بازخوانى تاريخ معاصر سازمان چريك‏ هاى فدايى خلق ایران(٤)

محمود طوقى
May 26, 2019

بازخوانى تاريخ معاصر

سازمان چريك‏ هاى فدايى خلق ایران

فصل اول:طلايه‏داران

قسمت چهارم

 

فراهانى كه بود؟

على ‏اكبر صفايى ‏فراهانى در سال ۱۳۲۰ در تهران به ‏دنيا آمد. و در۱۶ سالگى با كارگرى به ‏نام على در چاپخانه تابان آشنا شد. على او را با «وضعيت جامعه و نحوه تغيير آن و مساوات و برابرى» آشنا كرد همو بود كه كتاب «تاريخ مختصر حزب بلشويك» را به او داد و چون او را مستعد ديد با جعفر طاهرى او را آشنا كرد.

طاهرى از كارگران قديمى بود كه قبل از شهريور ۲۰، فعاليت كمونيستى داشت. بعد از تشكيل حزب توده به تشكيلات كارگرى حزب پيوست اما با رضا روستا دبير شوراى متحده مركزى اختلاف پيدا كرد و از حزب جدا شد. بعدها نشريه‏ اى به ‏نام «تضاد» را منتشر كرد و از حزب خالص كارگرى بدون حضور روشنفكران دفاع كرد. گروهى درست كرد كه از اصول عضويت آن، اشتغال به كار يدى و نداشتن مالكيت غيرمنقول و منقول كمتر از ۲۰۰۰ تومان بود.

خوداو دست‏فروش بود و لباس دست دوم مى ‏فروخت، در سال ۱۳۴۰ چند درجه ‏دار را به عضوى گروه خود درآورد. همين امر باعث حساسيت پليس شد. و همه آن‏ها دستگير شدند. اما در زمان بازداشت زبونى و درماندگى وحشتناكى از خود نشان دادند و بدون محاكمه آزاد شدند[1].

فراهانى در هنرستان صنعتى تهران با مشعوف كلانترى آشنا شد. كه از فعالين هنرستان بود. طاهرى كه مخالف هرگونه فعاليت علنى بود با فراهانى قطع رابطه كرد.

كلانترى به جرم توزيع اعلاميه مدتى بازداشت شد و بعد از آزادى با فراهانى «كميته دانش ‏آموزى» را درست كرد. كه به ‏وسيله مسعود حجازى با جبهه ملى مرتبط مى‏ شد. و در تعطيلى مدارس و شركت دانش‏ آموزان در ميتينگ ‏هاى جبهه ملى فعال بود.

فراهانى در سال۱۳۴۰در مراسم بزرگداشت شهداى سى تير در ابن‏ بابويه بازداشت شد و مدتى در زندان بود. بعد از آزادى ديپلم گرفت. و در آزمون معلمى قبول شد. و به هنرستان پسران سارى رفت. و تماسش با كلانترى قطع شد، در سال۱۳۴۲به‌هنرستان عالى نارمك آمد و بار ديگر با كلانترى ارتباط برقرار كرد. و از طريق او به منوچهر كلانترى وصل شد. كه از اعضاى گروه جزنى بود. منوچهر كلانترى او را به شهرزاد وصل كرد.

آشتيانى كه بود؟

محمدرضا صفارى آشتيانى در سال ۱۳۱۳ در اراك به ‏دنيا آمد در سال ۱۳۳۹ در حالى‏ كه درجه‏ دار نيروى هوايى بود به‏ خاطر تمايلات كمونيستى (احتمالاً هوادارى از حزب توده) از ارتش اخراج شد. در شهريور۴۴به اتهام پخش اعلاميه به نفع جبهه ملى دستگير شد و يك هفته بازداشت بود.

در سال ۴۲، در حالى‏ كه دانشجوى سال اول رشته حقوق بود. در انتخابات دانشجويان جبهه ملى، مسئول دانشجويان سال اول حقوق شد. آشتيانى در حالى‏ كه خود محفلى را اداره مى ‏كرد جذب گروه شد.

 

پى ‏نوشت‏هاى فصل اول

۱- اطلاعات زنده

اطلاعات زنده به افراد جدا شده از سازمان اطلاق مى ‏شد. گروه پيشتاز براى اين مشكل چند مسأله را در دستور كار خود داشت:

ـ پاك كردن اطلاعات و كانال ‏ها

ـ استفاده نكردن از امكانات سوخته شده

ـ مخفى كردن رفقايى كه سوژه را مى‏ شناسند

ـ خروج اجبارى فرد از كشور

اين جمع‏ بندى شامل حذف فيزيكى نبود ولى عكس آن هم نبود. يعنى بر اين موضوع هم تأكيد نمى‏ شد كه گروه حق حذف فيزيكى ندارد.

