از اتحاد فرمالیستی تا اتحاد واقعی

جمشید عبدی
May 13, 2019

"در نقد گفتگوی چند تن از رفقا در ارتباط با قطب چپ".

" گفتگوی رادیو پیام کانادا با صالح سرداری از حزب حکمتیست، خسرو بوکانی از حزب کمونیست ایران و محمد آسنگران از حزب کمونیست کارگری ایران در مورد تعریفی از قطب چپ؛ ضرورت حفظ و تقویت این قطب؛ موانع آن و ابزار و راهکارهای تقویت آن."

فرمالیسم گمان میبرد که به یمن جاری شدن خطبه اتحاد بین بخشی از چپ که از مهبانگ ناهمگونند، تمامی تمایزها با راه حلی که گویا تا این موقع در هاله ای مبهم پنهان بوده کشف می شود وتمام آزادی در این مملکت، یک بار برای همیشه در قامت کبوتر سفیدی از سکوی این قطب تازه متحدشده پر می کشد و آسمان میهمن تلخمان را روشن می کند.

جناب  اتحاد فرمالیستی ، آنچه تو پیامد به بار نشستن یک اتحاد پایدار می دانی ، همچون چشم پوشی از اختلافات استراتژیک ، نه ساختار زاید که پیش شرط کارکرد مناسب آن است. افق اندیشه های این جماعت گویا هیچ جریانی را جز این چند جریان که "صالح سرداری" اینگونه معرفی شان می کند: "ما بودیم و کمونیسم کارگری بود و مجید حسینی ها...." نمی تواند و یا نمی خواهد در گستره ی مبارزه حتی همچون متحد و دوست نه چون خصم قسم خورده ببیند. این اتحاد ناکجاآبادی، که سعی دارد تفاوت ها را در گستره یک چتر کلی گرد آورد تنها درکی که از کار مشترک دارد این است که هرچه را نا اینهمان است با من، حذف کنید و جریان یکسان سازی را که خود فکر می کند، نقطه اتکای قوی او خواهد شد، به ضعیف ترین  و آسیب پذیرترین بخش خود تبدیل می کند. فرایند اتحاد عمل مشترک و واقعی هیچگاه نمی تواند با شعار " کنار گذاشتن اختلافات" به همان شعار اخته کردن تفکر انتقادی و بازگشت به متد بورژوازی فرمالیستی در عدم تمایز گذاری بین اندیشه ها تا سطح یکسان جلوه دادن آنها برسد و نمایش مضحکی از جامعه ای در آشتی را نشان دهد.

اما شیوه پیشروی این تحلیلِ دربازنمودن ساختارهایِ کودکانه جامعه و عدم تشخیص درست موقعیت عینیِ رشد "سطح آگاهی و شعورِ اجتماعی" با روندغیر دیالکتیک نگرانه عرصه عملی مبارزه، نگاهی فرا فرمالیستی به این رفقا می بخشد که گویی چنان اجتماع چپ همگون شده که به قول صالح سرداری در این مصاحبه، "ما بودیم و کمونیسم کارگری بود و مجید حسینی ها....".!!!

اما کاری که این رفقای ما به صورت عینی انجام داده اند چه اندازه به شعار همه پسندشان نزدیک است. این رفقا در عرصه مبارزه برای اتحاد یک قطب چپ، هر گرایشی را که از حوض آنان آب نخورده؛ با برچسپ هایی از دایره شمول چپ خارج کرده اند. به عنوان نمونه این چند قلم را نظاره کنیم:

چپ دانشگاهی: با برچسب "چپ آکادمیک و انتزاعی"

چپ در گفتگو با دیگر جریانات سیاسی: "چپ رفرمیست و راست"

چپ در مناطق غیر مرکزی: " چپ ناسیونالیست یا چپ ملی"

چپ مستقل و جدای از احزاب مطبوع آنان: "چپ تجدید نظر طلب"

