی
فرهنگ رومی
June 08, 2019 اپوزیسیون و فعالیتهای فرهنگی
خیلی سریع و در مدت کوتاهی عده ای از هنرمندان پیشکسوت (تئاتر) شهرمان از میان ما رفتند و با مرگ خویش اندوهی بر دل خستۀ ما بر جای نهادند. مراسم بزرگداشتی نیز برای هر کدام بر پا گردید و بهمراه خانواده و بستگان، گروهی نیز از علاقمندان به مسایل فرهنگی هنری شرکت نمودند. در این میان اما، عدم حضور فعالین شناخته شده سیاسی-اجتماعی شهرمان در این گرد همایی ها بسیار توجه برانگیز بود. عملی که بصورت علامت سوال بزرگی در خاطر و ذهن بسیاری به جا مانده است. بی توجه بودن فعالین سیاسی و به ویژه چپ در ارتباط با درگذشت هنرمندان ما که به نوبه خود ضربه ای بر روند فعالیتهای فرهنگی-هنری ما ایرانیان می باشد، مسئله ای نیست که بشود به آسانی از آن گذشت. در حالیکه تعداد احزاب و سازمانهای سیاسی ما خارج از شمارش است اما به ندرت (با تاکید میگویم به ندرت) ما شاهد شرکت نمودن این عزیزان دراینگونه برنامه ها هستیم! این نوشته به این موضوع پرداخته و امید که بتواند انگیزه ای باشد برای پرداختن دیگر هم اندیشان به آن. سوال اساسی اینست که اپوزیسیون ما در این رابطه چگونه می اندیشد و اینکه چه توجیهی برای عدم حضورش در اینگونه یادمان ها دارد. نگارنده بر این باور است که اکثریت نزدیک به تمامی اپوزیسیون و بویژه بخش انقلابی آن همواره خود را با دور بودن و با فاصله حرکت کردن از مردم معرفی کرده، هنوز و همچنان به شیوه های سیاسی نادرست برای رسیدن به اهداف خود گام برمی دارد. آنان علاوه بر درست و یگانه دانستن تمامی تاکتیکها و اقدامات خود، با این باور دائمی زندگی میکنند که همراهی و همگامی با مردم عبارت از این است که مردم باید همواره پا به پای آنان حرکت نمایند. در عینحال باید گفته شود که، همین اپوزیسیون، شاعری را که اشعارش در تطابق با مواضع سیاسی شان باشد و یا بازیگری را که در صحنه و جلوی دوربین منعکس کننده گفته ها و اندیشه های مانیفست خودشان باشد، به شکل غلوآمیزی تحسین میکنند. گویا این دوستان نیز، راه و رسم خودی و ناخودی را پیشه خود کرده اند!
باید خداوند هر دو عالم بود تا بتوانی به چرایی این شیوه رفتار اپوزیسیون پی ببری!! شگفتا، نیرویی که هم خواهان همبستگی توده ها و هم اتحاد طبقه کارگر جهان است، خودش از زندگی کردن در میان مردمی که خود بدان تعلق دارد، گریزان است و یار ِغایب برنامه های فرهنگی و جشنهای ملی است. به نظر اینطور می رسد که این انسانهای نیک قلب، در عمل به اهمیت و نقش فعالیت فرهنگی- هنری و پیوند آن را در پیشبرد و تقویت سیاستهای سازمانی خویش هنوز پی نبرده اند. این دوستان، فعالیتهای سیاسی ِ محض خود را عین فعالیتهای فرهنگی-هنری دانسته و به تلاشهای ادبی-هنری-نمایشی دیگران بی توجه و یا خیلی کم توجه هستند.
بی توجهی سازمانها و احزاب اپوزیسیون انقلابی و بویژه چپ نسبت به فعالیتهای هنری-فرهنگی، از جمله ضعفهایی ست که باید از سوی این جریانات جدی گرفته شده و برای از میان برداشتنش راه حل مناسبی پیدا نمایند. در گفتگو با بسیاری از افراد رده های بالای این تشکیلات خیلی زود معلوم میشود که مشکل تنها اهمیت ندادن به اینگونه فعالیتها نیست بلکه مشکل بزرگتر از آن اینست که افراد اینگونه سازمانها و احزاب خود از دانش کافی برای درک نقش و جایگاه کار فرهنگی عاجز میباشند. با اطمینان کامل میگویم که هیچ یک از سازمانها و احزاب سیاسی اپوزیسیون، خود در تولید برنامه های فرهنگی- هنری نقشی ندارن. این البته قابل درک است اما توجه ننمودن و گذشتن از کنار اینگونه برنامه ها بنظر این قلم، کار قابل بخششی نیست. اکنون بیش از سه دهه از زمانی میگذرد که اپوزیسیون انقلابی عقب ماندگی فرهنگی توده ها (و طبقه کارگر) را یکی از دلایل شکست انقلاب دانسته و به ضعف خود در کم بها دادن به آن نیز اعتراف نموده است، اما ما شاهد تغییری در سیاست و روش آنها در این رابطه نبوده ایم.
در همین شهر خودمان، به ندرت دیده شده که افرادی از نیروهای اپوزیسیون برای تماشای یک نمایش و یا دیدن یک فیلم که بوسیله هنرمندان خودمان ساخته شده بیایند و خود را در جمع فعالان و علاقمندان به اینگونه برنامه ها نشان بدهند. تردیدی وجود ندارد که تمامی نیروها و ارگانهای سیاسی و بویژه اپوزیسیون چپ که مورد نظر این نوشته است، مایل هستند که بیشتر مورد توجه و گرایش مردم و طبقه کارگر قرار گرفته تا بتوانند با تکیه بر پایگاه مردمی و گستره اقبال عمومی، به پیشبرد برنامه ها و اهداف خود امیدوارتر بشوند. اما متاسفانه این نکته بسیار مهم از قلم این نیروها افتاده و همچنان که آمد، بدون توجه از آن میگذرند……………..(ادامه دارد)
فرهنگ رومی
faromik@yahoo.se