با دستگيرى جزنى و سوركى در سر قرار گرفتن سلاح از ناصر آقايان آن دو  زير شكنجه شديداً مقاومت كردند. اما با دستگيرى دكتر شهرزاد كه مدت‏ها قبل از گروه جدا شده بود در ۱۶ بهمن اطلاعات خود را داد و گروه لو رفت.

گروه فاقد تجربه لازم بود كه پيشاپيش دكتر شهرزاد را از تيررس ساواك دور كند.

حذف فيزيكى مورد قبول بيژن نبود. حميد ملكى در سال ۵۰از طريق مهدى فصيلت‏ كلام به سازمان وصل شد. پرويز نويدى از طريق او عضوگيرى شد. در سال ۱۳۵۱ دچار ترديد شد و كنار كشيد. و خود را به ساواك معرفى كرد و اطلاعاتش را داد و پرويز نويدى دستگير شد بيژن در زندان از پاك نكردن ردها توسط مهدى فضيلت‏ كلام انتقاد كرد. ولى از حذف فيزيكى چيزى نگفت.

۲- بعد از ضربه خوردن جزنى و سوركى، حسن ضياءظريفى به خانه دوست خود ايرج واحدى بود رفت واحدى از فعالين دانشگاهى و عضو تشكيلات تهران حزب توده بود. خواهر واحدى، پروين رابط ظريفى با شهريارى بود.

بعد از دستگيرى ظريفى، مشعوف كلانترى به سرقرار شهريارى رفت. تا به خروج آن‏ها از كشور كمك كند. كلانترى در سر قرار متوجه حضور يك فرد ديگر شد. كه به‌احتمال زياد از مسئولين ساواك بوده است.

دو نفر از تشكيلات تهران پى مى‏ برند كه شهريارى عامل ساواك است. جز اين هم جزنى و هم سوركى از درون زندان به بيرون اطلاع دادند كه شهريارى عامل پليس است. پس نامه ‏اى به رهبرى حزب فرستاده شد كه شهريارى مشكوك است. شهريارى از طريق پيك حزب كه ملايرى نامى بود مطلع شد. و نامه را عوض كرد. و بعد آن دو نفر را سربه نيست كرد.

بعد از بازداشت حكمت‏ جو و خاورى و سر به نيست شدن سرگرد رزمى و معصوم ‏زاده كه مهندس كشاورزى بود. و هر دو توسط شهريارى سربه نيست شدند.

بخشى از رهبرى حزب خواستار بركنارى شهريارى شد. اما رادمنش دبير كل حزب نپذيرفت پس پسر حكيمى از توده‏ اى ‏هاى قديمى را براى كنترل حزب به ايران فرستاد حكيمى از رادمنش هم بى‏ عرضه ‏تر بود. و آلت دست شهريارى شد.

در سال ۱۳۴۶ چاپخانه حزب لو رفت و آصف رزم‏ ديده و صابر محمدزاده دستگير شدند كمى بعد حكيمى و عده ‏اى ديگر دستگير شدند.

بار ديگر حزب بى‏ صاحب شد. و رادمنش شهريارى را دوباره به كار گرفت. اين‌بار شهريارى كاوس صاحب (با نام مستعار بهمن) را كه وكيل دادگسترى و عامل ساواك بود را وارد تشكيلات كرد. صاحب در دستگيرى كلانترى، كيان‏زاد و چوپان‏زاده دست داشت.

۳- منوچهر كلانترى؛ دايى بيژن جزنى كه قبل از دستگيرى جزنى به اروپا رفت تا بخش خارج از كشور گروه را فعال كند. در سال۱۳۵۷ به ايران بازگشت. گويا دررابطه با اقليت فعال بود. در سال۱۳۶۰ هنگام خروج از كشور در بلوچستان به شهادت رسيد.

دشمنان خلق

در كتاب «چپ در ايران به روايت اسناد ساواك» دو دسته در مقابل يكديگر صف كشيده ‏اند. دريك سو ستارگانى درخشان فراروى انسان قرار دارند كه مى ‏درخشند. راه را روشن مى‏ كنند و مى ‏ميرند. و در ديگر سوى ديوان، آدم‏خوارى است كه سد راه انسان دردمند هستند براى رسيدن به حقوق حقه انسانى ‏شان.

اين دو صف به اندازه خود تاريخ، تاريخ دارد. با نام‏ ها و نشان‏ هاى مشخص. در يك سو شجره طيبه و در سويى ديگر شجره خبيثه.

