اپوزیسیون اپوزیسیون نشدن یک سیاست اصولی است
اقبال نظرگاهی
June 07, 2019اپوزیسیون اپوزیسیون نشدن یک سیاست اصولی است
جمهوری اسلامی باید هر چه زودتر به نیروی یک انقلاب اجتماعی به رهبری کمونیستها سرنگون شود. سرنگونی جمهوری اسلامی نه تنها اولین و مهمترین مانع برقراری یک جامعه آزاد و برابر و مرفه است بلکه بقای آن موجب فلاکت عمومی و خونریزی هر لحظه ای جامعه است. سرنگونی جمهوری اسلامی بنفع اکثریت مردم ایران و همچنین چندین کشور خاورمیانه است. اپوزیسیون جمهوری اسلامی یک دست نیست اما حداقل در سرنگونی جمهوری اسلامی هدف مشترکی دارند. پس یک اتحاد عمل نانوشته میان جریانات مختلف اپوزیسیون برای سرنگونی جمهوری اسلامی لازم است. لازم است چون ج.ا. یک حکومت نرمال سرمایه داری نیست بلکه یک حکومت فاشیستی است که به هیچ عنوان حاضر به کناره گیری نیست مگر ملیونها نفر و کل جامعه را به نابودی بکشد. کمونیستها مسئولیت دارند که از سناریوی سیاه فروپاشی جمهوری اسلامی جلوگیری کنند.
چرا اپوزیسیون ج.ا. باید ضمن نقد و انتقاد از همدیگر فوکوس مبارزه شان سرنگونی جمهوری اسلامی باشد؟ اول: چون ج.ا. حکومت دینی-ناسیونالیستی یک اقلیت فاشیست است که به سلاح خونین چند ملیون نیروی نظامی متکی است. سرنگونی چنین ماشین کشتار و سرکوبی کار فقط بخشی از جامعه نیست. دوم: کشمکش و جنگ میان اپوزیسیون باعث تفرقه مردم و دوری جنبش های اجتماعی از یکدیگر و یا تجزیه جنبش های اعتراضی شده و به تضعیف جبهه های نبرد علیه ج.ا. می انجامد. سوم: کمونیستها سوسیالیسم را بعنوان رهایی جامعه معرفی می کنند و خواهان فعالیت آزادانه همه احزاب سیاسی در شوراها هستند و همین را از امروز به رسمیت می شناسند. این آزادیخواهی اعتبار لطمه دیده حکومت کمونیستی که توسط حکومتهای استالینیستی و مائوئیستی و دیگر حکومتهای دیکتاتور منتسب به سوسیالیستی به اذهان جامعه تلقین شده را برطرف می کند. چهارم: خارج از اراده طبقه کارگر و جنبش کمونیستی جامعه دارای گرایشات و تمایلات سیاسی دیگری نیز هست که از زاویه منافع خود دارای نقد معین خود به موجودیت ج.ا. هستند. برسمیت شناسی پلورالیسم سیاسی بمعنای همسویی سیاسی و تقسیم قدرت سیاسی میان طبقات اجتماعی نیست. پنجم: هر گونه درگیری جدی میان اپوزیسیون ج.ا. باعث یاس و ناامیدی مردم و تضعیف مبارزاتشان شده و توجه ها را بیشتر به دخالت خارجی جلب می کند. ششم: جمهوری اسلامی می کوشد از اختلافات میان اپوزیسیون خود استفاده کند و دست به ترور بزند و آن را بگردن رقیب بگذارد. می تواند فعالین احزاب دشمن هم را ترغیب به خیانت به همدیگر بکند و لطمات جبران ناپذیری به مبارزین داخلی بزند. هواداران احزاب رقیب برای جبران شکستهایشان می توانند خطر امنیتی برای فعالین یکدیگر بوجود آورند. جمهوری اسلامی تله های امنیتی خود را آماده دارد. در این میان کمونیستها ضربه پذیرترین هستند چون خلاف جریانند و امکان استتار کمتری دارند. هفتم: باید از اکنون تمام سعی و تلاش کمونیستها این باشد که از وقوع جنگ داخلی میان سازمانها و احزاب جلوگیری شود. باید تضمین کنیم که رقابت سیاسی آزاد در شوراها صورت خواهد گرفت و حکومت سوسیالیستی قصد ممانعت و توقف فعالیت و ممنوعیت و نابودی هیچ گروه سیاسی را ندارد بلکه شرکت آنها را در مبارزات سیاسی برای کسب قدرت دولتی برسمیت می شناسد.
