کشف کشتارگاه گاوهای بیمار در لهستان و گوشتهای آلوده لهستانی در سوئد!
بهرام رحمانی
February 19, 2019bahram.rehmani@gmail.com
سیستم سرمایهداری تنها و تنها به فکر کسب سود است. برای این سیستم و صاحبان سرمایه فرقی نمیکند که از فروش اسلحه و راهانداختن جنگ و کشتار و ویرانی پول بهدست بیاورند و یا از فروش گوشتهای آلوده و خطرناک به شهروندان!
در شب 14 و 15 ژانویه 2019، ماموران لهستانی با کشف هشت راس گاو بیمار تصمیم به کشتن هر چه سریعتر آنها گرفتند تا از بیماری و درد خلاص شوند. در این بازرسی، یک دلال حیوان که به ترابری نامناسب گلههای دامی اشتغال داشته و کارکنان کشتارگاه که مسئول تامین وضعیت مناسب این دامها هستند، شناسایی شدند.
بازرسان لهستان، دستور گرفتهاند تا تمامی کشتارگاهها را در این منطقه بررسی کرده و هر خریدار یا فروشنده گوشت دامهای بیمار را شناسایی کنند.
پلیس لهستان، همچنین در حال بررسی فیلم منتشر شده از کشتارگاهی است که به قاچاق غیرقانونی گاوهای بیمار مظنون بوده و این فیلم بهصورت مخفیانه تهیه شده است.
رییس اداره دامپزشکی لهستان در این خصوص، اعلام کرده فیلمهایی که شبکه «تیویان 24» لهستان پخش کرده نشان میدهد این کشتارگاه فعالیتهای غیرقانونی مانند کشتار دامها را تعمدی در شب انجام میدهد تا از هر گونه نظارت رسمی بر آن جلوگیری کند.
در این فیلمها، گاوهای بیمار بهوضوح مشخص بوده و کارکنان کشتارگاه در حال سلاخی لاشهها دیده میشوند. اما اینکه سرنوشت این گوشتهای آلوده چه میشود، هنوز معلوم نیست.
این افشاگری برای اتحادیه اروپا زنگخطری جدی است چرا که رسوایی فروش گوشت آلوده اسب در سال 2013 میلادی نیز موجب آشفتگی در بازار گوشت اتحادیه اروپا شده بود. این رسوایی بهدنبال تلاش مقامات اروپا برای کشف گوشتهای مشکوک، موجب فراخوانی برای بازگرداندن تمامی محصولات گوشتی شد.
بنابر گزارش بیبیسی، اداره آمار اروپا، یورواستات لهستان را هفتمین صادرکننده بزرگ گوشت گاو به اتحادیه اروپا اعلام کرده است. لهستان حدود 560،000 تن گوشت در سال تولید میکند که 85 درصد آن به کشورهای دیگر صادر میشود.
روزنامه سوئدی Dagens Nyheter، 5 فوریه 2019 ، خبر داد که بیش از 80 مدرسه و مهد کودک در استکهلم، ممکن است گوشت لهستانی دریافت کرده باشند.
در کل، 239 کیلو گوشت به سوئد از کشتارگاه لهستانی Elkopol، که مظنون به داشتن حیوانات کشتار شده و بدون کنترل دامپزشکان وارد بازار است.
Kleins Kitchen، یکی از بزرگترین تامین کنندگان مواد غذایی در مدارس استکهلم، گوشت را از از کشتارگاه لهستانی خریداری کرده و در چندین مدرسه پخش کرده است.
جنی نیلسون، وزیر کشاورزی سوئد، اظهار داشت که عمیقا درباره اخبار مربوط به گوشت لهستانی نگران است:
- این نقض بسیار جدی قانون غذایی است و کاملا غیرقابل قبول است! براساس اطلاعات، شرکت لهستانی به عمد حیوانات مریض را کشته و گوشت را که مطابق با قوانین موجود بررسی نشده است، بهفروش رسانده است.
انجمن موسوم به «ال-214» فرانسه، در اواسط سال 1396 با دوربین مخفی تصاویر دردناک و وحشتناکی از یک کشتارگاه در فرانسه منتشر کرده است. این انجمن میگوید که در همه کشتارگاهها در فرانسه وضعیت همین است. لیز پدرسون، خبرنگار یورونیوز در این گزارش از سلاخخانهای در لیون در شهر لیون فرانسه، این پرسش را مطرح می کند که آیا خشونت در ذات کشتارگاه است؟
پس از ویدئوهایی که گروه کوچک حمایت از حقوق حیوانات موسوم به «ال-214» در فرانسه درباره کشتار خشن حیوانات در فرانسه منتشر کرده، مقامات تعدادی از کشتارگاهها را تعطیل کردند و پارلمان هم تصمیم گرفت دربراه آن تحقیق کند.
این ویدئو باعث شوکه شدن عده زیادی از جمله پرورشدهندگان دام شده است. فیلیپ نوتن، از نسل سوم کشاورزان ارگانیک در منطقه لوآر فرانسه است. او در کشتارگاهی که دامهایش کشته میشوند، سهامدار جزء است.
از او میپرسیم که از فرستادن این حیوانات به کشتارگاه چه احساسی دارد؟ وی میگوید: «هر حیوانی که به کشتارگاه فرستاده میشود، برای ما بیشتر از یک هزار یورو درآمد دارد، برای ما حکم پولی را دارد که برای زندگی به آن نیاز داریم. پس از همان اول که به دنیا میآید، میدانیم که در آخر سر از کشتارگاه در میآورد. اما میخواهیم که در بهترین شرایط، و با کمترین استرس به آنجا برود. وقتی در برخی از گزارشها و تصاویر میبینم که چهطور با حیوان بدرفتاری میشود، احساس بدی به من دست میدهد.»
روزانه میلیون ها حیوان پرورشی در سراسر جهان برای مصرف انسان کشته می شود. انجمن «ال-214» که در شهر لیون فرانسه است میگوید این کشتار حیوانات به شیوهای بیرحمانه صورت میگیرد.
برای اینکه بیشتر درباره روشهای ذبح حیوانات و وضعیت دام در کشتارگاه بدانیم به سراغ کسانی میرویم که بهطور مستقیم در این سازوکارها نقش دارند. ورود به کشتارگاه کار سادهای نیست اما ما سعی کردیم مدیر کشتارگاه «کوربا» در لیون فرانسه را راضی کنیم که درها را به روی ما باز کند و به ما نشان دهد آنجا چه میگذرد.
سالانه شش هزار تن گوشت از کشتارگاه «کوربا» در لیون که طبق معیارهای فرانسه و اروپا، کشتارگاه متوسطی است، خارج میشود. کار سلاخی حوالی پنج و شش صبح شروع میشود. حیوانات یک روز قبل به سلاخ خانه آورده میشوند و قبل از کشته شدن، حداکثر 12 ساعت در طویله مخصوص نگه داشته میشوند. در اینجا به آنها فقط آب داده میشود و از غذا خبری نیست.