 

اين نام‏ها را به ‏خاطر بسپاريد

۱- سپهبد بختيار، فرماندار نظامى بعد از كودتا و پدرخوانده ساواك،

۲- سپهبد نصيرى، رئيس ساواك در دهه ۵۰

۳-سرلشكر مقدم، رئيس ساواك تا سال۵۷،

۴- پرويز ثابتى، مقام امنيتى معروف و مدير كل اداره سوم ساواك،

۵- سرتيپ سجده ‏اى، رئيس كميته مشترك ضدخرابكارى،

۶-سپهبد عميدى، رئيس اداره دادرسى نيروهاى مسلح،

۷-سرلشكر صلاحى ‏عرب، معاون اداره دادرسى نيروهاى مسلح،

۸- سرگرد محررى، رئيس دايره بازداشتگاه موقت،

۹- سرهنگ اسدى، رئيس اداره زندان‏ها،

۱۰-سرلشكر پاكروان، رئيس ساواك،

۱۱- سرهنگ جواهركلامى، بازپرس شعبه ۶دادستانى اوين،

۱۲- ‌شاهينى، رئيس اداره يكم عمليات،

۱۳- نوذرى، رهبر عمليات،

۱۴- جلالى، رئيس دايره عمليات،

۱۵- ناصرى، رئيس بخش۳۱۱،

۱۶- فريدى، رئيس بخش ۳۱۱،

۱۷- مدنى،

۱۸- بهرام ‏پور،

۱۹- گلستانى،

۲۰- تهرانيان،

۲۱- موحدى،

۲۲- كاظم ‏زاده،

۲۳- دانشيارى،

۲۴- ضيايى،

۲۵-بهنام،

۲۶-بزرگ زار، رئيس اداره مستقل هشتم

۲۷- فرنژاد، رئيس اداره يكم عمليات

۲۸- زمانى، رئيس بخش ۳۱۱،

۲۹- مولوى، رئيس ساواك استان مركز،

۳۰- نواب، رئيس ساواك استان تهران،

۳۱-آرشام، رئيس ساواك استان كرمان،

۳۲- داور، رئيس ساواك استان بنادر و خليج فارس،

۳۳- خدايارى، معاون استان بنادر و خليج فارس،

۳۴-خسروزاده، معاون استان بنادر و خليج فارس،

۳۵- ثقفى، رئيس ساواك اراك،

۳۶- پرنيان ‏فر، رئيس ساواك تهران،

۳۷- امين عشقى، معاون ساواك اهواز،

۳۸-سرتيپ‏ پور،

۳۹- كوچصفانى،

۴۰-سرهنگ منفرد يگانى، نماينده دادستانى ارتش،

۴۱-سرهنگ ايمانى، دادستانى ارتش،

۴۲- سرگرد حسن آتشى، نماينده دادستانى ارتش،

۴۳- سرهنگ بهزداى، رئيس شعبه ۷ دادستانى ارتش،

۴۴-سرتيپ مرادى، معاون دادستانى ارتش،

۴۵- سرتيپ آگهيان، رئيس دادگاه ارتش،

۴۶-سرلشكر نقدى، رئيس دادگاه تجديدنظر ارتش،

۴۸-سرلشكر طبرسى، جانشين رئيس اداره دادرسى نيروهاى مسلح،

۴۹- حقگو،

۵۰- نادرى‏ پور، رهبر عمليات (تهرانی معروف)،

۵۱- رضوان، رئيس دايره عمليات،

۵۲- اميرى، رئيس بخش ۳۱۱،

۵۳-شيخ ‏الاسلامى، معاون ساواك استان گيلان،

۵۴- شهبازى، رئيس بخش ۳۱۱،

۵۵-عطارپور، رئيس بخش ۳۱۱،

۵۷- جوان، رئيس اداره يكم عمليات (از شكنجه‏ گران معروف)،

۵۸- سرگرد اشرافى، رئيس دايره زندان،

۶۰-آقايى،

۶۱-سپهبد صدرى، رئيس كل شهربانى،

۶۲- ارديبهشتى،

۶۳-مشاهير،

۶۴- ليقوانى، نماينده ساواك،

۶۵- خاتم ‏زاده، مأمور ساواك،

۶۷-زمانى،

۶۸-نشاط، رئيس دفتر روابط عمومى ساواك،

۶۹-ساغرى، رهبر عمليات،

۷۰-اميدى، رئيس بخش ۳۱۱،

۷۱- بيطرفان،

۷۲-ناصرى، رئيس بخش ۳۱۱،

۷۳- مبينى، معاون اداره يكم عمليات و بررسى،

۷۴-شرف ‏الدين،

۷۵-بهرامى، رئيس دايره عمليات،

۷۷-وزيرى، معاون اداره چهارم،

۷۸-شفيعى، رئيس بخش ۳۰۴،

۷۹- سرهنگ سرورى، رئيس شهربانى اراك،

۸۰-پورنيك،

۸۱- ميرمصداق، رئيس بخش۱۲،

۸۲-هدايتى، رئيس بخش۳۱۱.