پس چگونه می شود جامعه را برای یک انتخاب آگاهانه برای فردای ج.ا. آماده کرد؟ جواب این است که با سرنگونی ج.ا. حاصل از یک حرکت عظیم اجتماعی از امروز و در جریان قیام و در اولین فرصت شوراها و کمون های شهری توسط مردم سازمان داده می شود. احزاب و سازمانهای سیاسی در یک رقابت آزاد در شوراها سعی می کنند مردم را پشت پلاتفرم سیاسی خود متحد سازند. دولت را پلاتفرم متحدترین بخش جامعه تشکیل می دهد. لذا اکثریت مردم متشکل شده در شوراها و کمون ها هستند که تصمیم به اجرا گذاشتن اراده خود در محل خود و برای خود می کنند. بقول حمید تقوایی "مردم آزاد در شوراها علیه خودشان رای نمی دهند". در نتیجه مردم و اپوزیسیون ج.ا. باید بدانند که قدرت گیری کمونیستها و اعلام جمهوری سوسیالیستی به معنای سرکوب و خفه کردن و بیرون راندن آنها نیست. که دیکتاتوری پرولتاریا برای سرکوب آنها نیست بلکه برای تضمین لغو کار مزدی و تضمین آزادی و برابری همگان است.
مخالفین این استراتژی به عمد یا به سهو وانمود می کنند که ممکن نیست بشود مبارزه سیاسی و رقابت متمدنانه ای را در شوراها سازمان داد. آنها تضاد طبقاتی را درست نفهمیده اند و آن را به تضاد افراد و سازمانهای سیاسی تقلیل داده اند و مهمتر اینکه آن را اذلی جلوه میدهند. در نگاه منجمد چپ سنتی گویا همه و برای همیشه عضو ارتش و سپاه و بسیج رژیم می مانند و فقط با زور و سرکوب می شود آنها را به تسلیم کشاند. گویا یک مجاهد و یا یک سلطنت طلب تا ابد مجاهد و سلطنت طلب است و آماده دشمنی. حال آنکه در دنیای واقعی با پیشروی جنبش سرنگونی بخش بزرگی از نیروهای نظامی رژیم به مردم می پیوندند چون خانواده دارند و در فعل و انفعالات جامعه سهیمند و می دانند بقای ج. ا. بنفعشان نیست. جنبش های اعتراضی به جنبش سرنگونی می پیوندند و جنبش سرنگونی رهبری جنبش آزادی و برابری را می پذیرد. جنبش های اقلیت های تحت ستم خود را تحت رهبری جنبش کارگری که خواهان زدن ریشه تمام اجحافات و تبعیض ها و ستم ها و نابرابری هاست قرار می دهند. مجاهد جمهوری خواه می شود و سلطنت طلب دموکرات. دموکراتها لیبرال می شوند و سوسیالیستها کمونیست. اما حتا منهای این نقل و انتقال سیاسی افراد -گروه ها و جنبش ها از آنجا که جنبش کارگری در رئس جنبش سرنگونی است و چون این سرنگونی به همه مربوط است پس آلترناتیو کارگری باید پلاتفرم رهایی کل جامعه را ارائه دهد و نه فقط با موضع گیری بلکه با حضور عملی رهبری کل جامعه را بدست بگیرد یعنی جنبش کارگری باید با اتخاذ سیاستهای صحیح هژمونی سیاسی – اجتماعی بر سایر جنبش های اعتراضی و سرنگونی طلب کسب کند این عین سوسیالیسم در حین مبارزه علیه سرمایه داری نیز هست. کمونیستها باید بدانند هژمونی سیاسی سوسیالیستی به زور و پلتیک و فرقه گرایی و سکتاریسم سیاسی و معیارهای جامعه بورژوازی و نگاه ایدئولوژیک (که همگی از نشانه های حقارت سیاسی و جونیوریسم است) کسب نمی شود بلکه با تضمین آزادیهای سیاسی و دادن تمام قدرت به شوراها و کمونها و با افق بنای جامعه انسانی ممکن است.