ژان لوک دوپره، مدیر این کشتارگاه درباره شیوه کشتن حیوانات توضیح میدهد: «برای گاو و گوساله از ابزاری استفاده میکنیم که به آن «ماتادور» میگوییم؛ ماتادور کپسول هوای فشردهای است که خنجری را با سرعت زیاد به جمجمه حیوان میزند. جمجمه سوراخ میشود و حیوان فورا میمیرد. این ابزار همیشه درست عمل نمیکند، بستگی به این دارد که حیوان تکان بخورد یا نه، همچنین بستگی به آن دارد که چهطور از آن استفاده شود. اگر هم بدرستی کار نکند، دوباره انجام میدهیم.»
اما نمیتوان معلوم کرد در چند درصد موارد ابزار سلاخی درست عمل نمیکند و به همین دلیل هم مسئله مرگ فوری حیوان بحث برانگیز است. در مورد ذبح حلال طبق شعائر دین اسلام یا یهود در ویدئوی دوربین مخفی انجمن «ال-214» میتوان دید حیوان فورا کشته نمیشود. طرفداران حقوق حیوانات میگویند که در این نحوه کشتن، حیوان متحمل رنج و عذاب بیش از حد میشود.
کشتار حیوان طبق آداب و رسوم و موازین شرعی رد فرانسه در حال افزایش است. اما از آنجایی که هیچ الزام قانونی وجود ندارد که نحوه کشتار حیوان روی بستههای گوشت درج شود، نمیتوان به آمار و ارقام دقیق دسترسی داشت.
در کشتارگاه «کوربا» هم 60 درصد حیوانات ذبح میشوند. ژان لوک دوپره، مدیر کشتارگاه میگوید: «برای اجرای شعائر ذبح اسلامی یا کشتن حلال طبق دین یهود، اساسا همین روش به کار برده میشود؛ گرچه تفاوت های کوچکی وجود دارد. حیوان درون تله میرود و چند دریچه بسته میشود که مانع از حرکت حیوان است بعد دریچه باز میشود و ذبح کننده با بریدن گلوی حیوان خونش را میریزد. حیوان دستکم 45 ثانیه در تله میماند تا بیهوش شود. بعد بدنش از تله بیرون میافتد و در حالیکه بیرون کشیده میشود، بقیه خونش از جسم خارج میشود.»
از نظر کاترین رمی، جامعهشناس مرکز ملی پژوهشهای علمی فرانسه، کشتار حیوانات همیشه با خشونت همراه بوده اما صنعتی شدن این فرایند وضعیت را بدتر میکند.
وی میگوید: «در فرایند کشتارِ صنعتی، زندگی فراموش میشود. فکر میکنیم میشود حیوان را شیئی پنداشت، مثل هر شیئی دیگر در خط تولید. در روز مردم صد بار دویست بار، سیصد بار خون حیوانات را میریزند که تاثیر خیلی زیاد و قوی دارد و خشونت را ده برابر میکند.»
از نظر فیلیپ نوتن، پرورشدهنده دام، دامپروری صنعتی و کشتار صنعتی نه تنها بر وضعیت نگهداری حیوانات اثر سوء میگذارد، بلکه مصرفکننده گوشت این حیوانات را تحتالشعاع قرار میدهد؛ چون بدرفتاری با حیوان کیفیت گوشت را خراب میکند. وی میگوید: «حیوانی که استرس ندارد در گوشتش هم مواد سمی تولید نمیشود. برعکس، حیواناتی که با آنها بد رفتاری میشود، کیفیت گوشتشان تغییر میکند. مثلاً حیواناتی را میبینید که آنها را با چوب زدهاند و جای ضربه هم مانده است. وقتی ما گوشتمان را آماده میکنیم اگر جایی کبود شده باشد گوشت را دور میاندازیم، این جور گوشتها جزء ضایعات است.»
اما مواد غذای ارگانیک و گوشت ارگانیک که در فرایند تولید آن از مواد شیمیایی استفاده نشده باشد، بهخصوص خیلی گرانتر از تولیدات صنایع غذایی است. آیا مصرفکننده حاضر است این هزینه اضافی را بپردازد؟
فیلیپ نوتن در اینباره میگوید: «آیا مصرفکننده وضعیتی را که در آن هر هفته جنجالی بر سر مواد غذایی بر پا شود تحمل میکند؟ هر چند وقت یکبار جنجال و رسوایی جدیدی درباره بهداشتی بودن غذاها در صنایع غذایی پیش میآید. آیا کاربرد کلمه صنعت برای چیزهایی که میخوریم درست است؟ هیچگاه نمیبایست کلمه صنعت برای موجودات زنده به کار برده میشد. این کلمه برای قراضه آهن است، برای فولاد، برای خودرو!»
در آمریکا سالانه بیش از 300 هزار نفر در اثر مصرف غذاهای فست فود از دنیا میروند؟ شخصیت دلقک مک دونالد بیش از 90 درصد کودکان زیر 9 سال را جذب رستورانهای این شرکت میکند؟ آیا غذاهای مک دونالد چگون تهیه میشود؟
شرکت مک دونالد دارای بزرگترین فروشگاههای زنجیرهای فست فود در سراسر دنیا است. این شرکت با فعالیت در 119 کشور روزانه دارای 68 میلیون مشتری است. تاریخ آغاز به کار این شرکت به 1940 باز میگردد، وقتی که برادران ریچارد و موریس مک دونالد در کالیفرنیا اولین رستوران خود را راهاندازی کردند.
تصمیم آنها به استفاده از «سیستم خدمات رسانی سریع» در سال 1948 پایه و اساس شکلگیری رستورانهای فست فود در آینده را رقم زد. البته این سیستم دو دهه پیش از این توسط رستوران زنجیرهای وایت کسل(white castle) مورد استفاده قرار میگرفت اما عرضه غذا در زمانی کوتاه با مکدونالد شناخته شد.
دفتر مرکزی این شرکت در ایالت ایلینویس ایالات متحده واقع شده است. بر اساس آمار موسسه اینتربرند در سال 2011 مکدونالد با ارزش سهامی معادل 593/35 میلیون دلار و 6 درصد رشد نسبت به سال 2010 بهعنوان ششمین برند تجاری برتر در دنیا شناخته شد.
در سال 1961، مکدونالد برای اولینبار نام و لوگوی تجاری خود که بهشکل قوسهای طلایی((Golden Arches بود و بهنوعی سمبل حرف «ام» بهشمار میرفت را ثبت کرد. بهعقیده کارشناسان شکل خاص و ترکیب رنگ زرد و قرمز استفاده شده در لوگوی مکدونالد خود یکی از دلایل جذب کودکان بهسمت این رستوران است.
برادران مکدونالد اولین شعبه رستورانهای زنجیرهای خود را با کمک ری کراک(Ray Kroc) در اوریل 1955 در ایالت ایلینویس آمریکا افتتاح کردند و این آغازی بود برای گسترش رستورانهای زنجیرهای مکدونالد در سراسر دنیا. البته کراک و برادران مکدونالد برای توسعه فعالیت تجاری خود همواره با یکدیگر مشکل داشتند، اما از نقش کراک در موفقیت این نام تجاری در دنیا نمیتوان بهسادگی گذشت.
