نشست سران کشور های پیشرفته ی جهان یا قاتلان بین المللی و فاسدان وپفیوسان حاکم بر جهان خونین و در حال ناودی؟

حمید قربانی
June 29, 2019

نشست سران کشور های پیشرفته ی جهان یا قاتلان بین المللی و فاسدان وپفیوسان حاکم بر جهان خونین و در حال ناودی؟

http://www.bbc.com/persian/world-48802745#

اگر کمی با دقت به جهان بنگریم، جهانی که امروزه  این سران بر حاکم اند که جهانی در حال نابودی و زوال و با  سایه وحشتی بی پایان بر سر 8 میلیارد انسان را نشان می دهد که کودکانش از گرسنگی می میرند و در زیر بمب های 10 تنی مدفون می گردند، تا بهای مواد غذایی که به دریاها ریخته می شود، نزول نکند، بلکه صعود را نشانه گیری کند و سلاح، یعنی مرگبارترین کالای تولیدی کشور های معظم سرمایه داری - کشورهایی که همین سران بر آن حاکمند و یا بعنوان سر ژاندارم و سر پلیس آن از طرف طبقه ی سرمایه داری برگزیده اند  که امروز از نظر تعداد کمتر از 1% درصد و از نظر مادی و ثروت  بر تقریبا 90% در صد از ثروت آن حاکم هستند و در پروسه تولید نعم مادی دیگر هیچ دخالتی ندارند و در عوض 50 % یعنی در حدود 4 میلیارد جمهیت جهان هیچ ثروتی ندارند و فقط نیروی کار و جسم خود را دارند که باید در بازار به همین سرمایه داران و نوکران آنها یعنی همین سران و زیر دستانشان بفروشند تا زنده بمانند که 64 نفر از ثروتمندان بر 50% درصد و شاید بیش از درآمد جهان مالک هستند که دولت های تا بن دندان مسلح را در اختیار گرفته اند، آنگاه به باور من، شما هم با من هم عقیده شده و دیگر از سران جهان حرف نزده، بلکه از رهبران قاتلان جهان که جهان را به قصابخانه ای برای 99% از جمعیت آن یعنی کارگران و زحمتکشان تبدیل نموده اند، صحبت می کردید.

ولی آیا این سرنوشت محتوم 99%  است؟ که باید به قول بابا طاهر عریان برخی لقمه ای نان جوین آلوده در خون داشته باشند؟ آیا نمی شود و نمی توان ، دنیائیرا ساخت که در آن انسان از جامعه ی طبقاتی یعنی سرمایه داری امپریالیستی ، یعنی همین قصابخانه امروزه که سرمایه داران و همین نوکران بر آن حکم می رانند، رها از ترس و وحشت مرگ از گرسنگی، مرگ بر اثر طوفان، زلزله، مرگ در زیر آوار معادن و کارخانه ها، مرگ  بر اثر انداختن و باریدن بمب های فسفری ، اورانیوم ناقص، بمب های 10 تنی و بمب های روئیده از زمین ، مرگ در زندان و بر اثر شکنجه های وحشیانه و... نجات یافته باشد؟ تولیدات مادی - کالاهای به وفور تولیده شده، به جای مصرف برای نابودی انسان و طبیعت، برای خوشبختی و رفاه انسان ها به مصرف رسند؟ چرا؟ به نظر من، تمامی واقعیات عینی جهان به ما می گویند که می شود، چنین دنیایی را ساخت، زیرا که تمامی زیر بناهای چنین دنیایی همین الآن آماده اند، فقط باید این پوسته، این بختک خونآشام یعنی سرمایه داری امپریالیستی و به عقب برگشته و ارتجاعی شده را ترکاند و نابودش کرد، اما، باید دانست که ترکاندن این پوسته کار آسانی نیست، زیرا که این 1% تمامی امکانات مادی و معنوی را در اخیتاز گرفته اند و  دستگاهی به نام دولت که همواره در تاریخ جوامع طبقاتی تا کنون یعنی برده داری و فئودالی و آسیایی و همین سرمایه داری دیکتاتوری طبقه ی حاکمه بوده است  که در آن انسان تولید کننده، یعنی، کارگر، یعنی اکثریت بالاتفاق جمعیت جهان فقط به ابزار تولید تبدیل شده وبر تولیدات خود هیچ حاکمیتی ندارد، حاکم کرده اند که دارای چنان نیروی سرکوب جسمی است که هر روزه در خیابانها و بر آسمان شهر ها و قصبات و ... می بینیم که چون سگان هار شده کف بر دهان آورده اند و بر هر جنبنده مخالف نظم بی نظم کنونی که بانی و مسبب تمامی بلیات نازل شده از سوی سرمایه داران هستند،  یورش می برند  و نیروهای سرکوب کننده مغزی انسان یعنی پفیوسانی به نام خاخام، کشیش، آخوند - پاپ و امام  و تمپل دار و مفسران با ذوق!!! رادیوها و تلویزیونها( مثل همین بی بی سی، یعنی زبان گویا امپریالیسم انگلیس) ، روزنامه نگاران نان به نرخ روز خور واساتید دانشگاه های  خودکرخت شده و انسانیت از دست داده ، شبانه روز مشغول باریدن خرافات و خزعبلات برسر انسان کارگر و زحمتکش هستند تا اینکه کارگر را از خود بیگانه شده و پراکنده شده، بی باور گشته به نیروی خویش و باور مند به خرافاتی همچون مذاهب، وطن و میهن، پارلمان و انتخاباتی که همین سران در آنها، جابجا شده و یا ابقاء می شوند، باقی بمانند.