۸۳-سپاهى،

۸۴- برليانى،

۸۵-پيمان،

۸۶-باقرى،

۸۷- دوستان،

۸۸- عارف،

۸۹- خرسند،

۹۰- حقى، مأمور ساواك،

۹۱-بهروزى،

۹۲-سرگرد تهرانى، رئيس زندان اهواز 

جزنى به روايت اسناد ساواك

۱۳۱۶-  جزنى در اين سال به ‏دنيا آمده است.

۱۳۳۰-مسئول واحدى در سازمان جوانان حزب توده بوده است.

اذر ۱۳۳۲- توسط مأمورين فراماندارى نظامى دستگير شد. نامبرده خودش را حسين محمودى معرفى كرد و شش ماه در زندان بود.

بهمن ۱۳۳۹- به ‏علت پخش تراكت بين دانشجويان و توزيع چوب‏ هاى كوچك براى درگيرى دستگير شد. خودش را احمد دامغانی و نقاش معرفى كرد. اما بعد شناسايى شد و تا ۴۰/۱/۲۷ زندانى بود.

۴۰/۱/۲۷-آزادى از زندان

۴۱/۱۱/۲- به اتهام اقدام برعليه امنيت كشور دستگير شد.

۴۲/۴/۲- آزادى از زندان

۴۲/۸/۵- با نام بيژن اوليايى تصميم داشت از كشور خارج شود.

۴۲/۹/۱-فعاليت در يك گروه مخفى به‏ همراه منوچهر كلانترى و دكتر شهرزاد

۴۳/۳/۲- دستگير و به نُه ماه زندان محكوم شد. نامبرده ابتدا خودش را اخلاقى معرفى كرد.

اواخر ۴۴ ـ   آزادى از زندان

۱۳۴۴- شروع مجدد جلسات با كلانترى و شهرزاد

        ملاقات با ظريفى

       ملاقات با سوركى و بحث روى روش قهرآميز

۴۶/۱/۲۶ـ شركت جزنى در مراسم چهلم تختى

۴۶/۲/۲۸ ـ اختلاف جزنى با پدرش حسين جزنى كه از شوروى برگشته است و طرفدار حكومت است.

۴۶/۵/۲۳ـ بيژن جزنى انتخابات اخير را قلابى مى‏ داند. و مى‏ گويد مردم استقبالى از آن نكردند.

۴۶/۸/۴ ـ احضار جزنى به ساواك. نامبرده ۲۸ مرداد را تجاوز به قانون مى ‏داند. و از حقوق پايمال شده مردم خود را در رنج مى ‏بيند. و مى‏ گويد دمكراسى نيست.

۴۶/۸/۱۵ ـ پخش اعلاميه «جبهه آزادى ‏بخش ملت ايران» توسط جزنى

۴۶/۱۰/۱۹ ـ دستگيرى بيژن جزنى در اتومبيل عباس سوركى حين تحويل گرفتن سلاح[2]

۲۶/۱۰/۱۹ ـ دستگيرى جزنى در اتومبيل عباس سوركى حين تحويل گرفتن سلاح

۴۶/۱۰/۱۹ ـ تفتيش منزل جزنى

۴۶/۱۲/۲ـ نامه همسر جزنى به رئيس ساواك براى روشن شدن وضعيت جزنى

۲۷/۲/۲۱ـ هفته ‏نامه انگليسى «تريبون» چاپ لندن «شكنجه ۷۲ساعته بيژن جزنى» ياد كرده است.

۲۹/۸/۲۵ـ نظر ساواك قم در مورد بيژن جزنى

«زندانى فوق‏ الذكر به ‏طور كلى از نظر سطح فكر و نحوه رفتار در داخل زندان با سايرين تفاوت فاحشى داشته كه وى را از سايرين متمايز ساخته است. وى اكثر اوقات خود را صرف نقاشى و مطالعه در داخل كتابخانه زندان نموده... نقاشى ‏هاى وى اكثرا بدون مدل و از قدرت تخيل الهام گرفته و از پوشش ظاهرى ساده و داراى ايده ‏هاى تند و بر مبناى ايده‏ هاى انقلابى است.»

۲۹/۱۰/۱۰ـ به نامبرده بيژن جزنى، تفهيم نماييد كه چنانچه از مقررات زندان پيروى ننمايد درباره ‏اش تصميماتى اتخاذ خواهد شد كه به مصلحت او نخواهد بود. و ضمناً بايد در مراسم صبحگاهى و شامگاه هم شركت كند.