مکدونالد دارای بیش از 31 هزار شعبه و یک و نیم میلیون کارمند در سراسر دنیاست. این شرکت که بهعنوان نماد کاپیتالیسم آمریکایی در جهان شناخته میشود با صرف هزینههای سنگین تبلیغاتی در صدد حفظ موقعیت خود بهعنوان رتبه اول در حوزه مواد غذایی است.
تمرکز و موفقیت این شرکت در امر تبلیغات را از آنجا میتوان درک کرد که بر اساس تحقیقی در سال 2004 عکس دلقک رونالد مکدونالد در میان کودکان شناخته شدهتر از تصویر مسیح یا جورج بوش بود.
البته این شرکت دارای برندهای دیگری مانندPiles café نیز است. این شرکت با توجه به تعداد زیاد مشتریان خود، برای کسب سود بیشتر و با تقلید از استارباکس(Starbucks) به معرفی کافیشاپ مککافی(McCafe) پرداخت.
اولین شعبه مککافی در 1993 در ملبورن استرالیا افتتاح شد. با گذشت زمان بسیاری از رستورانهای مکدونالد با تقلید از شعبه ملبورن به افتتاح کافیشاپ مککافی در درون رستوران کردند و برخی از آنها با 60 درصد فروش بیشتر نیز مواجه شدند. در حال حاضر بیش از 600 شعبه مککافی در سراسر دنیا مشغول فعالیت میباشند.
این شرکت برای افزایش مشتریان خود به ایدههای بسیاری مانند ایجاد فضای بازی برای کودکان در کنار رستوران و یا تغییر دکوراسیون دست زد. مکدونالد از مدل تجاری جالبی استفاده میکند. این شرکت با خرید و افتتاح رستورانهای خود در نقاط مهم شهرها به نوعی در حوزه املاک نیز فعال میباشد. البته این سیاست با توجه به متفاوت بودن شرایط در کشورهای مختلف تغییر میکند.
با وجود اینکه مکدونالد بهعنوان یکی از شرکتهای بزرگ و به ظاهر موفق دنیا شناخته میشود اما تعداد افرادی که نسبت به نوع فعالیتها و محصولات این شرکت انتقاد دارند کم نیست. توسعه شرکتها و محصولاتشان در سطح جهانی اگرچه سود زیادی را برای صاحبان این نوع شرکها همراه دارد اما از طرف دیگر داشتن مشتریان و مخطبان بیشتر مسلما انتظارات زیادی را نیز به همراه دارد، مسالهای که عمدتا تحت تاثیر سود مالی قرار گرفته و زیاد به آن توجه نمیشود و همین موضوع باعث بوجود آمدن و گاها تشدید انتقادات از این شرکتها میشود. شرکت مکدونالد نیز از این قاعده مستثنی نیست.
پس از توسعه مکدونالد در سطح جهانی، رفتهرفته برخی مسائل و مشکلات اخلاقی شهرت این شرکت را تحت تاثیر قرار داد و رفته رفته به تعداد معترضان ضد مکدونالد افزود. معترضین حتی روز 16 اکتبر را «روز ضد مکدونالد» نامگذاری کردند. این اعتراضات آنجا خود را نشان داد که در شورشهای ضد سرمایهداری در انگلیس، رستورانهای مکدونالد اولین جایی بود که مورد حمله قرار گرفت. البته بیشترین آسیبی که به شهرت مکدونالد وارد شد در خصوص دادگاه مکلیبل(McLibel) بود. در این پرونده شرکت مکدونالد از فعالانی که به توزیع دستنوشتههایی با موضوع «مشکل مکدونالد چیست» کرده بودند شکایت کرد و انتظار داشت که دادگاه بهسرعت حکمی سنگین برای متهمان صادر کند. در عوض این پرونده نزدیک به دو سال و نیم در جریان بود و به یکی از طولانیترین پروندههای تاریخ قضایی انگلیس تبدیل شد.
یکی از بیشترین انتقاداتی که مکدونالد طی 30 سال اخیر با آن مواجه بوده مربوط به غذایی است که در رستورانهای آن به مشتریان عرضه میشود. منتقدین معتقدند که غذاهای عرضه شده در مکدونالد یکی از عوامل اصلی شیوع چاقی در میان مردم آمریکا و دیگر کشورهای پیشرفته است. مطالعات پزشکی نشان میدهد که میزان افزایش وزن در میان افراد انگلیسی بیش از دیگر کشورهای اروپا در حال بالا رفتن است و یک پنجم از مردم انگلیس به شکل خطرناکی از افزایش وزن رنج میبرند.(و این در حالی است که مکدونالد در انگلیس دارای بیش از 1200 شعبه است.)
میزان مرگ و میر ناشی از چاقی مفرط در آمریکا بیش از 300 هزار نفر در سال است که درصد بالایی از چاقی افراد ناشی از مصرف غذاهای فستفود است. حال اینکه میزان مرگومیر ناشی از مصرف سیگار در همین کشور حدود 400 هزار نفر است. اینجاست که سهم و نقش مکدونالد به عنوان بزرگترین رستوران فستفود در آمریکا و جهان نمود بیشتری پیدا میکند. پس از بررسی ارزش غذایی محصولات مکدونالد مشخص شد که غذایی مانند بیگ مک (Big Mac ) و یا مرغ سرخ کرده دارای 910 کالری، 46 گرم چربی (که 13 گرم آن چربی اشباع شده است) میباشد و این بدان معناست که این شرکت استانداردهای رژیم غذایی آمریکا را رعایت نمیکند. علاوه بر چاقی مفرط، دیابت، فشار خون، بیماریهای قلبی و سرطان نتایج استفاده از چربی زیاد، شکر و نمک است.(موادی که بهشکل یکجا و به میزان بالا در محصولات مکدونالد وجود دارند.)
تاثیر استفاده از رژیم غذایی مکدونالد در فیلم انتقادی مورگان اسپورلاگ (Morgan Spurlock) بهوضوح دیده میشود، جایی که او چیزی جز مکدونالد را در وعدههای غذایی خود استفاده نمیکند و در نتیجه با 11 کیلو اضافه وزن، افزایش 60 واحدی کلسترول و از دست دادن کبد خود مواجه میشود. وی دچار سردرد و افسدگی شده و در نهایت به مصرف مکدونالد اعتیاد پیدا میکند.
تاثیر استفاده از محصولات مکدونالد برای کودکان نیز بسیار خطرناک است، حال اینکه این شرکت با تحت تاثیر قرار دادن کودکان از طریق تبلیغات تلوزیونی، وسایل بازی کودکان و از همه مهمتر استفاده از شخصیت دلقک رونالد مکدونالد هر ماه حدود 90 درصد کودکان بین 3 تا 9 سال را جذب رستورانهای خود میکند.