اما با این وجود می شود و می توان این وضعیت را از بیخ و بُن تغییر داد، آری می توان این کار را کرد. برای این کار قبل از همه چیز باید که طبقه ی کارگر به نیروی طبقاتی خویش و فقط به نیروی طبقاتی خویش باور آورد. برای این کار در دنیای طبقاتی که فرهنگ مسلط بر آن  آن فرهنگ طبقه ی حاکمه و در عصر ما، همین گند سرمایه داری است، کارگران باید حزبی سیاسی یک ارگان از آن خود داشته باشند که بدان حزب مخفی - غیر علنی کارگران آگاه، انقلابی و کمونیست  گفته می شود، داشته باشند تا با مبارزه و نبردی سخت و خونین موفق گردد که طبقه ی کارگررا  از زیر این فرهنگ مسلط که روح انفراد گرائی، بی باوری به خود و به جای آن، باور به نیروی نیست در جهان مذهب یعنی خدا و قهرمانان نا قهرمان طبقه ی حاکمه یعنی همین جنایت کارانی که در چنین نشست هایی می نشینند، به اراده و نیروی طبقاتی خود باور آورد  آنرا سازمان داده و متمرکز نموده و مسلح کرده و بر این دولت ها یورش برد!  این را به پیروزی رساندن انقلاب قهری کمونیستی کارگران مسلح می گویند که دستگاه دولت کنونی را درهم می شکند و خُرد می کند که باید بکند، برجای آن سلطه ی سیاسی طبقه ی کارگر یعنی دولت کارگران و زحمتکشان مسلح – دیکتاتوری پرولتاریا را می نشاند که قادر است، جامعه را از سرمایه داری به کمونیسم یعنی جامعۀ بی طبقه رهنمون شده و انسان را نجات دهد. 

این پروسه ای سخت است و خونین و اما، تنها راه ممکن برای رهایی انسان و گرنه، باید انتظار مرگ ناگزیر نسل انسان را انتظار کشید. این سیستم  با تضادهای ذاتی رشد یابنده که در درون آن و با آن تنیده شده اند، هم همچون سیستم  های اجتماعی – طبقاتی  قبل از خود و اصولا و اساسی هر چیز موجودیت یافته و هر موجود روزی تولد یافته، خواهد مُرد و این قانون دیالکتیک ماتریالیستی است که کاشف آن  کارل مارکس آنرا  در یکی از آخرین نوشته هایش ، یعنی پیشگفتار بر جلد اول ارزشمند ترین اثر برای انسان کارگر به باور من،  کاپیتال در سال 1875 چنین بیان داشته است :   « به نظر بورژوازی و بلند گویان عقیده ای آن طبقه، دیالکتیک در صورت عقلایی خود چیز رسوا و نفرت انگیزی است زیرا بنا بر دیالکتیک درک مثبت آن چه وجود دارد در عین حال متضمن درک نفی و انهدام ضروری آن نیز هست، زیرا دیالکتیک، هر شکل( هر چیز- من حمید) به وجود آمده ای را در حال حرکت و بنا بر این از جنبه ی قابلیت در گذشت آن نیز مورد توجه قرار می دهد، زیرا دیالکتیک حکومت هیچ چیزی را بر خود نمی پذیرد و ذاتا انتقاد کُن و انقلابی است. ».

این نوشته را در لینک زیر مطالعه کنید، مطالعه چنین آثاری در این زمان خیلی مهم است، زیرا که از یک طرف خود واقعیت موجود  امکان نابودی خو را فریاد می زند و از طرف حتی پیروان سر سخت کارل مارکس! متأسفانه،  این لالایی را زمزمه می کنند که نه خیر سیستم موجود میوه ای نیست که خود بخود فرو افتد! آنها به باور من، با این گفته می خواهند، به کارگران بقبولانند، در هر صورت این سیستم نابود شدنی نیست، مگر اینکه شما آنرا بر اندازید! این گفته که  ظاهری خیلی انقلابی دارد،  در خود، بهشت روی زمین را ناگزیر می داند، در صورتی  که بر طبق حرکت مادی و درک ماتریالیستی - دیالکتیکی  از آن، امکان پوسیدن و از بین رفتن هر پدیده- چیز- شکل موجودیت یافته، زاده شده  هم موجود است!

نشر سوسیالیستی

http://www.nashr.de/1/marx/kapitalBakhsh1.pdf

حمید قربانی 29 جون 2092 سال اسپارتاکوسی



 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com