چپ سنتی یا سوسیالیستهای مکتبی و سندیکالیست و حقیر باور ندارند که با سرنگونی ج.ا. جامعه زنده می شود و مردم با تصمیمات و اراده مشترکشان پلاتفرمهای سیاسی ضد آزادی و ضد برابری را کنار می گذارند و به رفاه و خوشبختی اکثریت مطلق جامعه رای می دهند و آن را خود به اجرا می گذارند. جونیوریسم سیاسی این چپ که در گذشته بسر می برد و ناتوان از درک حرکت و دینامیسم زنده جامعه است به انتخاب اجتماعی سوسیالیسم باور ندارد چون به خودش و نوع سوسیالیسمش باور ندارد. سوسیالیستی که فکر می کند اگر امروز طرفداران سرمایه داری را نزند فردا نخواهد توانست بزند نه مبارزه سیاسی را فهمیده است و نه به مقبولیت و ضرورت اجتماعی سوسیالیسم پی برده است و نه درک درستی از حکومت شورایی دارد. این چپ امتحان پس داده خیال می کند با حمله به ناسیونالیستها و سلطنت طلبها مردم را از روی آوری به آنها دور می کند و نمی فهمد که بلعکس تصویر استالین را به مردم یادآور می شود و باعث روی آوری مردم به فریب دموکراسی می شود. این چپ ایئولوژیک بجای اقدام به لغو کار مزدی و اعلام برابری همه آحاد جامعه به مبارزه و سرکوب طرفداران نظام سرمایه داری مشغول می شود و جز رسوایی و شکست نصیبی نخواهد برد هیچ که جامعه را هم به جنگ داخلی خواهد کشاند. چپ ایئولوژیک جامعه طبقاتی را از بورژوازی تحویل می گیرد و ناخواسته به حفظ طبقات می کوشد چون خیال می کند سوسیالیسم یعنی حکومت کارگران بر سایر طبقات اجتماعی و اینکه براندازی سرمایه داری فقط بنفع یک بخش از جامعه است و ...
با این مقدمه اکنون در باره شعار دانشجویان تهران "علی نژاد و ارشاد – ارتجاع و انقیاد". در میان این دانشجویان که به حجاب اجباری اعتراض داشتند گروهی هم علی نژاد را همسان و همتای ارشاد قرار دادند. این گروه خط انجمنهای اسلامی و یا استحاله چی های توده ای - اکثریتی بودند. آنها از طریق علی نژاد سلطنت طلبها و دولت آمریکا را نشانه رفتند و آن را ارتجاع نامیدند. در واقع این شعار دوز ضد امپریالیستی انجمنهای اسلامی توده ای و اکثریتی را نشان می داد. در دنیای واقع علی نژاد دارد با حجاب اجباری ج.ا. مقابله می کند. اینکه نقدش عمیق نیست و از زاویه راست ها است بجای خود اما دارد رگه ای از جنبش زنان علیه حجاب را نمایندگی می کند (که در هفته فقط چهارشنبه ها و آن هم یواشکی انجام می شود) اما همین هم اعتراض کوبنده ای است هم بعلت پوشش وسیع خبری آن هم بدلیل اینکه حجاب سمبل آپارتاید جنسی و از ارکان نظام ج.ا. است. رژیم بدون حجاب سر پا نمی ماند می افتد. بقول حمید تقوایی "اعتراضات به حجاب سرنگونی طلبانه است چون با حضور ج.ا. لغو حجاب و لغو آپارتاید جنسی ممکن نیست. چون حجاب بخشی از هویت وجودی ج.ا. است". اگر دانشجویان بخواهند خود را از زیر خط توده و اکثریت بیرون بکشند و به خط سیاسی علی نژاد اعتراض بکنند آنگاه باید نقد عمیقتری به حجاب و آزادی زن و آپارتاید جنسی بکنند که در عمل ناکافی بودن و محدود بودن خط اعتراضی علی نژاد را نشان دهد. باید مردم ببینند که شعار دانشجویان معترض به حجاب از شعار علی نژاد رادیکالتر و بهتر و عمومی تر و انسانی تر است. این است شیوه صحیح نقد علی نژاد و نه جدا کردن صف طرفداران خطوط سیاسی مختلف در اعتراضات اجتماعی. بقول حمید تقوایی "مرزبندی جایش در خیابان نیست. بلکه در خیابان باید طوری به ج.ا. نه بگویی که با نه مجاهد و نه سلطنت طلب و نه توده ایستی و نه دموکراتها متفاوت باشد. طوری با حجاب مخالف باشی که با مخالفت دموکراتها و راستها متفاوت باشد. طوری علیه دولت اسراییل حرف بزنی که با مخالفت اسلام سیاسی متفاوت باشد."