جبهه دیگری از اعتراضات از سوی افرادی است که معتقدند که حیوانات نیز همانند انسانها موجود زنده بوده و شایسته احترام. مکدونالد به دلیل نحوه رفتار با حیوانات قبل از کشتن بهشدت مورد انتقاد قرار گرفته است. این شرکت بزرگترین ترویجکننده غذاهای گوشتی و بزرگترین مصرفکننده گوشت گاو، دومین مصرفکننده گوشت مرغ در دنیا برای محصولات خود میباشد. هجمه انتقادات مربوط به نحوه برخورد با حیوانات در محلهای نگهداری و کشتارگاههای مکدونالد است. بر اساس مطالب ارائه شده در دادگاه مکلیبل، در مرغداریهای مکدونالد در فضایی کمتر از یک متر و بدون نور تعداد زیادی از این حیوانات نگهداری میشود که نتیجه آن 44 درصد ناهنجاری و مشکلات دیگر بهداشتی برای این حیوانات است. در محلهای دیگر نگهداری حیوانات متعلق به مکدونالد نیز همین شیوه رفتار اعمال میشود. علاوه بر شرایط نگهداری، مکدونالد برای نحوه کشتن حیوانات در کشتارگاهها نیز با هجمه انتقادات مواجه شده است.
یکی دیگر از مواردی که باعث افزایش اعتراض مخالفان مکدونالد شده است مربوط به یکی از غذاهای عرضه شده در این رستوران بهنامFoie Gras است.
این غذای گرانقیمت که علاوه بر مکدونالد در رستورانهایKFC نیز عرضه میشود از جگر پرندگان تهیه می شود. برای تهیه این غذا، جگر پرنده باید از چربی زیاد و حجم بالایی برخوردار باشد و از آنجا که در حالت طبیعی امکان وقوع این امر وجود ندارد، حجم بالایی از غذای چرب و دارای روغن بالا به وسیله دستگاه و به زور به پرنده خورانده میشود.
سپس پرنده در قفسی کوچک بدون حرکت قرار داده میشود تا چربی بیشتری در بدن او ایجاد شود. این شیوه رفتار با حیوانات که به شکل بیرحمانهای صورت میگیرد اعتراضات بسیاری را در پی داشته است.
طی یک نظرسنجی از سوی وال استریت ژورنال، 53 درصد از مردم بهدلیل مسائل و مشکلات محیطی مربوط به محصول یا تولیدکننده از خرید آن محصول امتناع میکنند. جدیترین نگرانی محیطی نسبت به مکدونالد این است که این شرکت برای ایجاد یک چراگاه وسیع در برزیل به تخریب جنگلهای بارانی آن منطقه اقدام کرده است. این اقدام نه تنها موجب از بین رفتن منابع طبیعی میشود، بلکه بر گرم شدن کره زمین نیز تاثیرگذار است، زیرا جنگلهای بارانی نقش مهمی در مکانیزم جذب دی اکسد کربن هوا دارند.
مکدونالد همچنین سالانه از میلیونها تن بستهبندی استفاده میکند که تنها برای چند دقیقه مورد استفاده قرار میگیرند. بهطور معمول بستهبندیهای پلیاستر مورد استفاده برای محصولات مکدونالد موجب از بین رفتن گازهای لایه ازن میشود. انتقاد دیگری که از این شرکت میشود مربوط به تولید میزان بالای زباله آن است. هر رستوران مکدونالد در آمریکا روزانه بهطور متوسط نزدیک به 110 کیلوگرم زباله تولید میکند که با توجه به تولید 410 کیلوگرمی زباله از طرف مراکز توزیع منطقهای شرکت، تعداد زیاد شعبههای این شرکت در سراسر دنیا و هزینه بالای از بین بردن این میزان زباله به اهمیت بالای این موضوع میتوان پی برد.
یکی دیگر از انتقاداتی که همواره مکدونالد با آن مواجه بوده مربوط به شرایط کار و سیاستهای این شرکت در قبال کارمندانش است. این شرکت دارای بیش از یک و نیم میلیون نفر کارمند در سراسر دنیاست که بیش از نیمی از آنها افراد زیر 21 سال هستند. سیاست شرکت در استخدام افرادی با این محدوده سنی به این معناست که بیش از نیمی از کارکنان مکدونالد از حداقل حقوق برخوردار هستند. وارد شدن عبارت McJOB در سال 2003 در فرهنگ لغت وبستر که بهمعنی نوعی از کار با حقوق پایین است نیز بیانگر این موضوع است.
یکی دیگر از مشکلاتی که کارکنان این شرکت با آن مواجه هستند کار در شرایط نامناسب، تبیض نژادی، بالا بودن غیر قانونی ساعت کار و پایین بودن شرایط بهداشتی و ایمنی در محیط کار است. البته بهدلیل عدم وجود اتحادیههای کارگری در درون مکدونالد، اقدامی در خصوص تغییر شرایط کارکنان این شرکت صورت نگرفته است. بر اساس نظریه سهامداران میلتون فریمن، نیازها و انتظارات کارکنان به اندازه انتظارات مشتریان از اهمیت بالایی برخوردار است.
اریک اسکلوسر (Eric Schlosser) در کتاب خود با نام ملت «وابسته به فستفود» که در سال 2001 به چاپ رسید به انتقاد از سیاستهای بازاریابی مکدونالد پرداخت. بهعقیده وی، این شرکت با ایجاد سیاستهای بازریابی به تقلید از شرکت والت دیزنی و ایجاد شخصیتهایی مانند دلقک رونالد مکدونالد و همراهش برای جذب بازار کودکان تمرکز ویژهای کرده است. بهعقیده کارشناسان بازاریابی این اقدام نه تنها موجب جذب کودکان، بلکه خانوادههای آنها نیز میشود. از همه مهمتر این تاکتیک موجب حفظ محبوبیت این برند در دوره بزرگسالی و ایجاد نوعی حس نوستالژی در میان افراد خواهد بود.
بهعقیده اسکلوسر، مکدونالد با نفوذ در میان مدارس از طریق اسپانسرشیپ موفق به کاهش مالیاتهای خود شده است. بر اساس منابع وی 80 درصد کتابهایی که از سوی فرد یا موسسهای مورد حمایت مالی قرار میگیرند حاوی مطالبی به سود حمایتکننده کتاب هستند و مسلما مکدونالد نیز از این قاعده مستثنی نیست.
بهعقیده نویسنده بی احترامی به حامیان مالی در مدارس با مجازات همراه خواهد بود. یکی از این موارد مربوط به دانشآموزی بهنام مایک کامرون بود که به دلیل پوشیدن لباسی به رنگ آبی(که نماد شرکت پپسی، رقیب کوکاکولا است) در روز کوکاکولا(Coke Day) و هماهنگ نبودن با لباس مشکی و قرمز دیگر دانشآموزان، از تحصیل معلق شد.
با توجه به انتقادات موجود و تلاشهای مکدونالد در جهت رفع کمبودها و بهبود شیوه عملکرد(بر اساس ادعای مدیران شرکت) واضح است که سیاستهای اخلاقی این شرکت تنها در حد شعار بوده و اقدامی تاثیرگذار در جهت تغییر و بهبود شرایط از سوی شرکت صورت نکرفته است. بیشتر تلاشها حالت توصیفی داشته و بر اساس اهداف آینده ترسیم شده است و نه آنچه تا کنون انجام شده است. بهعبارت سادهتر، تلاشهای این شرکت بیشتر در جهت امیدوار نگه داشتن مردم به بهبود شرایط در آینده است تا مطمئن ساختن آنها.