۴۹/۱۰/۱۰ ـ شركت نكردن جزنى در مراسم زندان

۴۹/۱۱/۳ ـ  بازجويى از جزنى به‏ خاطر شركت نكردن در مراسم زندان. جزنى مى‏ گويد:

«علت آن‏كه من در مراسم شركت نمى‏ كنم اين است كه من از اعمال خود نادم و پشيمان نيستم.

و ديگر اين‏كه شركت در مراسم نيايش جزء آيين ‏نامه زندان نيست.

۴۹/۱۲/۲۴ ـ تماس حميد اشرف با بيژن جزنى

غفور حسن‏ پور كه به تازگى دستگير شده است مى‏ گويد: جزنى با حميد اشرف ارتباطاتى برقرار كرده است. حميد اشرف متوارى است. و داراى اسامى مستعار محمدى، هوشنگ، عباسى است.

۵۰/۵/۲۲ـ نامه رئيس سازمان عفو بين ‏الملل و تقاضاى آزادى جزنى

۵۲/۱/۲۲ـ زندانى به ‏طور آشكار و پنهان به تحريك و تبليغ و اغواى ساير زندانيان مى‏ پردازد. لازم است كه زندانى منتقل شود كه فاقد زندانيان امنيتى باشد.

۵۲/۲/۲۱ـ جزنى، ناصر رحيم ‏نژاد، مهدى فدايى ‏صفت، در بند ۳ ندامتگاه قصر درعيد امسال تمثال شاهنشاه را در داخل اتاق پايين كشیده و آتش زدند.

۵۲/۵/۶ـ بيژن جزنى يكى از ۸ محرك اصلى تظاهرات اخير زندانيان سياسى درزندان شماره ۳ بوده است.

۵۳/۱/۲۲ـ ملاقات دكتر حسين ‏زاده در زندان قم با بيژن جزنى و اين‏كه همسر جزنى همراه با صادقى‏ نژاد و صفارى آشتيانى دستگير شده ‏اند و معلوم شده است او با آن‏ها در تماس بوده است.

۵۳/۳/۱۹ ـ تقاضاى مادر بيژن براى ملاقات (موافقت نمى‏ شود)

۵۳/۳/۱۷ ـ مخالفت ساواك با طرح وضعيت بيژن در كميسيون عفو ـ ساواك او را يكى از محركين اصلى و اخلال نظم در زندان مى ‏داند.

۵۳/۹/۱۹ ـ بيژن جزنى و سعيد كلانترى بعد از بازگشت از كميته مشترك و ورود به زندان قصر با استقبال زندانيان روبه ‏رو شد. نامبردگان خود محبوبيت قابل توجهى بين زندانيان كسب نموده ‏اند.

۵۴/۱/۱۴ ـ برگ معاينه جسد بيژن جزنى:

ورود دو گلوله يكى روى ابروى چپ به قطر حدود يك سانتى‏ متر و ديگرى دو سانتى‏ متر بالاتر از ابروى چپ. گلوله به مغز اصابت كرده و فاقد سوراخ خروجى مى‏ باشد.

۵۴/۲/۲ـ مخالفت مسئولين مسجدالجواد با برگزارى مراسم بيژن جزنى در آن مسجد

۳۵۴/۲/۹ـ صحبت‏هاى فخرى مظاهرى با همسر بيژن. «افكار و ايده بيژن را ستايش مى‏ كنم.»

۵۴/۲/۱۰ـ مراجعه خواهر بيژن به دادرسى ارتش براى گرفتن جسد

۵۴/۲/۲۲ـ صحبت‏ هاى پروانه اسكندرى، همسر داريوش فروهر با همسر بيژن

«از اين‏كه صدايت را مى‏ شنوم به خود مى‏ بالم»

۵۴/۲/۲۳ـ پخش اعلاميه توسط خانواده حكمت ‏جو براى مرگ جزنى

 

 

 ضياءظريفى به روايت اسناد ساواك

۱۳۳۱- عضويت در سازمان جوانان حزب توده

۱۳۳۴- زندانى شدن در زندان رشت

۳۹/۱۱/۹ ـ  احضاريه ساواك و تذكر براى فعاليت نكردن در دانشگاه

۴۰/۱/۱۵ ـ  پخش روزنامه پيام دانشجو توسط ظريفى

۴۰/۷/۵ـ  پخش اعلاميه در كاشان براى جلوگيرى از ورود وزير فرهنگ به دانشگاه

۴۱/۲/۱۲ ـ  تقاضاى يك دقيقه سكوت براى دكتر خانعلى شهيد وطن توسط ظريفى

۴۱/۷/۲۸ ـ انتخاب ظريفى به ‏عنوان مسئول كميته دانشكده حقوق در منزل الهيار صالح، دكتر شاهپور بختيار با اين انتخاب مخالفت كرد. بختيار ظريفى را فردى افراطى مى‏شناسد.

