همپوشانی پروژه مازوجی با پوپولیسم

جمشید عبدی
May 24, 2019

همپوشانی پروژه مازوجی با پوپولیسم

پوپولیسم چه می گوید چرا پروژه مازوجی اینهمانی صریحی از عوام فریبی است. چه مصداقی در این ادعا وجود دارد که پروژه مازوجی و پوپولیسم را همعرض می خواند.

این نوشته در ادامه مطب پیشین با عنوان "صلاح مازوجی و پایان انشعابات کلاسیک" نوشته می شود و در این بستر بایستی سنجیده شود، تا همگونی مطالب در کلیت طرح آن، از دست نرود.

مقدمه اول : یک نگاه ساده به شرایط و متن پروژه مازوجی است که در نوشته قبلی در این باره با عنوان"صلاح مازوجی و پایان انشعابات کلاسیک" منتشر کرده بودم طرح مازوجی را برای ربط به بحث کنونی روشنتر می کند. البته برای مخاطبانی که کم حوصله تر هستند، شمایی از آنچه پروژه داخلی مازوجی نام برده شده را در متن زیر باز نشر داده ام. تاریخ آن متن به پنجم اردیبهشت برمی گردد که در انتهای این مطلب لینک متن کامل آن را قرار میدهم.

توضیح دیگری که باید ذکر شود صحبت های رضا مقدم در تاریخ هشتم اردیبهشت است که وی نیز در بخش نخست سخنانش با عنوان "اختلاف دوجناح حزب کمونیست ایران و راه سوم -"  از منظری دیگر به علت اصلی انتشار علنی بحث های مازوجی می پردازد، که گاها به نتایج مشابهی از آنچه من ذکر کرده بودم می رسد. لینک این سخنان را هم در انتهای مطلب حاضر قرار می دهم.

در هر صورت فرض من این بود که هر ناظر سیاسی با نگاه به زمان و طرح نگرانی های مازوجی به نتایجی از این دست برسد و شباهت بخش نخست سخنان رضا مقدم با نوشته های پیشین من ناشی از اتفاقی بودن یا همفکر بودن ما نیست، تنها ناشی از واقعی نگاه کردن به موضوع است.

1- همپوشانی پروژه مازوجی با پوپولیسم

برای این برسی ابتدا باید یک تعریف از پوپولیسم ارائه داد این مفهوم اینگونه بیان شده" بزرگداشت مفهوم مردم (یا توده) تا حد مفهومی مقدس، و باور به اینکه هدف‌های سیاسی را می‌باید به خواست و نیروی مردم جدا از حزب‌ها و نهادهای موجود پیش برد. عوام‌گرایی خواست مردم را عین حق و اخلاق می‌داند و بر آن است که می‌باید میان مردم و حکومت رابطهٔ مستقیم وجود داشته باشد"

هنگامی اندیشه ای را می توان جدا از رنگ و لعاب های ساختگیش شناخت، که آن را بر بستر تاریخ ضمنی طرح آن قرار داد و سازوکارهای استمرار و بازتولید مجددش را برسی کرد. طرح “پروژه مازوجی” که میتوان نشان داد از مدت های مدیدی در دستور کار او قرار داشته(با توجه به متون نشر یافته او) در شرایطی علنی می شود که اول-در کنفرانس خارج کشور هیچکدام از افراد مورد نظر او انتخاب نشدند و این زنگ هشداری برای عمل بود. دوم وجود فضای حمله هایی از سوی جریان های حکمتیست به کومه له مبنی بر نشست هایی بود که همه مخاطبان کمابیش از مضمون پیشروند آن بحث مطلع هستند. این دو رویداد هر کسی را وسوسه می کند که اینک فرصت ضربه نهایی است. و بر این سیاق است که “پروژه مازوجی” جسارت طرح عمومی به خود می گیرد. باید مد نظر داشت که تنها طرح یک اختلاف داخلی نمی توانست متن جناح بندی را برای او کامل کند، پس انحلال کلیت حزب بهترین راه برای بسیج همراهان او و فریب ناظران بیرونی برای کسب مشروعیت این پروژه بود. 

