کمونیست ها کی ها می توانند باشند؟
حمید قربانی
June 26, 2019کمونیست ها کی ها می توانند باشند؟
به باور من کسانی امروز می توانند کمونیست مارکسیست باشند که 1- دشمن را جامعه سرمایه داری جهانی و طبقه ی سرمایه دار امپریالیست ارتجاعی را در کلیت خود دیده پرولتاریا را در هر نقطه ای از جهان فرا خوان به انقلاب قهری کمونیستی برای ریشه کنی چنین سیستمی دهند. 2- بنابراین، اولین وظیفه را در این ببینند که پرولتاریا بسیج شده، آگاهی یابد و متحزب درحزب کارگران آگاه، انقلابی و کمونیست مسلح گردد، زیرا که فقط چنین حزبی قادر است که پرولتاریا - طبقه ی کارگر- را بعنوان یک طبقه که تنها طبقه ی تا به آخر انقلابی است، برای به پیروزی رساندن انقلاب قهری کمونیستی اش آماده نماید. بدون چنین حزبی از پیروزی انقلاب، یعنی در هم شکستن دولت یا دولت های کنونی حرفی در میان نمی تواند، باشد و بنابراین از ایجاد تنها دولت دوران گذار جامعه ی از سرمایه داری به کمونیسم یعنی دیکتاتوری انقلابی - طبقاتی پرولتاریای مسلح نمی توان صحبتی کرد و سیستم اجتماعی همان خواهد بود که هست. 3- باور داشته باشند که تنها از این مسیر است که جامعه بشری می تواند مالکیت خصوصی ویا دولتی سرمایه دارانه متکی بر کار مزدوری را نابود نموده، خانواده را از حالت انفرادی و دو نفره شده و روابطه کالا شده ی ازدواج خارج کند و به یک رابطه آزادانه تبدیل کرده، مذهب را به همراه ایدئولوژی هایی همچون ناسیونالیسم، سکسیسم، فاشیسم، دموکراسی گرائی- پارلمانتاریسم و هر گونه ایدئولوژی از چهره جامعه بزداید و نظم گورستانی کنونی که بوسیله دولت سرکوبگر اعمال می شود به بی نظمی نظم دار - هارمونیک با طبیعت تبدیل نماید و طبقه ی کارگر به عنوان طبقه ی استثمار شونده بمیرد و جای آن انسان آزاد و رها نشیند.
این عکس ها را آویزان کردن، خوب است، اما عمل نمودن به گفته های اساسی آنها سخت است.
کارل مارکس در باره خود در سال 1852 چنین نوشت: «مرينگ در سال ١٩٠٧ قسمتى از نامه مورخه ٥ مارس ١٨٥٢ مارکس به ويدمير را در مجله "زمان نو" (Neue Zeit، صفحه ١٦٤، شماره ٢-٢٥) منشر ساخت. از جمله محتويات اين نامه، مبحث عالى زيرين است:
«و اما درباره خود بايد بگويم، نه کشف وجود طبقات در جامعه کنونى و نه کشف مبارزه ميان آنها، هيچکدام از خدمات من نيست. مدتها قبل از من مورخين بورژوا زى تکامل تاريخى اين مبارزه طبقات و اقتصاددانان بورژوازى تشريح اقتصادى طبقات را بيان کردهاند. کار تازهاى که من کردهام اثبات نکات زيرين است: ١) اين که وجود طبقات فقط مربوط به مراحل تاريخى معين تکامل توليد است (historische Entwicklungsphasen der Produktion)، ٢) اين که مبارزه طبقاتى الزاما به ديکتاتورى پرولتاريا منجر ميشود، ٣) اين که خود اين ديکتاتورى فقط گذارى است بسوى امحاء همه طبقات و جامعهاى بدون طبقه.. ».
انگلس چنین می نویسد : «... درباره اين که قوه قهريه در تاريخ نقش ديگرى نيز ايفا ميکند» (علاوه بر عامل شر بودن) «که همانا نقش انقلابى است، درباره اين که قوه قهريه، بنا به گفته مارکس، براى هر جامعه کهنهاى که آبستن جامعه نوين است، بمنزله ماماست، درباره اين که قوه قهريه آنچنان سلاحيست که جنبش اجتماعى بوسيله آن راه خود را هموار ميسازد و شکلهاى سياسى متحجر و مرده را در هم ميشکند - درباره هيچيک از اينها آقاى دورينگ سخنى نميگويد. فقط با آه و ناله اين احتمال را ميدهد که براى برانداختن سيادت استثمارگران، شايد قوه قهريه لازم آيد - واقعا که جاى تأسف است! زيرا هرگونه بکار بردن قوه قهريه بنا به گفته ايشان، موجب فساد اخلاقى کسانى است که آن را بکار ميبرند و اين مطالب عليرغم آن اعتلاى اخلاقى و مسلکى شگرفى گفته ميشود که هر انقلاب پيروزمندانهاى با خود به همراه ميآورد! اين مطالب در آلمانى گفته ميشود که در آن تصادم قهرى، تصادمى که به هر حال ممکن است به مردم تحميل گردد، حداقل اين مزيت را دارد که روح آستانبوسى، روحى را که در نتيجه خوارى و ذلت جنگ سى ساله در اذهان مردم رسوخ کرده است، از بين ببرد. و آنوقت اين شيوه تفکر تيره و پژمرده و زبون کشيشانه جسارت دارد خود را در برابر انقلابىترين حزبى که تاريخ نظير آن را نديده است عرضه دارد؟» (ص ١٩٣ چاپ سوم آلمانى، پايان فصل چهارم بخش دو- آنتی دورینگ
لنین که اینها را در کتاب دولت و انقلاب آورده است، خود چنین می نویسد: « بدون انقلاب قهرى، تعويض دولت بورژوايى با دولت پرولترى محال است. نابودى دولت پرولترى و بعبارت ديگر نابودى هر گونه دولتى جز از راه "زوال" از راه ديگرى امکان پذير نيست.» همان اثر.
https://www.facebook.com/photo.php?fbid=2744799315536459&set=a.1199658690050537&type=3&theater
حمید قربانی – 26 جون 2092 سال اسپارتاکوسی