۴۱/۷/۲۸ـ  استعفاى ظريفى از نمايندگى دانشجويى به ‏خاطر حفظ وحدت

۴۱/۱۱/۱۹ ـ  جلوگيرى از تشكيل كلاس توسط ظريفى به ‏خاطر ورود كارگران ودهقانان به دانشگاه در تاريخ ۴۱/۱۱/۴

۴۲/۱/۲۸ـ  ظريفى رابط مخفى چاپخانه جبهه ملى و دانشگاه است. وى تعقيب شود تا چاپخانه كشف شود.

۴۲/۲۲۳ـ  مذاكره ظريفى با دكتر جهانشاه صالح براى آزادى مهرداد ارفع ‏زاده و احمد سلامتيان

۴۲/۳/۱۶ ـ  بازداشت ظريفى و محكوميت پنج ماهه زندان براى او

۴۲/۶/۶ـ  نامه شش دانشجوى دستگير شده از جمله ظريفى و اعتراض به بلاتكليفى

۴۲/۹/۱۷ ـ  ظريفى تصميم دارد با دوستانش جبهه ضدديكتاتورى تشكيل دهد.

۴۲/۱۱/۲۰ ـ ظريفى فارغ‏ التحصيل شده است. طرفدار سرسخت مرام كمونيستى است. و در بين دوستانش ارج و منزلتى خاص دارد و اكثرا او را به ‏عنوان صاحب‏نظر مى‏ شناسند.

۴۵/۱۱/۱۹ـ  بازجويى از ظريفى

۴۵/۱۱/۱۱ـ  احضار ظريفى به ساواك

۴۸/۲/۳ـ  نامه ساواك تهران به ساواك رشت براى كنترل ظريفى

۴۸/۸/۱۳ ـ  نامه سازمان بين ‏الملل شعبه سوئد به وزير دادگسترى براى آزادى ظريفى

۴۸/۱۲/۸ ـ  اعتصاب غذاى ظريفى به‏ خاطر وضعيت بد زندان نيروى دريايى رشت

۴۹/۱۲/۱۰ـ  انتقال ظريفى به اوين براى بازجويى

۵۰/۱/۳۰ ـ  به‏ خاطر ارتباط با غفور حسن‏ پور و گروه جنگل و گروهى در منطقه لرستان لازم است پرونده وى جهت رسيدگى به مرجع قضايى ارسال شود.

۵۰/۴/۳ـ  تماس مهرداد ارفع ‏زاده از فعالين جبهه ملى و تماس با كنفدراسيون دانشجويى جهت جلوگيرى از اعدام ظريفى

۵۰/۴/۹ـ  تقاضاى دکتر ابوالحسن ظريفى از سپهبد نصيرى براى جلوگيرى از اعدام حسن ظريفى

۵۰/۴/۲۳ـ لغو حكم اعدام ظريفى و مجلس شكرگزار برادرش در صومعه ‏سرا

۵۴/۱/۳۰ ـ  نامه پزشكى قانونى در مورد جسد حسن ضياءظريفى يك گلوله در ريه راست، شكستگى جمجمه به طول پانزده سانتى‏متر

عباس سوركى به روايت اسناد ساواك[3]

ـ در سال ۱۳۳۰ به عضويت حزب توده در مى‏ آيد.

ـ در سال ۱۳۳۷ گروه رزم ‏آوران را تشكيل مى‏ دهد.

ـ در سال ۱۳۳۹ دستگير مى ‏شود.

ـ در سال ۱۳۴۱ از زندان آزاد مى ‏شود.

۴۳/۱۱/۱ ـ  تشكيل مجدد جلسات گروه رزم ‏آوران توسط سوركى

۴۴/۳/۹ـ  تماس سوركى با كميته مركزى حزب توده در تركيه

۴۵/۱۰/۱۴ ـ  هشدار سوركى به‏ گروه به ‏خاطر احضار يكى از اعضاى گروه به‌ساواك

۴۴/۱۱/۲۶ ـ  تلاش گروه رزم ‏آوران براى خريد اسلحه

۴۵/۲/۲۷ ـ  تشكيل جلسه رزم ‏آوران و طرح خريد سلاح و ارتباط با چين

۴۶/۸/۶ـ  دستور سوركى به يكى از اعضاى گروه براى پيدا كردن جاى امن براى سلاح. تصميم سوركى براى رفتن به لوشان و تماس با يك محفل پنج نفره.