نتیجه تحقیقاتی که در سال 2010، توسط «گزارش مشتریها» منتشر شد، نشان میدهد 62 درصد از مرغ و جوجههای کبابی آلوده به باکتری کمپیلاباکتر است و 14 درصد نیز باکتری سالمونلا دارند. تعداد مرغهایی که به باکتریهای دیر مرگ آلوده هستند، نسبت به 6 سال پیش 30 درصد افزایش یافته است.
تحقیقاتی که در آمریکا صورت گرفته است، نشان میدهد بیش از 53 درصد از همبرگرهای گوشت باکتری کلوستریدیوم پرفرینجنز، 30 درصد استافیلوکوکوس و 12 درصد، لیستریا دارند.
بوقلمون یکی از آلودهترین پرنده های خوراکی است. آزمایشات نشان داده اند، گوشت بوقلمون شامل یکی از باکتریهای لیستریا، کمپیلاباکتر، کلوستریدیوم یا هر سه آنها بهطور یکجا است.
صدفهای خوراکی حاوی ویروسهایی همچون کمپیلاباکتر و ویبریو ولنیفیکوس هستند. تحقیقاتی که روی صدفهای خوراکی انجام شده، نشان داده است 9 درصد صدفها به باکتری سالمونلا آلوده هستند.
مرغ یا تخم مرغ، کدام آلودهتر است؟ مسلما تخم مرغ. تخم مرغ بهطور سالانه منجر به بیماری بیش از 660 هزار نفر و مرگ 300 نفر میشود.
تحقیقات نشان داده حدود 5/3 درصد از طالبیها حاوی باکتریهای سالمونلا و شیگلا هستند. شیگلا، جزو باکتریهایی است که از فردی به فرد دیگر منتقل میشود.
هلو این میوه خوشمزه و زیبا یک هفته پیش از برداشت، ضدعفونی میشود تا لکهدار نشود. وقتی این میوه وارد بازار میشود، حداقل 9 ماده آفتکش روی پوست آن وجود دارد.
کاهویی که داخل ساندویچ همبرگر شما وجود دارد بیشتر از خود همبرگر میتواند به بدن شما آسیب برساند. تحقیقات نشان داده، سالادهای کاهوی از پیش آماده شده حدود 40 درصد حاوی باکتری کولیفورم هستند.
غذاهای سرد آماده در ردیف پرخطرترین غذاها قرار دارند. سازمان جهانی تغذیه و سلامت اعلام کرده این غذاها منبع باکتریهایی همچون لیستریا هستند. قرار گرفتن آنها در یخچال نیز میتواند باقی مواد غذایی را نیز آلوده کند.
جوانههای سبز از هر نوعی که باشند - گندم و ماش - حاوی مقدار زیادی فیتونوترینتز هستند. تحقیقات نشان داده است، جوانه گیاهانی همچون بروکلی حتی موجب سرطان معده نیز میشوند. متاسفانه، جوانهها برای رشد به محیط گرم و مرطوب نیاز دارند و این محیط برای رشد باکتریهایی همچون لیستریا، سالمونلا و ای-کولی بسیار مناسب است.
درباره «فواید» گوشت خواری زیاد شنیدهایم که اغلب توسط صنایع گوشت تبلیغ میگردد. اما این که چهقدر باید از آن بهره ببریم و چهقدر باید از آن دوری کنیم، هنوز برای خیلیها روشن نیست.
انسانها برای سلامتی خود و نابودی حیوانات و محیط زیست، باید از این گوشتخواری، دستکم گوشتخواری مفرط دست بردارند. عدم گوشتخواری دو جنبه دارد: یکی جنبه شخصی و دیگری جنبه اجتماعی. این دو جنبه را میتوان هم از لحاظ بهداشتی و هم روانی و اخلاقی مورد مطالعه قرار داد.
طبیعت همه چیز را بهصورت متعادل در اختیار ما قرار داده و گیاهخواری میتواند بشر را از این همه صدمات جسمی و تخریب محیط زیست مصون سازد.
طرفداران حقوق حیوانات عقیده دارند به گاوها هورمون و آنتی بیوتیک میدهند و برای سلامتی انسان خطرناک هستند.
تاثیرات اجتماعی گوشتخواری بسیار مهم و حیاتی است. زمین و منابع غذایی زمین چنین ظرفیتی را ندارند که بتوانند این همه گوشت تولید کنند. این سیستم غذایی که اکنون رایج و متداول است، قابل دوام نیست و در عین حال خطرناک است.
تاثیرات زیست محیطی دامداریهای مدرن بسیار مخرب است. بحث تامین علوفه و خوراک این دامها هم هست. ما امروزه با صنعت عظیم گوشتی و در مقیاس وسیعتر صنایع حیوانی مواجهیم. صنایع زیادی تا به حال به کره زمین آسیب زدهاند. تا حدودی به آسیبهای کارخانهها، از تولید گازهای گلخانهای گرفته تا آلایندههای جوی آشنا هستیم. میدانیم که باید جلوی سوختهای فسیلی گرفته شود.
میدانیم باید جلوی نابودی و تخریب جنگلها را گرفت. این حرفها امروز در همه جای دنیا شنیده میشود و رسانهها هم گاهی به آنها میپردازند. اما در مورد صنایع حیوانی کمتر اطلاعرسانی شده است. چرا که صاحبان این صنایع، به طرق مختلف جلوی اطلاعرسانی را میگیرند. با این وجود، باز هم بحثهای جدی در این زمینه راه افتاده است. مثلا همین آسیبی که از ناحیه فضولات دامها به لایه ازن زده میشود.
آبیاری مراتع به چه اندازه آب نیاز دارد. بعد هم کودی که باید خاک این مراتع را با آن تقویت کرد. بحث دستکاریهای ژنتیکی در تولید علوفه هم هست. وقتی شما از دید کلان انتقادی به این صنایع بنگرید، متوجه خواهید شد که تداوم این روش بار سنگین و طاقتفرسایی را بر دوش منابع آب و خاک گذاشته و بسیار خطرناک است بنابراین حتما باید جایی باید جلویش گرفته شود. در غیر این صورت نسلهای آینده انسانی با مشککلات عدیدهای مواجه خواهند شد.
امروزه از دید پزشکی، بعضیها بر این عقیدهاند که یکی از جدیترین مشکل انسان معاصر، چاقی اوست که نه تنها سلامت او را به خطر انداخته، بلکه تبدیل به یک «معضل» شده، چنان که بازتاب آن را در اقتصاد و فرهنگ و بهداشت و اجتماع هم میتوان ملاحظه کرد.
همه اینها نشان میدهند که ما جنبههای شخصی و عمومی این شیوه گوشتخواری را که امروزه رایج شده باید جدی بگیریم. نکته مهمی که باید به آن توجه کنیم، این است که گوشتخواری امروزیها با گوشتخواری قدیمیها تفاوت دارد.
