گذری بر تنش های اخير مابين امريكا و ايران

زاگرس ابراهیمی
May 11, 2019

همانطور كه شاهد هستيم تنش هاي مابين دو دولت امريكا و ايران بر سر تامين منافع خود در منطقه به أوج خود رسيده است. به گونه اي كه به گفته مقامات امريكايي ، ايران و نيروهاي نيابتي آن در منطقه درصدد حمله به نيروهاي نظامي آمريكايي مستقر در منطقه و بخصوص عراق هستند. كليد عملي اين تنش ها و تهديدات عملي نظامي زماني به وقوع پيوست كه سفارت امريكا در بصره مورد هجوم نيروهاي عراقي تحت فرمان ايران قرار گرفت و بعد از آن نيز به سفارت ايران در بصره حمله شد. در نهايت هر دو سفارت اين كشورها مورد هجوم افراد مسلح  قرار گرفت و امريكا ناچار شد كه سفارت خود در شهر استراتژيكي بصره را تعطيل كند. اما ادامه تنش هاي بعدی يعني اعمال بيشتر تحريم هاي كمرشكن اقتصادي بر ايران سبب آن شد كه  دولت اسلامی حاکم بر ايران ميان دو گزينه تسليم شدن در مقابل خواسته هاي امريكا و مقاومت در مقابل آنها ، "راه مقاومت" را در پيش گيرد و همانند تحريم هاي امريكا درصدد فشار متقابل برامريكا شود. و از انجايي كه ايران توان تحريم متقابل امريكا را نداشت به كارت هايي كه در منطقه بر ضد منافع امريكا ميتوانست بازي كند دست زد .

 

از تنش هاي جدي اخير مابين دو كشور ميتوان تلاش براي به صفر رساندن صادرات نفت ايران و تهديد متقابل ايران به بستن تنگه خليج فارس و باب المندب ، قرار دادن سپاه پاسداران در ليست ترور امريكا و اقدام متقابل و به تروريست شناختن نيروهاي نظامي امريكا موصوم به سنتكام در منطقه از سوي مجلس ايران نام برد ، از طرف ديگر بي اعتنايي دولت هاي اروپايي بر انجام تعهدات خود در توافق برجام سبب شد كه فشار تحريم هاي اقتصادي امريكا بيشتر كمر اقتصاد ايران را خرد كند ، از آنجايي كه ايران نيز سياست مقاومت يا به قول معروف زور در مقابل زور را در پيش گرفت به اين نياز داشت كه تهديدات خود و فشار بر امريكا را از آن قالب تهديد به عمل تبديل كند و گزينه مد نظر آنها نيز به خطر انداختن بيشتر منافع و نيروهاي امريكايي در منطقه و بخصوص عراق بود. به همين خاطر امريكا نيز اقدام به اعزام ناو ابراهام لينكن به خليج فارس كرد، اما آيا اعزام اين ناو به جنگ ميان دو كشور ختم ميشود يا به راه حلي براي توافق مابين دو كشور بايد مسائل را ريز بينانه تر برسي كنيم .

 

از لحاظ جامعه شناسي و روانشناسي اجتماعي در خاورميانه از انجايي كه هميشه تحت کنترل نيروهاي استعمارگر و مداخله نظامي آنها در اين كشورها بوده ايم، زماني كه روزانه اخبار منطقه را دنبال ميكنيم ميبينيم كه هر روزه تعداد زيادي از مردمان اين كشورها قرباني جنگ هاي موجود در منطقه و سياست جنگ طلبانه قدرتهای استعمارگر و از سوی دیگر جنگ و دخالت و زورگوئی خود دولتهای حاکم اسلامی و ملی گرا و همراهی و یا تقابل انها با قدرتهای امپریالیستی و قلدر  مانند امریکا  و روسیه هستيم. به صورتي كه خبر كشته شدن مردم بي گناه در رسانه ها و شنيدن اين اخبار براي مردم خاورميانه آنچنان عادي به نظر ميرسد كه گويا اتفاق خاصي نيفتاده است. اما در كشور هاي غربي زماني كه از طرف گروهك هاي  تروریست و تند رو اسلامي مورد حمله قرار ميگيرند و  تعداد کمتری انسان بی دفاع كشته ميشوند خبر اين اتفاق در كشورهاي غربي و درميان مردمان آن به نحوي بازتاب خواهد يافت كه گويا جنگ جهاني سوم رخ داده است، و تمام كشورها براي قربانيان آن حادثه اعلام همدردي میکنند و برخورد قاطع با عوامل آن اتفاق را خواستار ميشوند. البته عکس العمل بسیار بجائی است و نباید تروریسم و ‌قتل شهروندان را در هیچ جای تحمل کرد، اما تناقض قضیه اینجا است که چنین حس و مسئولیتی در قبال رویدادی به مراتب وحشتناکتر در این منطقه جنگ زده خاورمیان وجود ندارد. و این عدم حساسیت به جان و سرنوشت شهروندان منطقه دست همه آدمکشها ی جهانی و منطقه ی را در این منطقه بازتر کرده است.