۴۶/۹/۴ ـ  تصميم سوركى براى فرستادن ناصر آقايان به انگليس

۴۶/۱۰/۱۹ ـ  دستگيرى سوركى به همراه جزنى

۴۶/۱۰/۲۰ ـ  قرار تأمين سوركى به اتهام اقدام برعليه امنيت كشور

۴۶/۱۱/۱۴ ـ  بستن حساب بانكى سوركى توسط ساواك

۴۷/۷/۳ـ  نامه اخراج ساواك به بانك ملى براى سوركى

۴۷/۳/۱ ـ  بازجويى از برادر سوركى

۴۸/۱/۲۰ـ  محكوميت سوركى به ده سال زندان

۴۸/۶/۱۹ ـ  انتقال سوركى به زندان برازجان

۴۸/۸/۱۵ ـ  ضبط كتاب‏هاى سوركى توسط زندان

۴۹/۷/۲۸ـ  نامه كميته بين ‏الملل عفو به فرح براى انتقال سوركى بيمار به بيمارستان

۴۹/۲/۲۹ـ  نامه فرانس ويدمال از آلمان به شاه براى تأمين نيازهاى دارويى سوركى

۵۰/۹/۱۹ـ  نامه عفو بين‏ الملل به سفارت ايران در آلمان به ‏خاطر بلوكه كردن نامه‏ هاى آن‏ها به سوركى

۵۱/۵/۱۸ ـ  سوركى در يكى از ملاقات هايش گفته است غرش مسلسل‏ هاى آن‏ها بود كه موج مبارزاتى ايران بالا رفته است.

۵۱/۸/۱۸ ـ  سوركى منتظر است پس از آزاد شدن به فعاليت بپردازد. چون به عقايد خود شديداً پاى‏ بند است.

۵۱/۹/۲۶ ـ  زندانيان در زندان برازجان در گروه‏هاى ۴-۳ نفره بحث ايدئولوژيك مى‏ كنند. ضرورت دارد پنج نفر از جمله سوركى به مكانى ديگر منتقل شوند.

۵۱/۲/۲۸ ـ اعمال و رفتار و تماس‏هاى سوركى مراقبت شود. از ساواك تهران به‌ساواك تبريز

۵۳/۱۰/۲ـ  نامه ويلهلم بومگارتنر عضو سازمان عفو بين ‏الملل به دفتر فرح براى آزادى سوركى نامبرده از افراد متعصب به ايدئولوژى كمونيستى است و ساير زندانيان را تبليغ مى‏ كند.

۵۳/۱۲/۲۲ـ  احضار سوركى در تاريخ ۵۳/۱۲/۱۵ به كميته مشترك براى بازجويى

۵۴/۱/۳۰ ـ  برگ معاينه جسد سوركى: خونريزى از بينى و گوش. شكستگى جمجمه به طول دو سانتى‏متر به صورت افقى از فرق سر و سمت چپ سر كه از شكاف اين شكستگى مخ متلاشى شده و مغز همراه خون خارج مى‏ گردد.

محمد چوپان‏زاده به روايت ساواك

۳۹/۱۱/۲۷ ـ دستگيرى در تظاهرات.

نامبرده در جبهه واحد ضداستعمار وابسته به حزب توده فعال است. به ‏علت تعصبات حزبى از گفتن حقايق خوددارى مى ‏كند.

۴۰/۱/۲۷ ـ چوپان‏زاده عضو حزب منحله توده است. در تظاهرات او نيز يكى از افرادى بوده است كه افراد حزبى را جمع و مردم و دانشجويان را تحريك مى‏ كند.

نشريه نداى خلق را توزيع مى‏ كرده است.

۴۶/۲/۱۴ ـ تقاضاى ساواك از كليه شهربانى ‏ها براى دستگيرى چوپان‏زاده

«نامبرده مسلح و تصميم به خرابكارى و ترور بعضى از مقامات مؤثر مملكتى را دارد»

۴۸/۶/۱۵ ـ نامه ساواك به رياست شهربانى كل كشور: «محمد چوپان‏زاده» زندانيان سيستان و بلوچستان را تحت تأثير افكار خود قرار داده و يا ممكن است نقشه فرار زندانيان را طرح كند دستور فرماييد به محل مناسب‏ ترى برده شود و يا از تلقينات مضر، او جلوگيرى شود.

۵۱/۷/۱ـ  زندان شهربانى كاشان محل مناسبى براى چوپان‏زاده نيست بهتر است وى به زندان سارى منتقل شود.

۵۱/۸/۲۰ ـ  محمد چوپان‏زاده ضمن رفتن به سالنى كه نمايش ميهنى در آنجا داده مى‏ شود با شور و فرياد برعليه مصالح مملكتى گفت: اصل قانون ايران چيست كه فرع آن چه باشد.

۵۲/۳/۱۵ ـ  محمد چوپان‏زاده فرد محركى است و براساس گزارش دايره زندان اهواز ساير زندانيان را به اعتصاب دعوت مى‏ كند.

