سیاهکل؛ ضرورت بازخوانی یک هویت جمعی
صحبت کردن در مورد سیاهکل هم آسان است و هم سخت. آسان به این خاطر که در شرح یک رویداد تاریخی، اینکه در ۱۹ بهمن ۱۳۴۹ چه اتفاقی افتاد، میتوان چند دقیقه نطق کرد، چند پاراگراف نوشت، چند شعر گفت و آن را همانند هر رویداد تاریخی دیگر به تاریخ سپرد و میدانید که مردم ما در فراموشی تاریخی در دنیا یکهاند، اگر خیلی پیگیر باشیم به یک سالگرد اکتفا میکنیم و ۱۹ بهمن هر سال "سر اومد زمستون" میخوانیم، شعر میخوانیم و یکی هم مثل من میآید چند سطر مینویسد تمام میشود.نمیگویم اینها بد است، اما پرداختن به آن آسان است، مشکل اینجا است که سیاهکل به این آسانی نیست. سخت است چون سیاهکل فقط یک تاریخ نیست، یک رویدادی در گذشته نیست، سوگواری برای کشتهشدگان و جانباختگان آن نیست. سیاهکل یک هویت است. از این لحاظ است که صحبت کردن در مورد آن سخت میشود. به خصوص زمانی که این هویت چه به صورت خودآگاه و چه ناخودآگاه بر روی شانههایمان حمل میشود
و برای هر انسانی سختترین کار روایت از خود و صحبت کردن از خودش است. این هویت تنها یک هویت سازمانی نیست هر چند که سیاهکل منشاء بنیانگذاری سازمان چریکهای فدایی خلق بود- هویت فردی نیست، هویت قومی و ملی نیست، سیاهکل یک هویت تاریخی است که لحظات بسیاری در تندپیچهای پیش رو یقه ما را میچسبد، به ما هشدار میدهد که هیچ ناممکنی ناممکن نیست. از این لحاظ ۱۹ بهمن متعلق به تمام جریاناتی است که به مبارزه طبقاتی برای سرنگونی سرمایهداری باور دارند. سیاهکل ضربهپذیری رژیم ستمشاهی را ممکن کرد، به بخش وسیعی از ستمدیدگان جسارت و اعتماد به نفس داد، نه به تاریخش پشت کرد و نه مجیزگو و بله قربان اشتباهات تاریخی اجدادش شد. سیاهکل یک حفره عمیق در حرکت دیالکتیکی و تاریخی این سرزمین است، یک حلقه واصل است، یک اهرم و محور اصلی است و اگر نباشد، بسیاری از ناممکنها ممکن نمیشد.
سیاهکل را نباید به تلاش مسلحانه چریکی فرو کاست، نباید به تفسیر تزهای رژی دبره محدود کرد، نباید آن را در اختلاف چپ اردوگاهی و چپ چریکی خلاصه کرد. سیاهکل تلاش تاریخی است که از مشروطهاش تا کودتای ۲۸ مردادش مدام سرخوردگی را تجربه کرده، مدام سرکوب شده، رودست خورده، کلاه سرش رفته و در جاهایی بازی داده شده است. ابدا منظورم این نیست که بخواهم تلاش چندین ساله آزادیخواهان و سوسیالیستها را قبل از سیاهکل کمرنگ کنم و از وزن آن فروبکاهم، اما آنچه که ماحصل این تلاشها بود، مجموعهای از این شکستها بوده است. سیاهکل یک پیروزی تاریخی است و مشخصات این پیروزی تاریخی را نمیتوان با کلیشههای پیش پا افتادهای چون تعداد تلفات و فتح چریکی یک شهر مقایسه کرد. سیاهکل پیروزی است چون بدون کوچکترین حمایتی از طرف دول خارجی، بدون مجلات رنگین و یا پول و پلهای بعد از ۱۹ بهمن به دوردستترین روستاها در ایران نفوذ کرد. با شرایط امروز باورش برای نسل امروز سخت خواهد بود که چگونه در دنیای بدون رسانه در تعریف امروزی، رسانه های اجتماعی و مجازی و پروپاگاندای ثانیهایی، رویدادی به این شکل در کشوری که هیچ کدام از این مشخصات و امکانات امروزی را نداشت نفوذ میکند. این تاثیر عظیم است که سیاهکل را از هویت سازمانیاش جدا کرده و آن را متعلق به هر کارگر، هر زن و مرد ستمدیده، هر ستمکشی میکند که در پروسه مبارزه طبقاتی سرخورده میشود و یا با سرکوب تطمیع خواهد شد. برای من سیاهکل اینگونه معنا میشود، بی کم و کاست و بدون هیچ پردهای.
در پایان یادی میکنم از پانزده ستاره سرخ و پر فروز سیاهکل، ستارگانی که از دلشان هزاران ستاره دیگر در آسمان رویید.
زنده باد سوسیالیسم
پاینده باد مبارزات حقطلبانه کارگران در ایران و جهان
مینو همیلی