 

چنین بنظر میرسد که نفس چنین موقعیتی  در خاورمیانه  تحمل تلفات جنگي براي دولتهای غربی و شهروندان آن قاره را  دشوارتر کرده است و همين كارت فشار بزرگي بر دولت مداران كشورهاي غربي است كه وارد جنگ تمام عياري كه قرار است تلفات سنگين انساني داشته باشند نشوند و از جنگ رودرو  پرهيز نمایند. و در مقابل از راه دور و با استفاده از سلاحهای پیشرفته بی محابا هر جای که بخواهند جامعه را  بر سر شهرندان و رقبای خود  ویران  میکنند.

مسئله دوم مساحت جغرافيايي و تجهيزات نظامي كشوري است كه قرار است برعليه آن اعلام جنگ شود. از آنجايي كه همه ما شاهد هستيم آمريكا طي اين همه سال نتوانسته القاعدة اي كه در افغانستان با آن امكانات محدود نظامي و مساحت جغرافيايي محدود شكست دهد، و در نهايت خواستار مذاكره با آنها شد، حال چگونه ميتواند دولتي را سرنگون كند كه به  به مراتب به سلاح هاي نظامي روز مجهز و نيروي انساني صدها برابر بيشتر از القاعدة را دارد ! دولتي كه حتي نيروهاي نيابتي و تحت فرمان آن از حماس ، حزب الله ، انصارالله يمن و حشد شعبي و... بخش اعظمي از منطقه را به كنترل خود در آورده اند .  بیان این حقایق به این هدف صورت میگیرد که نمیتوان با زور نظامی یک دولت ثالث دولتی مانند جمهوری اسلامی را از سر راه بر داشت، همانگونه که چنین زورگوئی به پایان القاعده منجر نگردید به سرنگونی حکومت اسلامی هم منجر نخواهد شد. بر عکس به تداوم بقای حاکمیت چنین نظام ضد مردمی بیش از پیش کمک خواهد کرد. از اين روي جرقه جنگ با ايران به معناي جرقه جنگ در كل منطقه است. و اگر جنگ تمام عياري رخ دهد عواقب آن را هيچ كدام از طرفين درگير جنگ نميتواند پيشبيني كند. و بی تردید قربانیان اصلی آن مردم بیدفاع در ایران و منطقه خواهند بود.  

 

در هر صورت برای ما امنیت و آسایش و منفعت مردم رنجدیده منطقه اصل است که اکنون از هر دوی سوی این دعوای ضد انسانی  با مخاطرات جدی روبروه شده است. باید تلاش کنیم که نه تنها جنگی صورت نگیرد بلکه ضروری است همه انسانهای آزادیخواه در منطقه و جهان به میدان بیایند وکاری کنند که دست زورگویانه، دخالتگرایانه و آدمکشی هم دولت امریکا و هم جمهوری اسلامی از سر مردم منطقه و ایران کوتاه گردد. جامعه انسانی بدون حضور و وجود چنین دولتهای بیشتر رنگ انسانیت بخود میگیرد.

منبع: شماره ٩٩ نشریه سوسیالیسم امروز

٢١ اریبهشت ١٣٩٨

١١ می ٢٠١٩


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com