اولا قدیمها این قدر هرمون به خورد حیونات نمیدانند و آنها تقریبا از علوفه طبیعی تغذیه میکردند. بهعلاوه چندین نسل پیش اعتقاد داشتند که نباید هر روز گوشت خورد و حتی اگر یک وعده گوشت میخوردند، در وعده بعد سعی میکردند غذای بدون گوشت بخورند. تازه مقدار گوشتی هم که در غذاهای گوشتی قدیم میریختند به مراتب کمتر بود. مثلا در آبگوشت چند گرمی گوشت میریختند و تعادل آن را با سیب زمینی و حبوبات و سبزیجات برقرار میکردند.
در خورشهای سنتی ما هم گوشت خیلی کم ریخته میشد. چند تکه گوشت و باقیاش حبوبات و سبزیجات و دیگر مواد غذایی بود. اما امروزه تعادل در غذاهای ما به هم خورده است. شما به کبابهایی که امروزه در رستورانها میفروشند، توجه کنید. هیچ وقت مردم، به خصوص مردم عادی، به روش امروز کباب نمیخوردند و غذای عمدهشان گوشت خالص نبود.
شما وارد هر رستورانی بشوید، در صدر لیست غذاهای آنها کباب است و کباب ...؛ و انواع کباب ها. کباب شیشلیک، کباب ممتاز، کباب بلغاری، کباب سلطانی، کباب مخصوص و ...
غذاهای سریع الطبخ یا «فست فود»، «استیک»، «همبرگر»، روست بیف و غیره.
به علاوه روغنهایی که معلوم نیست مواد اولیه و محتویات آن چیست به وفور در غذاهای روزانه ما حضور دارند.
اینها همه روی روش غذایی ما و آشپزی ما تاثیر گذاشتهاند. در قدیم غذای غالب ما نان بود. حالا وقتی بشر به خوردن این همه گوشت و کباب و استیک و همبرگز و غیره تمایل پیدا کرده است، چارهای نیست جز این که تولید گوشت را مکانیزه شود و به طرف صنعتیشدن بروید. باید گاوداریها، مرغداریها و دامداریهای پیشرفته و مکانیزهای ساخت که بتوانند گوشت انبوه تولید کنند. این صنایع نسبت مستقیم دارند با الگوی مصرف ما؛ الگویی که برای بدن ضررهای فراوان دارد. بیشتر بیماریهای شایع زاییده همین الگوی مصرف است. پیش هر پزشکی بروید، اولین چیزی که میپرسد درباره همین الگوی مصرف است و اولین رژیم غذایی که میدهد، اجتناب از این همه گوشت خوردن است. پزشکان عموما توصیه میکنند که گوشت کم بخورید یا نخورید. برای چه؟ برای این که اغلب بیماریهای جدید و سرطانها از همین مصرف بیرویه گوشت پدید میآید.
بیتردید صنایع گوشتی باعث تغییر الگوی مصرف شده است. سود این الگوی مصرف به جیب صاحبان صنایع و فروشندگان انواع گوشتها و یا بهگفته صاحبان صنایع گوشت «مواد پروتئینی» میرود؛ اما مردم موظفند هزینههای این صنایع را تامین کنند؛ هزینههایی که هم اشخاص باید محتمل شوند و هم جامعه و وحشتناکتر از همه آسیبی است که این الگوی مصرف بر محیط زیست وارد میسازد. چه مساحتی از زمین را باید به کشت علوفه اختصاص دهند.
کشاورزی مدرن امروز به خدمت صنایع گوشتی درآمده است. یعنی کشاورز کار میکند تا محصولش را به دامداریها بفروشد. بعد صنایع جانبی دیگری هم در کارند. مثلا حمل و نقل هم باید در خدمت صنایع گوشتی قرار بگیرد و علوفه را به دامداریها ببرد و دامها را به کشتارگاه و از آنجا گوشتها به فروشگاهها.
سپس صنعت بستهبندی و گرافیک و بازاریابی و فروش و تبلیغات ... وقتی ابعاد وسیع این صنایع را در نظر بگیرید و از آن طرف زیانهای ناشی از این نوع مصرف را مشاهده کردید، به این نتیجه میرسید که ادامه این روند نه تنها به زیان انسان و جامعه انسانی است، بلکه عملا در آینده ممکن نیست. شما نمیتوانید مصرف گوشت و سپس تولید را بهطور مداوم افزایش دهید و این همه منابع آب و خاک را صرف این تولیدات روز افزون کنید. یک جایی این چرخه باید متوقف شود و خواهد شد.
شرکتهای دامداری، گاهی توجیهشان این است که اگر غذاهای گوشتی با چربی کمتر و بهصورت مناسب پخته شوند، نقش چندانی در بالابردن خطر ابتلا به بیماریهای قلبی-عروقی و سرطانهای گوناگون ندارند. البته در این زمینه، برخی تحقیقات نشان میدهند مصرف زیاد محصولات حیوانی خطر برخی سرطانها را افزایش میدهد در مقابل عدهای معتقدند که شواهد کافی حتی در مورد مضر بودن چربی اشباع وجود ندارد و اصولا هر نوع چربی طبیعی سالم است و فقط چربی مصنوعی (چربی ترانس یا روغن جامد) مضر است.
بنابراین با اینکه کاهش مصرف گوشت هم برای سلامتی هم برای حفظ کره زمین سودمند است، توقف گوشتخواری، تنها عملیترین راه ممکن برای حفظ محیط زیست زمین نیست، چرا که نظام کشاورزی هم باید متحول شود.
افزایش مصرف سبزیجات، میوه، حبوبات و مغزدانهها بهترین روش تغذیه برای گیاهخواران باشد. همچنین مصرف متناسب مواد غذایی گیاهی مختلف و متنوع، ضامن سلامت کسانی است که گیاهخواری را بهعنوان سبک زندگی خود در پیش گرفتهاند.
تعادل و توازن در مصرف مواد غذایی و پرهیز از مواد مضر مانند چربی اشباع شده و قند و همچنین ورزش میتواند سلامت و عمر طولانی را برای افراد با رژیمهای غذایی گوناگون به ارمغان بیاورد.
متاسفانه گوشت قرمز یکی از منابع اصلی و ضروری غذای انسان محسوب میشود. میزان مصرف آن در نقاط مختلف جهان متفاوت است و پیشبینی میشود این تفاوت تا سال 2050 افزایش یابد.
بنا بر گزارشات سازمان ملل متحد پیشبینی شدهاست که به علت تغییرات در رژیم غذایی مردم جهان تا سال 2050، مصرف گوشت جهان از 280 به 500 میلیون تن افزایش یابد و بهطور تقریبی با رشد ۲ برابری همراه باشد.
در حال حاضر کشورهای توسعهیافته مصرفکننده 40 درصد ازگوشت تولیدی در جهان میباشند.
بنا بر گزارشات سازمان ملل متحد، این رقم تا سال 2050 به علت رشد جمعیت و تغییر در رژیم غذایی مردم این منطقه به 30 درصد کاهش پیدا خواهد کرد.
از میان انواع گوشت سفید، گوشت خوک و گوشت گاو مورد بررسی در این گزارش، بیشترین مصرف گوشت کشورهای توسعهیافته مربوط به گوشت خوک میباشد که پیشبینی میشود این رتبه تا سال 2050 به گوشت سفید داده شود.