پروژه ماروجی بر این مبنا قرار داشت که به گفته مازوجی؛ با علنی کردن بحث های درون تشکیلاتی مردم در جریان دخالت مستقیم در بحث ها، گزینه های پیش روی خود را در رابطهٔ ای مستقیم انتخاب می کنند. در واقع هر فرد سیاسی که قصد فریب خود را نداشته باشد می داند، که آنکس که ادعا می کند در سیاسیت چیزی برای پنهان کردن نیست یا ناآگاه است یا درغگو و عوام فریب. هر ناظر سیاسی با هر دیدی که نسبت به گفته های "مازوچی ها" داشته باشد به راحتی درمی یابد که بحث هایی که مربوط به "سوسیالیزم در یک کشور" است بحثی است که در سطح جهانی مطرح است و این جماعت هم با تکرار ناشیانه این مباحث سعی دارند یک مساله  و اختلاف چپ در گستره جهانی را برای خودشون شخصی سازی کنند. باید از این رفقا مخصوصا "صلاح مازوجی" پرسید، جناب تئوریسین، کدام کتاب شما کدام مقاله گرانبهای شما حتی یک قدم به جنبش نظری و تئوریک چپ کمکی کرده است. به کدام متون درجه اول شما رجوع کنیم تا منظر شما را دریابیم؟ حال "فرض بگیریم"  حق با شماست و من شخصا با دیدگاه سوسیالیزم در کشور مخالفم، بی زحمت اثری از خودتون رو به ما و جامعه چپ منتظر، معرفی کنید که بتونم دیدگاهای عالی شما در این رابطه رو به مطالعه بذاریم و باشد که رستگار شویم. تا جایی که به نوشته های شما برمی گرده، که حتی یک متن ساده رو نمیشه پیدا کرد که از حد روزمره گی های خبری بیرون باشه و بشه شما رو باهاش حتی سنجید. حتی جناب کائوتسکی مرتد بیش از 1400 اثر فکری و سیاسی داره که حداقل میشه مورد نقد قرارش داد، اما شما رو مگر با جزوه ای که در نقد "عبدالله مهتدی" نوشتید بشه مورد ارزیابی قرار داد، جالبه که اونم پر از غلط های دستوری و نقد های سطحی است، که من وقتی شخصا داشتم میخوندمش همزمان داشتم تصور میکردم وقتی عبدالله مهتدی نقدهای شما به خودش رو مطالعه می کرده، چقدر خندیده و یک آه بلند هم کشیده و گفته باید به کی درس پس بدیم. در سطح آگاهی و وسع سیاسی خودتون  گام بردارید و دم از اختلافات سیاسی و تئوریک نزنید خیلی به نفع شماست؛ چرا که اونوقت مجبورید به مردم نشون بدید، آثار سیاسی شما و تاملات عمیق شما در این چند دهه چه بوده و اونوقته که مجبورید به جای همین سخن روزهای ساده، مشغول مشق های شب جدی تر بشید، کاری که ما کردیم و حالا به سوالات جدی تری رسیدم.

2-این میان مایه گی است اگر چه حد میانه اش بخوانید!

سوالات جدی تر اینه :

علت این میان مایگی انتشار مباحث سیاسی به صورت عامه پسند شده و خارج از بستر واقعی اندیشه ساختار مند چیست؟ چرا افرادی که در فضای کنونی مبارزه سیاسی ایران ادعای صاحب نظر بودن دارند، به جز یک مشت حرف بی مبنا که گاهی به یک ساعت نرسیده، خلافش ثابت می شود را راحت بر زبان میاورن، می نویسن، نشر می دن؟ و به طور کلی چرا فعالان سیاسی ما نسبت به متون جدی بی تفاوت شده، و بدون تصور اینکه شاید مورد سنجش واقع شوند، هر اراجیفی را به نام نظر رو به جامعه بیان می کنند؟ نسبت به ادعاهای بی بنیانی که مطرح می کنند، چرا حتی پاسخگویی اخلاقی برایشان وجود ندارد؟

این سوالی است که باید  مطرح کرد هر چند من ادعای پاسخگویی درخوری به آن را ندارم، اما تا مادامی که این پرسش مطرح نگردد، چگونه می توان به پاسخی در خور شرایط کنونی رسید. با نگاهی ساده به نوشته های طرح شده در رسانه های اجتماعی هر بار نزول سطح مباحث سیاسی به ورطه ای ابتذال زده بیشتر مشهود می شود. اگر از سویی این روندی است که باید در طرح وسیع مباحث اساسی برای جامعه و گاها صیقل یافتن راهکارهای تخصصی پیموده شود، که گویا برای عامه فهم کردن نیازی مبرم است، اما از سویی دیگر این شیوه به فرم اصلی تمام ساحت اندیشه این افراد نه تنها رخنه کرده که به بخشی نرمال و عادی از تمام حیات سیاسی ما مبدل شده.