و دهها برچپ دیگر که حتی لنین هم به آن فکر نکرده و در کوزه استالین هم پیدا نمی شود. کسی نیست بپرسد این تلاش شما برای ایجاد قطب چپ است یا قطب بندی چند باره آن. با این همه برچسپ ها در ادامه به گونه ای وقیحانه از این سخن به میان می آید که گویا هر کس "دلسوز طبقه کارگر باشد" می تواند در این اتحاد پذیرفته شود، حتما هم باید به سخنان این رفقا اضافه کرد که دلسوز طبقه کارگر اما می باید پسوندی از حکمت و کارگر و مدرس و زرد و خاکستری بر پیشانیش نقش بسته باشد، چرا که این رفقا درکی از چپ بدون برچسپ ندارند!!!  چرا که چپ "ما بودیم و کمونیسم کارگری بود و مجید حسینی ها....".!!!

این رفقا بهتر است اتحاد را در سبد عید پاک و نزد متولدین روز یکشنبه پیدا کنند. اما اتحادی که چشم به امید تغیر دارد غیر از سبد معیشت خانوار، امیدی به چتر "اپوزیسیون خسته ی" خارج از گود نشسته ندارد و امید لِنگ کردن حریف را، در سمینارهای شما نمی جوید. چرا که شما درکی از فُرصتی که کُند بر بریده گی های خونبارِ اعصابِ مردم می گذرد، ندارید و تنها فهم شما از فرصت،  طلب کردن آن و از پیشرفت، پرستش نظام تکنوکرات زده بورژوازی و از مبارزه بروکراتیزه شدنِ انقلاب در صفحات کتابهای هرگز خوانده نشده شما در قفسه های دکوری پشت سرتان برای مصاحبه های پیش روست. در خوشبینانه ترین حالات انقلابی نیز،  امیدی که به شما بسته شود، در "هنوز فرانرسیده های" شما یک دهه دیگر باید منتظر بماند.

بخشی از این چپ خارج از گود، همدوش رقبای راستشان گویا هنوز خود را رهبر پیشرو و انقلابی مردم می دانند و گمان می برند که اگر بین خودشان به اتحادی صوری دست یافتند، آنگاه جامعه یکپارچه و دست بر سینه فریاد برمی آورد:.. "در خدمتم سرورم...!" اما سرورم!  شما هنوزدر بیان خواسته های ذهنی خود نیز به بلوغ نرسیده ای، تو را چه رسد به سروری بنده هایی که روزانه می افتند، برمی خیزند، باز می افتند و دوباره برمی خیزند. اگر خردک شرری نیز از پرولتر انقلابی در نهاد فرنگ ندیده ات زمانی بود، اکنون در کریدورهای مصاحبه با آزادی و بیانیه در مورد برابری و همنشینی و بدنشینی با عموزاده های متحدت، رخت از میان بربسته و در دوره کنونی آخرین تقلاهای یک بازنده را خواهی داشت که هنوز به میدان کنش واقعی روزانه نرسیده، با واکنش های نابجای خود در انبوه اطلاعیه ها و بیانیه ها تباه می شود.

هر چه این قطبدوستان چپ را می بینم، شکل پرنده ای در ذهنم می آید که بالهایش را قیچی کرده اند و از قفس آزادش کرده باشند و وی هر بار درس اوج گرفتن را در کرسی های رفیع بازگو می کند. اوج گرفتن و اتحاد واقعی نه در سیمنارهای شما که محاکمه ای است در خیابان!  خشمی که اکنون در سایه نشسته و ما را مینگرد در زیر قدم هایی منقلب خواهد شد، که اتحادی از جنس نان و از جنس خون داشته باشد، نه قدم های بی ثباتی از جنسِ "قطبِ برچسپگذاری شما"  که با هر تلنگری بر خود لرزیده و فرو می ریزد. و چون  پرده برافتد نه  "" نه ما بودیم و  نه کمونیسم کارگری بود و نه مجید حسینی ها....".!!!

 


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com