اما در کشورهای در حال توسعه، میزان مصرف گوشت متفاوت با کشورهای توسعهیافته میباشد و با رشد مواجه خواهد بود.
بیشترین مصرف گوشت کشورهای در حال توسعه در حالت کنونی به گوشت خوک تعلق دارد که تا سال 2050 به گوشت سفید تغییر خواهد کرد. به علت افزایش مصرف گوشت بیشتر در رژیم غذایی مردم کشورهای در حال توسعه، امید میرود که تغذیه جمعیت دچار سوءتغذیه نیز تحت تاثیر قرار گیرد، اما این امر نیازمند افزایش محصول زمینهای کشاورزی میباشد.
اگر روند فعلی کشاورزی تا سال 2050 ادامه یابد، زمینهای کشاورزی تنها با رشد 20 درصد همراه خواهند بود که همین رشد با استفاده دو برابری از کود و سم برای کشاورزی تخمین زده میشود.
برای تامین غذای گرسنگان جهان و همچنین پیشگیری از رشد بیشتر سوءتغذیه و گرسنگی در جهان، لازم است تا بومشناسان کشاورزی مناطقی را که در حال رشد مصرف گوشت در سطح جهانی هستند، شناسایی کنند. در اینفوگرافیهای زیر میزان کنونی مصرف گوشت و تغییرات آن تا سال 2050 قابل مشاهده میباشد.
بنا بر آمار سال 2013، کشورهای لوکزامبورگ، آمریکا، استرالیا، نیوزیلند و اسپانیا رتبههای اول تا پنجم مصرف گوشت را در جهان دارا هستند.
لوکزامبورگ با مصرف 136 کیلوگرم در رتبه نخست و هند با مصرف 3 کیلوگرم در رتبه 177 و آخر این رتبهبندی قرار دارد.
همچنین بنا براین گزارش، مصرف متوسط گوشت مردم ایران برابر با 41 الی 43 کیلوگرم میباشد که این مقدار از میزان متوسط جهانی نیز کمتر است.
پرفسور والتر ویلت، از دانشکده بهداشت عمومی دانشگاه هاروارد، سرپرست تیمی است که تغذیه دهها هزار نفر را برای چندین سال تحت نظر داشتهاند.
هنگامی که در کافه تریای دانشگاه هاروارد با بیخیالی سرگرم خوردن یک استیک بزرگ بودم پرفسور ویلت به من گفت: «ما متوجه شدیم که خطر مرگ و میر ناشی بیماریهای قلب و عروق و نیز سرطان در کسانی که مقدار زیادی گوشت قرمز مصرف میکنند، بیشتر است.
«مصرف گوشت قرمز و مرگ و میر» عنوان یکی از بررسیهایی است که پرفسور ویلت مشترکا انجام داده و در نشریه «آرشیوهای طب داخلی» چاپ شده است. در این بررسی او تخمین میزند که مصرف منظم مقدار کمی از گوشت قرمز فرآوری نشده(85 گرم) خطر مرگ را 13 درصد افزایش می دهد، در حالی که خوردن مقدار مشابهی گوشت فرآوری شده(سوسیس یا دو ورقه ژامبون) خطر مرگ را تا 20 درصد افزایش میدهد.
بوعلی سینا، بر این عقیده بود که دستگاه گوارشی انسان برای گوشت خواری ساخته نشده است. جالب است بدانید که سینا تنها فیلسوف و پزشک بزرگ ایرانی نیست که ما را از گوشت خواری نهی میکند. نجم الدین رازی در مرصادالعباد آورده است: «از گوشت بسیار احتراز کنید.»
داستان ابوعلی سینا و قصابِ پرخور را شنیدهاید؟ همان قصابی که به خاطر افراط در گوشتخواری و چربیخواری سکته کرد و بوعلی سینا چند دقیقه قبل از اینکه دفن شود قلبش را به کار انداخت و او را به زندگی برگرداند. بوعلی سینا، پزشک شهیر ایرانی یکی از اولین «آدممعروف»هایی است که به خاطر صحت و سلامتی، «گیاهخواری» را انتخاب کرد و آن را تبلیغ هم میکرد. شاید به خاطر مشاهدات و تجربههایی مثل ماجرای قصاب این تصمیم را گرفته بود.
تعریف انواع گیاهخواری البته کمی متفاوت است، بعضیها گوشت و فرآوردههای لبنی نمیخورند، بعضیها از مصرف محصولات لبنی و تخممرغ اجتناب میکنند و بعضی نیمهگیاهخوار هستند، یعنی مرغ و غذاهای دریایی و گاهی گوشت قرمز مصرف میکنند. جالب است که رژیم گیاهخواری بیشتر مورد توجه جوانان است در حالی که اگر آنها گوشت را از رژیم غذایی خود حذف کنند و به جای آن سیبزمینی سرخ کرده، چیپس و نوشابه را جایگزین کنند رژیم غذایی چندان سالمی نخواهند داشت.
البته مصرف زیاد سبزیجات و انواع میوه که در رژیم غذایی گیاهخواری شایع است برای سلامتی بسیار سودمند است، علت آن هم به وجود انواع ویتامینها، مواد معدنی، مواد ضدسرطان گیاهی و فیبرهای گیاهی برمیگردد.
براساس یک مطالعه انجام شده، رژیم غذایی مبتنی بر گیاهخواری خطر سکته قلبی و مغزی را برای افرادی که بیماریهای قلب و عروق دارند کاهش میدهد.
حمله قلبی و سکته مغزی یکی از اصلیترین علل مرگ بهشمار میروند، اما تحقیقات انجام شده نشان میدهد افرادی که گیاهخوار هستند کلسترول کمتری دارند.بسته شدن رگهای قلب علت اصلی مشکلات قلبی است اما پژوهشگران میگویند خطر این بیماریها با خوردن غذاهایی که فاقد مواد حیوانی است کاهش مییابد.
صادق هدایت نویسنده معروف ایرانی، در جوانی گیاه خوار شد و کتابی در فواید گیاهخواری نیز نوشت. او تا پایان عمر گیاه خوار باقی ماند. بزرگ علوی در این باره مینویسد: «یک بار دیدم که در کافه لاله زار یک نان گوشتی را که به زبان روسی بولکی میگفتند، به این قصد که لای آن شیرینی است، گاز زد و ناگهان چشمهایش سرخ شد، عرق به پیشانی اش نشست و داشت قی میکرد که دستمالی از جیبش بیرون آورد و لقمه نجویده را در آن تف کرد.»
برد پیت بازیگر معروف هالیوود، زندگی عجیبی را پشت سر گذاشته است اما شاید جالب است بدانید برد پیت زمانی در یک رستوران فست فود کار میکرده و گیاهخوار است.
پیت در مورد اینکه چرا سال ها گوشت میخورده و ناگهان این کار را ترک کرده، میگوید: «سالهاست که میخواهم گیاهخوار باشم اما نتوانستم. من روزگاری در یک فست فود کار میکردم و آنجا با بوی بد گوشت سرخ کرده روبرو میشدم و با خودم فکر میکردم چهطور می توان این چیزها را خورد. بعد در سفری به آفریقا با شکار حیوانات آشنا شدم و دیدم با چه خشونتی حیوانات را میکشند. البته این چیزها حتما در آمریکا هم هست، اما دیوارها اجازه نمیدهند ما آنها را ببینیم. در نتیجه، همیشه با خودم فکر میکردم به جای گوشت چه میتوانم بخورم تا اینکه دیدم چه فضایی برای خوردن چیزهای دیگر فراهم است.»