برای کسانی که این سوال ها برایش مطرح نشده، پیشنهاد می کنم یک چرخ ساده در سایت های سیاسی اپوزیسیون ایرانی یا نوشته های انتشار یافته در بقیه میدیای اجتماعی بیندازند، تا عمق این بی افقی و یا بدافقی جامعه احتمالا آینده رو تصور کنند. ما در یک فضای سیاسی زندگی می کنیم که به طور مستمر حماقت، تولید، انتشار و بازتولید می شود. عدم مسئولیت در قبال افکار و گفته ها و نوشته ها به صورت مستمر ادامه دارد و گویا در مقابل هر پرسشی از این میان مایگی، با پاسخ "این منظر نگاه من است" و نوعی نسبی نگری کودکانه در یک جهانِ نامتعینِ تو گویی پیشاشناختی در ارتباط با تمام موضوعات ریز و درشت اجتماع خود روبرو هستیم. ساختار متون روزانه جماعت سیاسی اپوزیسیون با تمرکز بر یک حادثه روزانه و توضیح این حادثه و احیانا موضع گیری موافق یا مخالف و در انتها به بازگویی آرزوهای خود، برای جهان و لحنی دستوری رو به جامعه که "باید کردها" رو  باید انجام داد، خاتمه پیدا می کنه و یه جماعت دیگه هم، از اینکه این افراد دوباره دست به قلم برده اند تا هر واژه ای را به قتل برسانند و در هر پارگرافی درون مایه  اندیشه ای را به ابتذال بکشانند، تمجید می کنند.

بازتولید این اراجیف سیاسی که تحلیل های در میانه ای برای هر موضوعی که در صدر اخبار قرار داره؛ از چه منبعی تغذیه می کنه؟ یعنی بستر اجتماعی ما با گذر بیش از صد سال از مشروطیت هنوز در این مرحله تاریخی بی افق و سطحی بی تامل قرار دارد؟ آیا این افراد که دوشادوش نادانی و دست در دست فریب، راه میپیمایند، پیشروان سیاسی جامعه ما هستند؟

تمام هدف این افراد تو گویی در دنیایی چند نفره با ساختاری از توهم چنان پوشیده شده که هیچ افقی از پیشروند آگاهی در هیچ وجهی از تفکراتشان، از نظراتشان از اعمالشان مشاهده نمی شود.

حمید تقوایی از مسیح علی نژاد دفاع می کند، عباس منصوران از راست روی کومه له در مناسباتش با پ.ک.ک صحب می کند ولی از دیگر سو مداح و سینه زن دو آتشه روژآوا است؛ کمونیسم کارگری توهم کادرهایی چون رزا لوکزامبورگ و لنین را دارد، آذرماجدی در انتظار ظهور حکمت متعالیه دست اندرکار توهین به احزاب سیاسی است، صلاح مازوجی می خواهد آب را گل آلود کند که رای بیشتری برای رفقای رادیکالش بخرد، مسیح علی نژاد می خواهد اولین رئیس جمهور زن شود، شاهزاده می خواهد تاجش را پس بگیرد و و ما همچنان دوره می کنیم
شب را و روز را و هنوز را...

و اما در خواست نهایی این جماعت از حکا و کومه له:

تا جایی که به اختلاف واقعی مازوچی ها برمی گرده انتظار دارند به حمید تقوایی که عاشق مسیح علی نژاد و شیرین عبادی، شده بگیم رفقای چپ و محمد آسنگران و سیاست دست راستی این اقمار رو مبارزه انقلابی بدونیم و  صلاح سرداری ها و نودینان ها رو رفیق صدا کنیم و بقیه رو سرجم آدم حساب نکنیم، نمیدوم تفاوت حکمتی و تقوایی و حزب دموکراتی و زحمتکش چیه؟

این قطب چپ هم که صلاح مازوجی آرزوی دبیر کل بودنش رو داره و با همین هدف ازش پشتیبانی می کنه، با بافت کنونی خودش هیچ  چیزی بیشتر از یک جریان سوسیال دموکرات نیست و یه نگاه ساده به جماعت حکمتی و تقواییش میشه هم حکمت ساختنش و هم تقوایی که در کردار فرداش انجام میشه رو با نگاهی به سابقه تاریخی شرکت کنندگانش تشخیص داد.

پیوست ها:

لینک مطالب در سایت آزادی بیان

لینک نوشته ی "صلاح مازوجی و پایان انشعابات کلاسیک"

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=73315

لینک سخنان رضا مقدم "اختلاف دوجناح حزب کمونیست ایران و راه سوم"

http://www.azadi-b.com/J/2019/05/post_321.html?fbclid=IwAR0ZnsC8LTOOYhJT_CcnHrBEk2OGoIIdzs1kh4g27WhI9UuEjRpyFL-aA0E


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com