نتیجه اینکه در اعتراضات و تجمعات و راهپیمایی ها و متینگهای اعتراضی شعار علیه اپوزیسیون ج.ا. غلط است چون باعث تفرقه معترضین شده و بنفع ج.ا. تمام می شود اما نقدشان لازم است و این نقد از طریق ارائه خواستهای رادیکال و انسانی و عمومی و آزادی خواهانه و برابری طلبانه صورت می گیرد. این یک جهت گیری رادیکال و سوسیالیستی و مسئولانه است که اجازه ندهی تجمعات اعتراضی با شعارهای انحرافی به تفرقه میان مردم و به سود رژیم تمام شود. بعنوان مثال کارگران اهواز با شعار "دشمن ما همین جاست دروغ میگن آمریکاست" بخوبی انگشت روی هدف قرار دادند و راه به تمام جنبش های اعتراضی نشان دادند. این راه می گوید که اگر کارگران به فقر و فلاکت اعتراض دارند عاملین و مسببین آن ج.ا. است و نه تحریمهای آمریکا چون وضعیت فلاکت بار آنها قبل از تحریمهای آمریکا شروع شد. پدیده آیت الله های میلیادر و دزدیها و اختلاس ها و ریخت و پاشهای میلیاردی در عراق و سوریه و لبنان و غزه مربوط به قبل از تحریمهای آمریکاست. لذا اگر طبقه کارگر بخواهد توی دهن دولت آمریکا بکوبد (که باید بکوبد چون یک عامل دوام و بقای ج.ا. است) راهش کوبیدن توی دهن دولت "خودی" است. راه صحیح مبارزه با امپریالیسم جهانی سرنگونی سرمایه داری داخلی است. بقول حمید تقوایی "نقد رادیکال به امپریالیسم نقد سرمایه داریست. نقد ضد امپریالیستی آمریکا ناسیونالیستی است. مرگ بر آمریکا را اسلام سیاسی انجام می دهد کمونیستها لازم نیست بگویند. مردم چنین حزبی را انتخاب نمی کنند. مردم حزبی را انتخاب می کنند که بتواند قدرت را بگیرد و نگاه دارد". این جهت گیری رادیکال و کمونیستی و انسانی است و نه خط اعتراضی توده ایسم و حزب چپ ایران به ج.ا. و آمریکا.
چپ سنتی خیال می کند کار و وظیفه و خصلت مبارزه کمونیستی ضدیت با سرمایه داریست و نه ضدیت با جمهوری اسلامی چون ضد رژیمی گری کار همه است. این یک درک سطحی و مکانیکی بیش نیست. در ظاهر درست است اما در واقع غلط است زیرا کمونیستها برای لغو کار مزدی و لغو مالکیت خصوصی بر ابزار تولید و برای اعلام برابری همه انسانها باید ابتدا قدرت دولتی را بدست آورده باشند لذا سرنگونی ج.ا. بر سرنگونی سرمایه داری تقدم دارد. بقول حمید تقوایی "وظیفه اول هر انقلابی سیاسی است نه اقتصادی" و اگر همه علیه ج.ا. هستند آنگاه کمونیستها بجای مرزبندی مکانیکی و شعاری و استالینیستی با احزاب و سازمانهای سیاسی ریز و درشت – چپ و راست باید از توان و نیروی تمام نیروهای سیاسی در جهت سرنگونی ج.ا. استفاده کنند نه برای پلتیک زدن به نیروهای راست بلکه چون با استقرار سوسیالیسم همه قرار است آزاد شوند همه احزاب قرار است در شوراها به رقابت آزاد بپردازند. اتهام می زنند که ضد رژیمی بودن بمعنی فقط خواستار سرنگونی سیاسی بودن است و کاری به نظام اقتصادی و اجتماعی نداشتن است. این معنی راستها از سرنگونی دولت اسلامی و حفظ نظام اجتماعی – اقتصادی است و نه تعریف کمونیستها. بلعکس کمونیستها می دانند که برای استقرار سوسیالیسم ابتدا لازم دارند حاکمیت سیاسی سرمایه داری یعنی ج.ا. را از قدرت ساقط کنند و فقط آنگاه فرصت دست بردن به ریشه را پیدا می کنند. ما کمونیستها با بالا بردن توقعات و خواستها و با "زنده نگاه داشتن خیابان" بقول حمید تقوایی می توانیم رادیکالیسم و دست بردن به ریشه را از امروز در اعتراضات نمایندگی کنیم و رهبری سایر جنبش ها را بدست بگیریم.