یکی از جالبترین افرادی که میتوان در میان گیاهخوارها پیدا کرد، لئوناردو داوینچی است. او گفته است: «من از ابتدای دوران کودکی از خوردن گوشت امتناع کردم چون بهنظرم این کار جنایت است. روزی فرا خواهد رسید که مردم به قتل یک حیوان همانگونه نگاه خواهند کرد که امروزه به قتل یک انسان. زمانی فرا خواهد رسید که ما خوردن حیوانات را با همان دید قضاوت خواهیم کرد که امروز خوردن هم نوع خود، آدمخواری را.»
داویننچی، همچنین گفته است: «اگر بشر آزادی میخواهد، چرا پرندهها و حیوانات را در قفس زندانی میکند؟ به راستی که بشر پادشاه حیوانات است، چرا که بیرحمی او سرآمد همه آنهاست. ما از مرگ دیگران زندگی میکنیم. ما گورستانهای متحرک هستیم.» یا «روزی جهان به آزمایش روی حیوانات همانطور نگاه خواهد کرد که امروز به آزمایش روی انسانها.»
آلبرت اینشتین میگفت:
- غذاهای گیاهی تاثیر بهسزایی بر خلق ما میگذارند. اگر تمام دنیا به گیاهخواری رو آورد، سرنوشت نوع بشر میتواند تغییر کند.
- اگر کسی آرزو دارد به پرهیزکاری برسد، اولین ریاضت او باید خودداری از آزار حیوانات باشد.
تازه در این جهان نابرابر، همه دستشان به گوشت نمیرسد و نمیتوانند به این شکل مصرف کنند. بنابراین اگر از جنبه ایجاد عدالت اجتماعی، به این مسئله نگاه کنیم موظفیم الگوی مصرف برای نادارها و داراها را تغییر دهیم و یکسان کنیم. مردم آمریکا در گوشتخواری معروفند و صاحبان صنایع گوشت میکوشند درصد گوشتخوارها را افزایش بدهند و تا میتوانند تولید را بالا ببرند. اصلا خاصیت صنایع و بازاری که این صنایع ایجاد میکنند، همین است.
بالا بردن کمیت به هر قیمتی؛ و پایین آوردن قیمت، منجر به تغییر کیفیت و بیخاصیت کردن غذاها میشود. در گذشته اهمیت غذا به حجم و شکل آن نبود. مردم به تاثیرات روحی و روانی آن و به ارزش کیفی آن خیلی توجه میکردند اما اکنون چنین نیست!
کشتار حیوانات در کشتارگاهها نه تنها هولناک و تکاندهنده است، بلکه دامن کسانی را هم که از گوشت آنها تغذیه میکنند، میگیرد. میگویند خوک مقاومترین حیوان است در برابر مرگ. برای این که مقاومتش را از بین ببرند، او را از بلندی پرت میکنند تا گردنش بشکند و بعد او را ذبح میکنند. بقیه حیوانات هم به فجیعترین وضع کشته میشوند. کاملا مکانیزه و کارخانهای به مسلخشان میبرند و سرشان را میبرند. ماهیها را با برق یا مواد منفجره میکشند. طبیعی است که این نحوه کشتن فرق اساسی دارد با ذبح سنتی.
روانشناسان بر این باورند مرغ نسبت به جوجههایش خیلی شبیه انسان است. یعنی از جان و دل مایه میگذارد که جوجههایش را زیر بال و پر خود بگیرد اما کاری که در مرغداری میکنند، بسیار رقتانگیز و هولناک است. برای این که مرغها بیشتر تخم کنند، آنها را عصبی میکنند و با نور مصنوعی فریبشان میدهند تا کمتر بخوابند و بیشتر بخورند و پروار شوند و تخم بگذارند. خیلی وضع فجیعی است.
متاسفانه آدمیزاد به هر دلیلی فکر میکند حیوانات مایملک او هستند و قبلا شاید حقوقی برای حیوانات قائل بودند اما امروز برخی انسانها نه برای حیوانات، نه برای محیط زیست و نه برای جز خود، هیچ حق و حقوقی قائل نیستند. برای همین خودشان را برای انجام هر کاری مجاز میشمرند.
حیوانات حقوقی دارند. آنها دارای حیات یا نفس حیوانیاند و همین هم به آنها حق میدهد. همین که حیوان حیات دارد و جان دارد، حق هم دارد و انسان نمیتواند این حق را از آنها بگیرد. حتی اگر انسان در شرایطی، مثلا در قحطی و گرسنگی، برای تداوم حیاتش مجاز باشد که در حد رفع نیاز و سد جوع از گوشت حیوانات بخورد، باز باید تا آنجا که ممکن است بهحیوان ظلم نکند. در خود طبیعت هم حیوانات به یکدیگر بیهوده ضرر نمیرسانند. نمیکنند. حیوانات شکارچی برای تنوع و تفریح شکار نمیکنند. و تازه انسان باید رحمی نسبت به حیوانات داشته باشد که از آن حیوان انتظار آن نمیرود.
امروزه همین رژیم غذایی هم به وضعیت بحرانی رسیده و قابل تداوم نیست. در واقع اگر رژیم غذایی را به گیاهخواری تبدیل کنیم، بهتر میتوانیم این هشت میلیارد را سیر کنیم و هم مواظب محیط زیست باشیم.
هشت میلیارد جمعیت جهان، احتیاج به چه میزان صنایع حیوانی دارد؟ آیا زمین خواهد توانست خوراک دامها را تامین کند؟ آیا فضولات این دامها تبدیل بهیک خطر جدی که محیط زیست را تهدید میکند، خواهد شد؟ حرص و ولع انسان برای گوشتخواری اگر مهار نشود، آینده وخیمی در انتظار بشریت خواهد بود.
اگر انسانها رژیم غذایی خود را تغییر ندهند و حرص گوشتخواری را در خود مهار نکنند، نه تنها سلامت فردی خویش را بهخطر خواهند افکند، بلکه خواهند دید که حیات انسان و حیات زمینی را که تامینکننده غذای انسان و مسکن و زندگی آن است، بهسمت فاجعهای هولناک سوق خواهند داد.
انتخاب گیاهخواری نه تنها نوعی رژیم غذایی، بلکه نوع آرامشبخشی از سبک زندگی است که افراد زیادی به دنبال تغییر رژیم غذایی و سبک زندگی خود هستند. با توجه به تحقیقات گستردهای که درباره معایب رژیمهای گوشتخواری و مزایای گیاهخواری صورت گرفته، بیگمان رژیمهای گیاهخواری را با درنظر گرفتن اصول سلامت، میتوان بهعنوان سبک زندگی بهتر، شادابتر و مناسبی برای تمام عمر انتخاب کرد!
سهشنبه سیام بهمن 1397 – نوزدهم فوریه 2019