۵۲/۹/۲۵ـ  بازجويى از چوپان‏زاده به‏ خاطر درگيرى سال ۵۱

۵۳/۱/۲۸ ـ  چوپان‏زاده مورد احترام خاص زندانيان ندامتگاه اهواز است و هر تازه‏ واردی ابتدا به او معرفى مى ‏شود و ديگر زندانيان سياسى از او راهنمايى مى ‏گيرند.

۵۳/۲/۱۰ ـ  برائت چوپان‏زاده از درگيرى سال ۵۱

۵۳/۳/۱۱ـ  يافتن دو جلد كتاب مضره و جزوه دست‏نويس حاوى اشعار و مطالب مضره در وسايل چوپان‏زاده

۵۳/۱/۲۸ـ  نامه بانو روز ويناكالاپيس از آلمان به وزير امور خارجه در مورد سلامتى چوپان‏زاده

۵۳/۹/۳۱ـ  گزارش ساواك اهواز: «زندانيان تحت تأثير زندانيان ضدامنيتى قرار گرفته و افكارشان مسموم مى‏ شود. يكى از آن‏ها چوپان‏زاده است».

۵۴/۱/۳۰ ـ  تحويل محمد چوپان‏زاده در تاريخ ۵۴/۱/۲۸به كميته مشترك

۵۴/۱/۳۰ ـ  برگ معاينه جسد چوپان‏زاده

«روى پيشانى سمت راست محل ورود دو گلوله شكستگى جمجمه، ساييدگى درهر دو دست از زمان حيات در اثر برخورد با جسم سخت».

احمد جليل افشار به روايت ساواك

۱۳۴۰- نامبرده از فعالين سازمان جوانان جبهه ملى در دبيرستان و دارالفنون است.

۴۲/۱۲/۱۵ ـ اخراج از سازمان جوانان جبهه ملى به ‏خاطر سوراخ كردن عكس شاه و چسبانيدن آن روى تخته سياه

۴۳/۴/۳۱ـ نامبرده از اعضاى مؤثر حزب پان ‏ايرانيسم است.

۴۳/۲/۲۱ ـ خواندن اشعار فكاهى برعليه دربار در يك پيك ‏نيك با اعضاى سازمان جوانان جبهه ملى

۴۳/۸/۲۰ ـ ارسال نامه ‏اى براى جليل افشار و گزارش از وضعيت جبهه ملى و حزب توده در اتريش

فروردين ۴۵ ـ  ملاقات با جزنى

۴۵/۵/۸ـ   نامه ساواك به اداره دوم اطلاعات در مورد جليل افشار و اين‏كه نامبرده از اعضاى فعال سازمان جوانان جبهه ملى است.

۴۶/۱۱/۲۵ـ  دستگيرى جليل افشار سرقرار با ضياءظريفى با اسلحه

۴۸/۳/۲۰ـ  از ساواك تهران به ساواك اراك: مراقبت از جليل افشار و سانسور مكاتبات وى

۴۸/۳/۲۴ـ  نامه شهربانى اراك به شهربانى كل كشور، بهتر است جليل افشار به‌زندان ديگر منتقل شود.

۴۸/۱۱/۲۱ ـ  صحبت مسئولين زندان با جليل افشار كه در صورت اظهار ندامت مدت محكوميت او تقليل خواهد يافت. جليل افشار از اظهار ندامت امتناع مى‏ كند.

۵۱/۵/۸ـ از شهربانى اراك به شهربانى كل كشور: جليل افشار از ايجاد اغتشاش و آشوب در زندان ابايى ندارد، بهتر است او منتقل شود.

۵۱/۹/۳ ـ از ساواك اراك به ساواك تهران: «جليل افشار به احتمال قريب به ‏يقين پس از آزادى از زندان به فعاليت‏ هاى گذشته خود ادامه مى‏ دهد».

۵۲/۲/۹ـ نامه جليل افشار به دادستانى ارتش و اعلام اعتصاب غذا به‏خاطر شرايط بد زندان

۵۴/۱/۳۰ ـ برگ معاينه جسد جليل افشار

ورود گلوله در دو نقطه سينه علت فوت پارگى قلب

[1]. بيژن جزنى، طرح جامعه‏ شناسى و استراتژى انقلابى ايران، ص ۷۸-۷۷

[2]. از ۱۹ دی تا ۱۷ بهمن ۴۶ كمترين اطلاعى از بيژن در دست نيست. بيرژن مدت۲۹ روز شكنجه مى‏ شود و

حرف نمى ‏زند.

[3]. چپ در ايران به روايت اسناد ساواك، مركز بررسى اسناد تاريخى وزارت اطلاعات بهار ۱۳۹۰


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com