هژمونی سوسیالیستی در جامعه ایران وقتی بوجود خواهد آمد که مردم راه حل معضلات عدیده ی اجتماعی و اقتصادی و سیاسی را در یک آلترناتیو ببیند که دارد سفت و سخت علیه ج.ا. خودش را معرفی و تثبیت می کند و نه آلترناتیویی که از سویی علیه ج.ا. اسلامی و از سوی دیگر علیه مجاهد و سلطنت طلب و جمهوریخواه و دموکرات و لیبرال و مشروطه چی و فدرالیست و امپریالیست است. مردم می تونند بسرعت آلترناتیو ضد ج.ا. را قبول کنند اما ضد بقیه بودن را نمی توانند بلکه آن را با دیکتاتوری و حکومت استالینی یکی می پندارند و قبول نمی کنند. مردم ایران بعد از چهل سال حکومت ضد امپریالیست ج.ا. دیگر نمی خواهند ضد امپریالیست باشند. نمی خواهند با دنیا در جنگ و جدال باشند پس حزبی را انتخاب می کنند که برای آزادی و برابری و رفاه و صلح و خوشبختی همگانی می رزمد.
کسانی مدعی شده اند که "نقد و افشای راست لازمه" که گویا آلترناتیو راست نشدن یعنی نقد نکردن راست. خیر چنین نیست. نقد و افشا و روشنگری تمامی احزاب سیاسی لازم و ضروری و تعطیل ناپذیر است. اما جنگ و دشمنی و مبارزه همه جانبه با احزاب و جریانات راست امروز ضروری نیست چون این ج.ا. است که روزانه دارد جامعه و مردم را با خود غرق می کند پس باید همین دشمن مردم را دشمن دانست و به جنگش رفت. کسانی هم مدعیند که "اگر سال 57 چپ در برابر خمینی می ایستاد خمینی نمی آمد". این ادعا نه علمی است و نه منطقی. اگر چپ می خواست حکومت اسلامی نیاید باید از 15 خرداد 42 ببعد قرآن را حکومت محمد را حکومتهای اسلامی را تک تک نقد می کرد و نشان می داد به مردم که حکومت اسلامی یعنی فاجعه یعنی برده داری یعنی آپارتاید جنسی یعنی بی قانونی و بی حقوقی عمومی یعنی سرکوب زندگی و بزرگداشت مرگ و سیاهی. نه فقط چپ چنین کاری نکرده بود بلکه خودش به الهیات رهایی بخش معتقد بود. بلکه خودش متحد و جاده صاف کن حکومت اسلامی شد چون ضد امپریالیست بود. بعلاوه خمینی رهبر شد چون شبکه وسیعی از مساجد و حسینیه ها مدتها او را به مردم خورانده بودند. خمینی شد چون فرهنگ حاکم بر جامعه ایران فرهنگ اسلامی بود از تلویزیون و رادیو تا آموزش و پرورش و دادگستری بشدت اسلام زده بودند و ... کسی هم اگر سال 57 در برابرخمینی می ایستاد می شکست کما اینکه شاهپور بختیار شکست.
کسانی مدعی شده اند که "تمرکز مبارزه مردم و طبقه کارگر و چپ باید روی از بین بردن فقر فلاکت باشد که بورژوازی تحمیل کرده". منهای ظاهر رادیکال این متد در واقع این متد می خواهد بگوید تنها ج.ا. مقصر نیست بلکه سرمایه داری جهانی و آمریکا هم مقصرند و در واقع این باز متد توده و اکثریت پرو جمهوری اسلامی است. گویا ما باید در چندین جبهه بجنگیم هم آمریکا هم ج.ا. و هم با جریانات راست. این سیاست تفرقه افکنی و از زیر ضرب بیرون بردن حکومت اسلامی است. برای از بین بردن فقر و فلاکت باید ج.ا. را از بین برد بدون هیچ اما و اگر و قید و شرطی. چرا؟ چون این اقتصاد سیاسی ج.ا. است که باعث فلاکت عمومی و فقر وسیع و و عدم پرداخت دستمزدهای 5 بار زیر خط فقر است. اقتصاد ج.ا. که وقتی دستمزد کارگران را یک سال یکسال عقب می انداختند حسن نصرالله آمد گفت ج.ا. سالانه میلیاردها دلار کمک نقدی و غیر نقدی به حزب الله لبنان می کند. اسد و شیعه های عراق و غزه هم بماند. پس چپی که می خواهد علیه فقر و فلاکت باشد باید بداند که مسبب آن ج.ا. و آدرس غلط ندهد.
سیاست استراتژیک برای کمونیست های ایران عبارت از مبارزه همه جانبه برای سرنگونی ج.ا. در هر شرایطی چه جنگ چه صلح به نیروی اعتراضات و مبارزات طبقات مختلف و با رهبری طبقه کارگر و با پلاتفرم سوسیالیسم همین امروز و حکومت شورایی و آزادی تمام احزاب سیاسی.
اقبال نظرگاهی
7 جوئن 2010